بایگانی برچسب: عدالت

چشم امید به رحمت خدا

?وقتی که سپاهیان امام علی(ع) به صفین رسیدند، سپاهیان معاویه پیش‌تر در آن مکان مستقر شده بودند، و راه برداشت آب از رود فرات را سد کرده بودند. فرستاده‌ای از سوی علی(ع) نزد معاویه رفت و از او خواست تا راه آب را باز کند، اما معاویه این درخواست را نپذیرفت.
با مخالفت معاویه، سپاهیان علی(ع) وارد نبردی سخت شدند و بر آب تسلط یافتند. عده‌ای از سپاهیان گفتند: «آب را بر آنان می‌بندیم، چنانکه آنان بر ما بستند.» علی(ع) این نظر را نپذیرفت و راه آب را باز گذاشت. پس از این واقعه، علی(ع) سه روز جنگ را متوقف کرد.
تأخیر در جنگ، سبب بروز شایعات و نارضایتی‌هایی شد. علی(ع) سپاهیان را جمع کرد و خطبه‌ای خواند و در ضمن آن گفت: «… به خدا سوگند هر روزی که جنگ را به تأخیر می‏‌اندازم از این روست که آرزو دارم عده‌‏ای از آنها به ما بپیوندند و هدایت شوند … و این برای من از کشتن آنان در حالی که گمراهند بهتر و محبوب‏تر است.»

?امام علی(ع): حتی برای بدترین فردِ این امت از رحمت خدا نومید مشو، زیرا که خداوند متعال فرموده است: «همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران.»[سوره یوسف، ۸۷]

?هنگامی‏ که در‏حین ‏سخنرانی‏ علی(ع) خوارج‏ به‏ شعار دادن پرداختند، او فرمود: «تا وقتی با ما هستید از سه حق برخوردارید: نخست آنکه از ورود شما به‏ مساجد جلوگیری ‏نمی‏‌کنیم، دوم آنکه حقوقتان را از بیت‌‏المال قطع نمی‌‏کنیم و سوم آنکه تا اقدام به جنگ نکنید با شما نبرد نمی‌‏کنیم.»

?چون علی(ع) شنید که گروهی از یاران او شامیان را در جنگ صفین دشنام می‏‌گویند، فرمود: «من خوش ندارم شما دشنام‏گو باشید، لیکن اگر کرده‌‏های آنان را باز‏گویید و حالشان را فرایاد آرید به صواب نزدیک‏تر بُوَد و در عذرخواهی رساتر؛ و به جای دشنام بگویید: خدایا ما و آنان را از کشته ‏شدن بِرَهان و میان ما و ایشان سازش برقرار گردان و از گمراهی‏شان به راه راست برسان، تا آن که حق را نمی‌‏داند بشناسدش و آن که شیفته‌ی گمراهی و دشمنی است، باز ایستد.»

(برگرفته از: http://ayat.ir/aAkoB)

پنج نکته در باب عدالت – به مناسبت روز جهانی عدالت اجتماعی

نکته 1: برای رسیدن به عدالت، ابتدا باید ستم را شناخت

این موضوع خیلی روشن به نظر می‌رسد، اما در عمل زیاد از آن غافل می‌مانیم. سوال این است: اصلاً چه ستم‌هایی وجود دارد، تا به دنبال عدالت برویم؟

بد نیست خودتان این امتحان را انجام دهید: حدود نیم ساعت در خیابان قدم بزنید، و هر مصداق ستمی را که می‌بینید بنویسید. یا یک بار به محیط تحصیل یا کارتان به این چشم نگاه کنید که ستم‌ها را تشخیص دهید.

به نظر من، یک درس این امتحان، این است که ما صرفاً به خاطر بی‌توجهی، بسیاری از ستم‌ها را نمی‌بینیم. (دلایل بی‌توجهی ما چیست؟ این سوال خیلی خوبی است، باید به آن فکر کنیم.)

اما مسئله فراتر از بی‌توجهی است. اغلب پای بی‌دانشی نیز در میان است. مثلاً شما می‌بینید که یک دانش‌آموز محروم در یادگیری کند است، در این صحنه بی‌عدالتی‌ای وجود دارد؟ نه، بعضی‌ها استعداد بیشتری دارند و بعضی‌ها استعداد کمتری، امری طبیعی که در تمام تاریخ و اعصار مشاهده می‌شده!

اما صرف اینکه امری در تمام تاریخ و اعصار مشاهده می‌شده، نشان از عادلانه بودن آن نیست. سوال این است که «استعداد» چیست؟ مثلاً الان می‌دانیم که توانایی‌های ذهنی یک کودک، به تغذیه مادر در دوران بارداری مربوط است. آیا مادر این دانش‌آموز تغذیه مناسب داشته؟ و اگر نه، چرا؟ یا «استعداد» به شدت به تجربیات دوران خردسالی مربوط است، آیا این دانش‌آموز در خردسالی تجربیات غنی داشته؟ و اگر نه، چرا؟

ندیدن ستم، گاهی نتیجه جهل است، و جهل ما انتخاب خود ماست؛ ما می‌توانستیم بدانیم.

نکته 2: وضعیت عادلانه، از دل یک فرآیند متولد می‌شود

اغلب، عدالت را همچون یک «وضعیت» تصور می‌کنیم که یا هست و یا نیست، مثلاً وضعیت عادلانه را این می‌دانیم که دیگر کسی در گوشه‌ی خیابان‌ها نخوابد، و متاسفانه بی‌خانمان ها در شهر ما زیادند؛ یا عدالت این است که هیچ زنی مورد ستم شوهرش قرار نگیرد و اگر هم گرفت نهادهای اجتماعی از او حمایت کنند، ولی متأسفانه این طور نیست.

اما بهتر است عدالت را همچون یک فرآیند ببینیم، فرآیندی تا هرجا لازم است باید آن را ادامه داد. مثلاً وقتی کسانی گوشه‌ی خیابان‌ها می‌خوابند، فرآیند عدالت احتمالاً این است که ابتدا به آنها اجازه‌ی سخن گفتن از روزگار و احساسات و فکرهایشان بدهیم، و گوش‌هایی شنوا، دل‌هایی همراه، و در عین حال دستانی یاری‌گر داشته باشیم. در فرآیند عدالت ابتدا باید «بشنویم»، سپس دست به عمل بزنیم، و باز هم بشنویم.

یا رساندن صدای این افراد به گوش نهادهای مسئول، و طلب همکاری از این نهادها، بخشی از فرآیند عدالت است.

بسیاری اوقات، راه رسیدن به وضعیت عادلانه دقیقاً روشن نیست. گاهی حتی مشخص نیست که وضعیت عادلانه دقیقاً چیست؟ اما همیشه می‌توان به فرآیندهایی فکر کرد و قدم در راه گذاشت. باید در راه وارد شویم، و با روشن‌بینی طی مسیر کنیم، تا مقصدها، و همین‌طور مسائل و راه‌های تازه نمودار شوند.

نکته 3: عدالت وضعیتی خواستنی برای همه است، حتی ستمگر

عدالت را اغلب برای ستم‌دیده جستجو می‌کنند، اما ستمگر هم نیاز به عدالت دارد.

یک مثال ساده: کارفرمایی را در نظر بگیرید که حق و حقوق کارگرانش را درست نمی‌پردازد. این فرد، در نظر اول به دنبال منفعت خودش است. اما این منفعت، منفعتی است که با کوته‌بینی به دست آمده. در واقع این کارفرما خودش را از کارگرانی که با رغبت کار کنند و کارشان را دوست داشته باشند، از جلب کارگران تازه و خلاق به محیط کار، از همراهی و دوستی کارگران، از بهره بردن از تجربه‌های کارگران در زندگی، از داشتن یک زندگی دوست‌داشتنی و انگیزه‌بخش، و از بسیاری چیزهای دیگر محروم کرده است.

اینکه بدانیم ستمگرِ امروز، از عدالت بهره خواهد برد، اهمیت زیادی دارد. این دانش به ما کمک خواهد کرد تا دشمنان را به دوست تبدیل کنیم. البته قطعاً ستمگرانی خواهند بود که حاضر به تغییر موقعیتشان نیستند؛ اما دعوت درست ما، می‌تواند موجب تحول عده‌ای را فراهم کند تا زندگی جدیدی برای خود تدارک ببینند. این افراد دوستانی گران‌قدر خواهند بود.

نکته 4: خواست عدالت، ثمره‌ی محبت به انسان‌هاست

نکته‌ای کوچک، ولی بسیار مهم: طلب عدالت، حاصل محبت به آدمیان است. این قضیه ممکن است در بعضی از بحث‌های مربوط به عدالت، به خصوص وقتی که بحث پیچیده می‌شود، فراموش شود.

اگر چیزی اسم عدالت را یدک می‌کشد، ولی عملاً نفرت آدمیان از یکدیگر، یا زیان آدمیان را در پی داشته باشد، باید از آن گذر کرد و در پی عدالت حقیقی رفت.

نکته 5: «جهانی فکر کن، منطقه‌ای عمل کن»: انتخاب‌های ما می‌توانند اهمیت داشته باشند

عدالت جهانی، امری است که دور از دسترس به نظر می‌رسد. دوری این هدف، ممکن است ناامیدی و سستی را در پی داشته باشد.

اما باید بدانیم که انتخاب‌های درست ما بیش از چیزی که تصوری می‌کنیم بر زندگی دیگران تأثیر دارند. یک مثال می‌زنم: زمانی چند نفر از دوستان من که در یک شرکت بزرگ کار می‌کردند، به فرآیند ناعادلانه‌ی محاسبه‌ی پاداش کارمندان اعتراض کردند. حاصل اعتراض و پیگیری آنان این شد که مسئولین شرکت و عده‌ی زیادی از کارمندان در یک جلسه جمع شدند، و راجع به مسئله بحث کردند، و روش تازه‌ای برای محاسبه‌ی پاداش برگزیدند.

نکته‌ی این ماجرا این بود که بعضی از معترضان ابتدایی، کسانی بودند که خودشان پاداش زیادی دریافت می‌کردند. به نظر من، اعتراض این افراد، پیام روشنی برای دیگر کارمندان، و همین‌طور مسئولین شرکت دارد. چنین پیام‌هایی به سرعت دریافت می‌شود، و در جامعه فشار و تأثیر زیادی ایجاد می‌کنند.

بله، با وجود این فشارها، افرادی راه خود را ادامه می‌دهند. اما من دیده‌ام که چطور یک انتخاب درست، موجب تغییر جهت دیگران در زندگی می‌شود؛ یا بهتر از آن، چطور این انتخاب، دوست، و سپس دوستانی را دور هم جمع می‌کند، جمع شدنی حول محور عدالت و محبت. از چنین جمع شدن‌هایی امید خیر و تغییر می‌رود.

همیشه‌ی تاریخ، گوش‌های زیادی برای شنیدن در مورد عدالت وجود داشته است. آنچه کمتر یافت می‌شده، زبان‌هایی بوده که روشن و رسا، در این باب سخن بگویند. باید بیاموزیم که در هر موقعیتی، ستم را بازشناسیم و از عدالت حرف بزنیم. این سخن گفتن، چیزهای بسیاری را دگرگون می‌کند، بیش از چیزی که تصور می‌کنیم.

روشن‌بینی نسبت به وضعیت جامعه‌ی خودمان و جهان، می‌تواند ما را به انتخاب‌های درست‌تری بکشاند. ستم‌های بسیاری در اطراف ما در جریانند، با کدام یک مبارزه خواهید کرد؟ باید آن ستم‌هایی را برگزید که مادر دیگر ستم‌ها هستند. مثلاً نگه داشتن مردم در جهالت، یا راضی کردن مردم با بهره‌های مادی کوچک و غافل نگه داشتنشان از دیگر مواهب زندگی.

در بزرگداشت امیران

امام علی(ع)، در مسیر به سمت صفین برای مبارزه با معاویه، پس از گذشتن از مدائن به شهر «انبار» نزدیک شد. در این منطقه، دهقانان آن سرزمین، که مردمی از فارس بودند، در حالی که چارپایانی با خود داشتند به استقبال علی(ع) آمدند. ایشان چون به نزدیکی امام(ع) رسیدند از مرکب پیاده شدند و در رکابش شروع به دویدن کردند.

علی(ع) خطاب به ایشان فرمود: «این چارپایان كه با خود دارید برای چیست و از این كار كه می‌کنید چه قصدى دارید؟» گفتند: «این كار كه كردیم، عادتِ ما در بزرگداشتِ امیران است. وامّا این استران را براى تو هدیه آورده‌ایم، و براى تو و مسلمانان غذا فراهم آورده‌ایم و براى چارپایانتان علوفه بسیار آماده كرده‌ایم.»

علی(ع) پاسخ داد: «امّا این عادت كه می‌پندارید مایه‌ی بزرگداشت امیران است، به خدا سوگند كه ایشان را سودى ندارد و با این كار، تنها خود و بدن‌هاتان را به رنج مى‌افكنید، پس دیگر این كار را نكنید. و امّا این چارپایانتان، اگر دوست دارید آنها را به عوض مالیات [و نه هدیه] از شما می‌پذیریم. و امّا غذایى كه براى ما فراهم كرده‌اید، خوش نمى‌داریم از دارایى شما جز با پرداخت بهاى آن بخوریم.»

گفتند: «اى امیرمؤمنان! آن را قیمت مى‌نهیم و سپس بهایش را دریافت مى‌كنیم.»

گفت: «در آن صورت چنان که هست قیمت‌گذاری نمی‌کنید، ما به آنچه داریم بسنده مى‌كنیم.»

گفتند: «اى امیرمؤمنان! ما مولایان و خواجگانى نامدار از عرب داریم، آیا ما را از اینکه به ایشان هدیه دهیم و ایشان را از اینکه چیزی از ما بپذیرند نیز منع می‌کنی؟»

گفت: «مردم عرب دوستان [و برادران] شمایند[1] ،هیچ یك از مسلمانان را نمى‌سزد كه از شما هدیه پذیرد. هر كه به زور مالى از شما گرفت، ما را آگاه كنید. 

(برگرفته از کتاب «پیکار صفین»، نوشته‌ی نصر بن مزاحم، ترجمه پرویز اتابکی)

پاورقی‌ها:

  1. کلمه‌ی «دوست‌» در اینجا ترجمه‌ی «مولی» است. «مولی» در زبان عربی هم به معنی آقا و سرور و هم به معنی دوست‌دار به کار می‌رود. امام(ع) در این سخن به زیبایی سخن دهقانان را که گفته بودند «ما سرورانی از عرب داریم» به این سمت  چرخانده که همه‌ی عرب دوستان شمایند و برادران شما در دین.