هین به بالا پَر…

(سه نکته از مثنوی معنوی)

هر کسی گر عیب خود دیدی ز پیش
کی بدی فارغ خود از اصلاح خویش‌

غافلند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر

من نبینم روی خود را ای شمن
من ببینم روی تو تو روی من‌

آن کسی که او ببیند روی خویش
نور او از نور خلقان است بیش

گر بمیرد دید او باقی بود
ز انکه دیدش دید خلاقی بود

نور حسی نبود آن نوری که او
روی خود محسوس بیند پیش رو

***

هر ندایی که ترا بالا کشید
آن ندا می‌دان که از بالا رسید

هر ندایی که ترا حرص آورد
بانگ گرگی دان که او مردم درد

این بلندی نیست از روی مکان
این بلندیهاست سوی عقل و جان‌

***

ای برادر قصه چون پیمانه‌ای است
معنی اندر وی مثال دانه‌ای است‌

دانه‌ی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل‌

ماجرای بلبل و گل گوش دار
گر چه گفتی نیست آن جا آشکار

ماجرای شمع با پروانه نیز
بشنو و معنی گزین کن ای عزیز

گر چه گفتی نیست، سرّ گفت هست
هین به بالا پر، مپر چون جغدْ پست‌

(“از نی نامه”، عبدالحسین زرین کوب، بخش گزیده ابیات و نکته های دفتر دوم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *