«شاهد» بودن «پروردگار»مان، بر همهٔ احوال و سخنها و کارهای ما، حقیقتی ساده، ژرف و تکاندهنده است.
چیزی که به راحتی در روزمرّگیها و در طلب خواستههای ساده فراموش میشود.
اگر نگاه او را در اتفاقها میدیدیم، و نگاهمان برای لحظهای هم که شده به نگاه او گره میخورد، واقعهها معنی دیگری مییافتند.
🔸 دیدن نگاه او، امنیت و شهامت میدهد: «[ای موسی،] به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته، * و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد. * آن دو گفتند: پروردگارا، ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند. * فرمود: مترسيد، من همراه شمايم، مىشنوم و مىبينم.» * (طه، ۴۶-۴۳)
🔸 دیدن نگاه او، به جدّ و جهد میخواند: «[ای نوح،] روبهروی چشمان ما و به وحی ما کشتی را بساز…» (هود، ۳۷)
🔸 دیدن نگاه او، اشتیاق به پاکی را بر میانگیزد: «و سخن آنان (جهادگران) جز این نبود که گفتند: پروردگارا، گناهان ما و زیادهروی ما در کارمان را بر ما بیامرز، و گامهای ما را استوار دار، و ما را بر گروه کافران یاری ده.» (آلعمران، ۱۴۷)
🔸 دیدن نگاه او، آرزوهای دیرین را شعلهور میکند: «[یعقوب] گفت: من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مىبرم، و از خدا چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد. * اى پسران من، برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمىشود.» (یوسف(ع)، ۸۷-۸۶)
🔸 دیدن نگاه او، مژدهبخش است در آن لحظه که همه تنها وحشت و سختی را میبینند: «چون مؤمنان دستههای دشمن را دیدند، گفتند: این همان است که خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند، و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود.» (احزاب، ۲۲)
🔸 دیدن نگاه او، به یادمان میآورد که از آنِ کیستیم: «و در راه خدا چنانکه حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید، اوست که شما را [برای خود] برگزیده…».
🔸دیدن نگاه او، خود کوچکمان را میمیراند. دیدن نگاه او زندهمان میکند به عشق.
چشم در چشم او، هماهنگ با ضربآهنگ رقص پرشکوه او، همپای او، رقصی جاودان را آغاز کنیم.
«خداوندا!
با نگاهت که خواب ندارد، نگاهبانیام کن،
و در پناه استوار خود که سستی نپذیرد بگیرم.
به نیرویی که بر من داری، بر من رحمت آور.
تباه نگردم آنجا که تو امیدم باشی…»
(نیایشی از رسول خدا(ص))