اقتدا به رسولِ محبوبِ جان… (نگاهی به آیۀ 31 سورۀ آل‌عمران)

🔸 چنان‌که در متن پیش گفته شد، نهی خداوند از به دوستی گرفتن کافران در آیۀ 28، به آیۀ 31 منتهی می‌شود؛ جایی که قرآن از این می‌گوید که آنان که خدا را دوست دارند چگونه می‌توانند به مطلوب خود برسند… .

🔸 خدا مسیر رسیدن به مطلوب را تبعیت رسول خود می‌داند. حاصل این طریق چیست؟ خدا کسانی که این مسیر را دنبال کنند دوست خواهد داشت.

البته ممکن است به این فکر بیفتیم که خدا همۀ بندگان خود، بلکه همۀ مخلوقات خود را دوست دارد. اگر او بندگانش را دوست نداشت، به آن‌ها فرصت بودن نمی‌داد و شرایط رشد را برایشان مهیا نمی‌کرد.

این درست است، اما خداوند در قرآن کلمۀ «حب» را برای این سطح از دوست داشتن، که شامل همۀ بندگان می‌شود به کار نبرده است. وقت که خدا از این می‌گوید که بندگانی خاص را دوست دارد، مقصود سطح ویژه‌ای از محبت است، و شامل کسانی می‌شود که مسیری خاص را طی کرده‌اند و خود را به جایی رسانده‌اند که محبوب پروردگارشان قرار گیرند.

هر انسانی شایستۀ رسیدن به این نقطه است. نرسیدن به این نقطه مایۀ حسرت است. بنابراین، هرگز نباید به آموزه‌هایی (از مکاتب فکری گوناگون) که ما را، با همین وضعی که الان داریم، مورد محبت خدا جلوه می‌دهند و به این ترتیب ما را به وضعیت حقیری که داریم راضی می‌کنند، فریفته شد.

🔸 نکتۀ دیگری از آیه بر می‌آید، و آن اینکه خدا آن موجودی است که می‌توان او را دوست داشت. و خدا آن موجودی است که دوست داشته شدن توسط او، چیزی به غایت خواستنی است.

بنابراین، هر تصویری از خدا که قابل دوست داشته شدن نیست، و هر تصویری از خدا که امکان دوست داشتن را برای خدا ممکن نمی‌داند، اصلاً خدا نیست.

برای مثال، آن کس که از ترس به جهنم افکنده شدن خدا را پرستش می‌کند (به تعبیر امام علی، عبادت بردگان را دارد)، در واقع اصلاً خدا را پرستش نمی‌کند. خدای چنین کسی نه دوست‌داشتنی است، و نه در هیچ شرایط می‌تواند دوست داشته باشد.

به همین ترتیب، آن کس که به طمع نعمت‌های بهشتی خدا را عبادت می‌کند (به تعبیر امام علی، عبادت تاجران را دارد) نیز خدای حقیقی را پرستش نمی‌کند. خدای این شخص، خودش دوست‌داشتنی نیست. بله، نعمت‌هایی به دست اوست، و باید آن نعمت‌ها را از او طلب کرد. ولی وقتی نعمت‌ها به دست آمد، می‌توان او را رها کرد. به علاوه، اینکه او ما را دوست داشته باشد هم اصلاً مهم نیست؛ چون که چیزی که برای ما مهم است نعمت است. اگر باغی و اسباب عیش و نوش و کامرانی بی‌حد و حساب را بدهد دیگر چه اهمیتی دارد که ما را دوست داشته باشد؟!

🔸 روی سخن این آیه با کسانی است که خود را ناگزیر از خود خدا می‌بینند. کسانی که در وجود خود درخواستی می‌بینند برای رسیدن به پروردگار خود، و پی برده‌اند که این درخواست و این اشتیاق، به هیچ چیز دیگری جز او خاموشی نمی‌گیرد.

این‌ها به یک معنا افراد ویژه‌ای نیستند. هر کس، به شرط صداقت، می‌تواند از زمرۀ ایشان باشد. این نکتۀ مهمی است که قرآن، هر کس که این خواسته‌اش را دنبال نکند را سخت زیان‌دیده می‌داند. از نظر قرآن، همۀ ما این خواسته را در وجودمان داریم. این عهدی است با پروردگارمان، که در روز «الست» با او بسته‌ایم، و این عهد به نقش درخواستی سیری‌ناپذیر در وجودمان سرشته شده است(1)سورۀ اعراف، 172: هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: «چرا، گواهى داديم» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم..

🔸 خدا به طالبان این راه، وعدۀ «مغفرت» نیز می‌دهد. مغفرت آن است که آثار گناه را به کلی از دل پاک می‌کند، و دل را آمادۀ دیدار خدا می‌کند.

به تعبیر المیزان، فیض خداوندی که بخل به هیچ وجه در او راه ندارد، از وجود او سرازیر است. تنها چیزی که باعث می‌شود کسی از این فیض محروم بماند، محدودیتی در وجود خود اوست. گناه همان چیزی است که این محدودیت را به وجود می‌آورد.

🔸 خدا از رسولش می‌خواهد که محبان خدا را به تبعیت خود فرا بخواند. رسول، نه فقط با کلامی که از جانب خدا آورده، بلکه با شیوۀ زندگی و سلوک و اخلاق و منش خود، پیام خدا را منتقل می‌کند. او الگویی است برای هر کسی که بخواهد محبوب خداوند شود(2)دقت کنید که خداوند، خود حقیقت است. آن که محبوب خداوند شده، یعنی به حقیقت زیبا و دلپذیر شده است. خدا چیزی جدای از حقیقت عالم و حقیقت وجودی ما نیست؛ محبوب او شدن، یعنی به نهایتِ زیبایی از نظر خود رسیدن..

🔸 این موضوع را شاید به طور کلی بپذیریم. ولی، وقتی به زندگی خودمان نگاه می‌کنیم، چه بسا که تفاوتی بسیار عمیق بین زندگی‌مان و زندگی رسول پیدا کنیم. وجود این تفاوت به خودیِ خود ایرادی ندارد، ایراد اصلی اینجاست که به این تفاوت اذعان نداریم، و برای از میان برداشتن این تفاوت تلاشی نمی‌کنیم.

تصور نمی‌کنم لزومی داشته باشد مثال‌های بسیاری از زندگی رسول خدا(ص) نقل کنم برای اینکه مشخص شود زندگی ما چقدر با زندگی او متفاوت است(3)می‌توانید به سیرۀ رسول خدا(ص) در زمینۀ ارتباط با خدا، با خانواده، با مردم، رابطه با مسکینان، شیوۀ حکومت‌داری، برخورد با ستم و … رجوع کنید.؛ به این اکتفا می‌کنم که بخشی از خطبۀ 160 نهج‌البلاغه را نقل کنم، که در آن امام علی(ع) به شیوایی تمام فاصله‌ای که با رسول داریم را بیان کرده است.

تو از پیامبرِ پاکیزه و پاک‌تر خویش – صلى اللّه علیه و آله و سلم – پیروى کن که او براى الگوطلبان اسوه[اى نیکو] است، و براى خواهان انتسابْ بهترین کس است که به او منتسب شود. محبوب‌ترین بندگان در پیشگاه خداوند کسى است که از پیامبرش پیروى کند، و گام بر جاى پاى او نهد. از دنیا جز اندکى نخورد [و شکم از طعام دنیا پُر نساخت]، و گوشۀ چشمى بر آن نیفکند. از همۀ مردم دنیا لاغرتر، و از همه گرسنه‌تر بود. دنیا بر او عرضه شد اما از پذیرفتنش خوددارى کرد.

دانست خداوند چیزى را دشمن داشته پس آن را دشمن داشت، و چیزى را ناچیز شمرده پس آن را ناچیز شمرد، و چیزى را کوچک دانسته پس آن را کوچک به حساب آورد. اگر هیچ‌عیبى در ما نباشد جزا اینکه دوست بداریم آنچه را خدا و رسولش دشمن داشته‌اند، و بزرگ بدانیم آنچه را خدا و رسولش کوچک شمرده‌اند، براى نشان دادنِ مخالفت ما با خدا، و سرپیچى ما از فرمانش کافى است.

پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم بر روى زمین غذا مى‌خورد، و همچون بندگان مى‌نشست، و با دست خود کفشش را وصله مى‌زد، و پارگىِ جامه‌اش را مى‌دوخت. بر الاغ برهنه مى‌نشست، و کسى را نیز پشت سر خود مى‌نشاند. پرده‌اى با نقش و نگار بر درِ خانه‌اش آویخته بود، به یکى از همسرانش فرمود: «اى فلانى! این پرده را از جلوى چشمم دور کن، که هر گاه آن را مى‌بینم به یاد دنیا و زینت‌هاى آن مى‌افتم.» پیامبر دل خویش را از دنیا کنده و به آن پشت کرده، و خاطرۀ آن را در ذهنش کُشته بود، و دوست داشت زینت و زیور دنیا از دیده‌اش دور باشد، تا از آن جامۀ فاخر برنگیرد، جایگاه قرار و آرامشش نداند، و به ماندن در آن امیدوار نگردد. دنیا را از دل خود بیرون کرد، از قلبش دور ساخت، و از دیده‌اش پنهان نمود. آرى، کسى که چیزى را دشمن داشته باشد، از اینکه آن را بنگرد، و نزدش یاد آن شود نیز بیزار است.

در سیرۀ رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم آموزه‌هایى وجود دارد که بدى‌ها و عیب‌هاى دنیا را به تو نشان مى‌دهد، زیرا پیامبر و خانواده‌اش در دنیا گرسنه بودند، و با تقرّب فراوانش به درگاه احدیّتْ زینت و زیور دنیا از او دور شده بود. پس مرد اندیشمند باید با عقل خود نیک بیندیشد: آیا خداوند با این کار پیامبرش را گرامى داشت یا خوار نمود؟ اگر بگوید: خوار نمود، به خداى بزرگ قسم مى‌خورم که دروغ گفته و بهتان بزرگى بر خداوند زده. و اگر بگوید او را گرامى داشت، باید بداند که خداوند دیگران را که سفرۀ دنیا را برایشان گشوده، خوار نموده، و دنیا را از گرامى‌ترین مردم نزد خود دور ساخته.

طالب الگو و مقتدا باید از پیامبر خود پیروى کند، و گام بر جاى پاى او نهد، و به آنجا درآید که او درآمد، و گرنه از هلاکت ایمن نخواهد بود، زیرا خداوند محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم را نشانۀ قیامت، و مژده دهندۀ بهشت، و ترسانندۀ از عقوبت قرار داد. با شکم خالى از دنیا رفت، و با سلامت وارد آخرت شد. سنگى بر روى سنگ ننهاد، تا آنکه از دنیا کوچ کرد، و دعوت خداوند را لبّیک گفت. چه بزرگ است منّت خدا بر ما که نعمت وجود پیامبر را به ما داد، تا پیشتازى باشد که از او پیروى کنیم، و پیشوایى باشد که گام بر جاى پایش بنهیم.

به خدا قسم این پیراهن پشمین خود را چندان وصله زده‌ام که از وصله کننده‌اش شرمسارم. کسى به من گفت: آن را دور نمى‌اندازى؟ به او گفتم: از من دور شو، که هنگام صبحْ مردمْ رهروان شب را ستایش مى‌کنند.

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 سورۀ اعراف، 172: هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: «چرا، گواهى داديم» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.
2 دقت کنید که خداوند، خود حقیقت است. آن که محبوب خداوند شده، یعنی به حقیقت زیبا و دلپذیر شده است. خدا چیزی جدای از حقیقت عالم و حقیقت وجودی ما نیست؛ محبوب او شدن، یعنی به نهایتِ زیبایی از نظر خود رسیدن.
3 می‌توانید به سیرۀ رسول خدا(ص) در زمینۀ ارتباط با خدا، با خانواده، با مردم، رابطه با مسکینان، شیوۀ حکومت‌داری، برخورد با ستم و … رجوع کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *