نمازت تو را به چه چیز فرمان می‌دهد؟ (به بهانهٔ آیهٔ ۸۷ سورهٔ هود)

🔸 سورهٔ هود، ۸۷: گفتند: «ای شعیب، آیا نماز تو به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدران ما می‌پرستیده‌اند رها کنیم، یا در اموال خود به میل خود تصرّف نکنیم؟! راستی که تو بردبار فرزانه‌ای.»

🔸 با توجه به این آیه، می‌شود گفت که «نماز» و عبادت برای قوم شعیب امری غریب نبوده. اما آنان از این اظهار شگفتی می‌کنند که چگونه این عبادت منجر به نتایجی می‌شود که شعیب از آنها سخن می‌گوید.

🔸 در نزد قوم شعیب، نماز، حتی اگر عبادت به درگاه «الله» هم بوده، منافاتی با «پرستش» خدایان دیگر نداشته است؛ خدایانی که نسل اندر نسل برای برآورده شدن حاجات خوانده می‌شدند. اینکه پرستش این خدایان در کنار استفادهٔ دل‌بخواه از اموال آورده شده، یادآور این است که مال و ثروت نیز بتی‌ است که در کنار الله پرستیده می‌شود.

🔸 از نظر قوم شعیب، بین عبادت الله و صرف مال در راهی که باید، ارتباطی وجود ندارد. شاید آنان عبادت را امری قلبی و درونی می‌دانستند، که آرامش (و شاید سعادت اخروی) را برای شخص به ارمغان می‌آورد، بی‌آنکه دلالتی به تغییر شیوهٔ زندگی داشته باشد.

اما از نظر شعیب، و خداوند شعیب در قرآن، عبادت خدای واحد کاملاً مرتبط به این است که شخص اموالش را چگونه به دست می‌آورد و در چه راهی خرج می‌کند. نمی‌شود کسی که مال فراوان خود را تکیه‌گاه خود گرفته، و بر صرف آن در راه نیاز مردم بخل می‌ورزد، مؤمن دانست. او نه از خداوند که از مال و قدرت خود انتظار نجات (و در واقع، انتظار «جاودانگی») دارد.

این همان سخن خداوند در سورهٔ ماعون است:

آیا کسی را که [روز] جزا را دروغ می‌خواند (یا: دین را تکذیب می‌کند)، دیدی؟ (۱) این همان کس است که یتیم را به سختی می‌راند، (۲) و به خوراک‌دادن بینوا ترغیب نمی‌کند. (۳) پس وای بر نمازگزارانی (۴) که از نمازشان غافلند، (۵) آنان که ریا می‌کنند، (۶) و از [دادن‌] زکات [و وسایل و مایحتاج خانه‌] خودداری می‌ورزند. (۷)

از نظر خداوند، نمازگزارانی که «ماعون» را از اهلش باز می‌دارند، همان کسانی‌اند که از نمازشان غافلند. نمازی که این سخن خداوند در مورد آن صدق نکند که «همانا نماز از زشتی و پلیدی باز می‌دارد»، قطعاً نمازی است که مورد غفلت واقع شده است.

🔸 شیوهٔ عملکرد شعیب و سخن خداوند در سورهٔ ماعون را می‌توان بسیار گسترده در نظر گرفت. آن کس که نسبت به وضعیت مردم (که خانوادهٔ خداوند هستند) بی‌خیال است، و به فقر و فلاکت و جهل آنان و ستمی که برآنان می‌رود رضایت دارد و کوششی در طریق اصلاح نمی‌کند، دین‌دار نیست. و تفاوتی نمی‌کند که آن شخص در ظاهر هم بی‌دین باشد، یا کسی باشد که به زهد و عبادت‌پیشگی معروف است، یا اصلاً کسی در لباس علمای دین باشد و نمایندهٔ دین خدا تلقی شود.

ملاک دین‌داری روشن است. عبادت‌های صوری و ادعاها و طرفداری جاهلان دلیل بر دین‌داری نیست. که اگر چنین بود معاویه از همه دین‌دارتر بود!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *