شرکت در کلاسی آموزشی برای فراگرفتن یک مهارت جدید، مراجعه به پزشک برای درمان بیماری، یا اعتماد به اقتصاددانان در زمینهی برنامهریزی اقتصادی برای یک کشور، نمونههایی از موارد بسیار مراجعه به متخصص در زندگی امروز ما هستند. ما هر چند به متخصصان برای رسیدن به مقصودمان اعتماد میکنیم، اما در هیچ یک از این مثالها، احتمالاً به بهانهی اینکه آن معلم، پزشک، یا اقتصاددان کارش را خوب بلد است، چشم و گوش بسته رفتار نمیکنیم.
اگر بعد از یکی دو جلسه شرکت در کلاس یک معلم حس کردیم که توضیحاتش را نمیفهمیم، یا بعد از مصرف یک داروی تجویز شده حس کردیم حالمان بدتر شده، یا پس از به کارگیری یک تیم از اقتصاددانان، دیدیم که وضع گرانی و تورم در جامعه روز به روز بدتر میشود، حداقل از متخصصان دیگر پرس و جو میکنیم تا بفهمیم مشکل کار کجاست. حتی اگر هیچ متخصص دیگری هم پیدا نکنیم، ممکن است خودمان تصمیم بگیریم و اقدام کنیم.
در این موارد، معلم، پزشک یا اقتصاددان نمیتوانند به ما بگویند: «چون تو در مورد رشتهی ما تخصص نداری، باید از ما پیروی کنی.» نکته اینجاست که جهل و نادانی، نمیتواند دلیل پیروی از کسی قرار گیرد. اگر من سراغ پزشک رفتهام، به این دلیل بوده که بنا به شواهدی، فکر میکردهام او میتواند من را درمان کند. چیزی که من «میدانم» و میخواهم، این است که بعد از مصرف داروی پزشک نشانههای بهبودی را ببینم. اما اگر بعد از مصرف دارو، دردم بیشتر شد، یکی از چشمانم کور شد، و دچار حالت خفگی هم شدم، نمیتوانم به خاطر اینکه در مورد دانش پزشکی جاهلم، و اینکه «لابد پزشک بهتر میداند» به مصرف دارو ادامه دهم!
این شیوه، که کاملاً عقلانی و مورد قبول به نظر میرسد، از این آیهی قرآن نیز برداشت میشود که «چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» (سورهی اسراء، 36)
در تفسیر المیزان، از این آیه چنین نتیجه گرفته شده است که: «به چیزى که علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، و چیزى را که نمى دانى مگو، و کارى را که علم بدان ندارى مکن». در بخش دیگری از این تفسیر، آمده که: «انسانی که وجودش سالم است، در مسیر زندگی هیچ وقت از مسیر پیروی علم منحرف نمیشود، و سراغ ظن و شک و توهمات نمیرود. او اگر در زمینهی خودش علم و تخصص دارد، از آن پیروی میکند، و اگر هم ندارد، سراغ کسی میرود که اطمینان و یقین به صحت گفتههای وی دارد.»
درست است که این روزها در جامعهی ما، کمتر کسی مثلاً در مورد مربی ورزش، یا حتی پزشک، چشم و گوشش را میبندد، اما در موارد بسیار دیگری این خطر وجود دارد. کسی را میشناختم که در یک اداره دولتی کار میکرد، و چند بار به خودش و عدهای از همکارانش، پاداشهای مالی نسبتاً زیادی تعلق گرفته بود. او به دلایلی این پاداشها را منصفانه نمیدانست، مثلاً فکر میکرد کاری بیش از آنچه در شرح وظایف کارمندان آن بخش معین شده بود، که مستحق پاداش باشد، انجام نداده است. (نمیدانم این را هم میدانید یا نه، ولی وقتی شما در مقام کارمند زیردست، یک پاداش غیر منصفانه را میپذیرید، دیگر نمیتوانید به پاداش غیرمنصفانهی مدیرانتان اعتراض کنید!)
این مسأله، باعث شد که این دوست من، شروع به تحقیق و پرس و جو کند. یکی از کسانی که مورد رجوع او بودند، کسی بود که در زمینهی مسائل شرعی تخصص داشت. نظر این متخصص این بود که: «چون مدیران شما آگاهانه پاداش را به شما دادهاند، استفاده از آن جائز و حلال است.» دوست من گفته بود که این پول متعلق به آن مدیران نیست که دربارهی آن هر طور خواستند تصمیمگیری کنند. جواب متخصص تغییر چندانی نکرده بود: «به هر حال تصمیم گیری در مورد این پول با مدیران شماست.»
در مواردی از این دست، که سود شخصی پرسشگر مطابق با نظر متخصص است، افراد زیادی یافت خواهند شد که چنانچه کاری را «از نظر شرعی جائز» بدانند، بیآنکه از نظر اخلاقی در مورد درست بودن انتخابشان قانع شده باشند، آن کار را انجام می دهند. در حالیکه نه عقل، و نه دین، طرفدار این شیوه نیست؛ این مصداقی از پیروی چیزی است که به آن علمی نداریم، و در این مثال، چنانکه در بسیاری موقعیتهای دیگر نیز چنین است، پیروی مالدوستی و منفعتطلبی خودمان است. مسائلی از این دست قطعاً فکر و تحقیق بیشتری را میطلبند.
آری، گوش و چشم و قلب، که اسباب کسب علم هستند، از جانب خدا مورد پرسش قرار خواهند گرفت، که «آیا در انتخابهای زندگی، علمی که به انتخاب درست کمک کند به دست آوردید؟ و آیا از آن علم پیروی کردید؟» (نقل به مضمون از المیزان)
***
پینوشت
چند سخن برای تأمل بیشتر:
– یاران عبدالله بن مسعود دعوت علی(ع) برای مبارزه در صفین را نپذیرفتند و گفتند: «ما با شما میآییم ولی جداگانه اردو میزنیم و درکار شما و شامیان مینگریم، پس هر کس حلال را رعایت نکرد و یا ستم را پیشهی خود ساخت بر او میشوریم»، امام فرمود: «خوشا به حال شما! این همان تفقّه در دین و آگاهی بر سنت است. هر کس به چنین کاری خرسند نباشد خائن و ستمگر است.» (واقعه صفین در تاریخ، چاپ اول، صص 78-77)
– امام علی(ع)، خطاب به کسی که در مشروعیت جنگ جمل تردید داشت فرمود: […] تو حق را نشناختهای تا اهل حق را بشناسی و باطل را نشناختهای تا اهل باطل را بشناسی. (نهجالبلاغه، حکمت 262)
– امام باقر(ع)، دربارهی آیه «اینان دانشمندان و راهبان خود را به جای خداوند به الوهیت گرفتند…» (سورهی توبه،31) فرمود: «به خدا سوگند که برای ایشان نماز نگزاردند و روزه نگرفتند، بلکه از ایشان در معصیت خدا اطاعت کردند.» (ترجمهی الحياة، ج2، ص654)