نکات مربوط به سورهٔ ابراهیم(ع)

خدایت به خویش می‌خواند… (به بهانهٔ آیهٔ ۴۴ سورهٔ ابراهیم)

🔸 سورهٔ ابراهیم(ع)، ۴۴: و مردم را از روزی که عذاب بر آنان می‌آید بترسان. پس آنان که ستم کرده‌اند می‌گویند: «پروردگارا، ما را تا چندی مهلت بخش تا دعوت تو را پاسخ گوییم و از فرستادگان [تو] پیروی کنیم.» [به آنان گفته می‌شود:] «مگر شما پیش از این سوگند نمی‌خوردید که شما را فنایی نیست؟»

🔸 یک ذهنیت تکلیف‌گرا وقتی که در مورد «پاسخ گفتن دعوت خدا» و «تبعیت از پیامبران» فکر می‌کند، انجام بعضی کارها و پرهیز از کارهای دیگر را تداعی می‌کند. مثلاً به این فکر می‌کند که باید بیشتر عبادت کرد، بیشتر صدقه داد، یا غیبت نکرد، مال مردم را نخورد. یا حتی ممکن است به این فکر کند که باید در مقابل ستم ستمگر ایستاد، برای برقراری عدالت هزینه داد و … .

ذهنیت تکلیف‌گرا اما چندان کاری به این ندارد که حال «قلب» چگونه است و توجهش به کدام سو است.

🔸 سورهٔ آل‌عمران، ۳۱: [ای پیامبر، به مردم] بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید تا خدا دوست‌تان بدارد و گناهان شما بیامرزد، و خداوند آمرزنده مهربان است.»

«دعوت خداوند»، دعوت به خویشتن است، تا به تمامی از آن او باشیم. مهم‌ترین دلیل «تبعیت پیامبر» نیز محبت این خداست، و مهم‌ترین نتیجهٔ این تبعیت هم این می‌شود که محبت خدا به ما تعلق می‌گیرد.

این چیزی است که ذهنیت تکلیف‌گرا و معامله‌گر با آن بیگانه است. مهم‌ترین فکر در چنین ذهنی به هنگام رسیدن عذاب یا مرگ، این است که چه چیزی را به خدا بدهد، کدام کار را به پیشگاه او ببرد، تا از عذاب یا مرگ نجات یابد. او از خدایی که او را دچار عذاب یا مرگ کرده می‌ترسد، یا شاید از او متنفر است. راهی برای ورود محبت خدا در او راه ندارد.

🔸 دوزخ همان جاست که راهی برای محبت خداوند به آن نیست. ستم به خویشتن، محروم کردن خود از این محبت، و ورود به این دوزخ است.

 

همهٔ آنچه به دست آورده‌ای به باد می‌رود اگر … (به بهانهٔ آیهٔ ۱۸ سورهٔ ابراهیم(ع))

🔸 سورهٔ ابراهیم(ع)، ۱۸: مَثَل کسانی که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهایشان به خاکستری می‌ماند که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده‌اند هیچ [بهره‌ای‌] نمی‌توانند بُرد. این است همان گمراهی دور و دراز.

🔸 «کفر آوردن به رب»، به معنی پوشاندن حقیقت پرورش پروردگار، حقیقت کاری که با ما کرده است. طبیعتاً برای هر کس، با توجه به تجربه‌هایی که با پروردگارش دارد، پوشاندن این حقیقت معنایی متفاوت دارد و به شکلی خاص آشکار می‌شود.

🔸 ماجرای بنی‌اسرائیل که در آیهٔ ۶ به آن اشاره شده یادآوری یکی از نعمت‌بخشی‌های «رب» است. آن زمانی که بنی‌اسرائیل را از حاکمی ستم‌پیشه و یاران او (آل فرعون) نجات بخشید، در حالی‌که چنین چیزی بنا به تحلیل‌های معمول غیرممکن می‌نمود. نجات از حاکم و نظامی که چنان سیطره یافته بود که بدون ترس از عاقبت کار کودکان را می‌کشت و زنان را برده می‌خواست.

🔸 ممکن شدن این غیرممکن، آشکار شدن حقیقت‌هایی در مورد پروردگار بنی‌اسرائیل است. در چنین واقعه‌هایی روشن می‌شود که پروردگار کیست و به دنبال چیست. و او پس از چنین واقعه‌هایی در میان مردم ندا در می‌دهد که هدف او کامل کردن نعمتی است که تاکنون بخشیده: «و آنگاه که پروردگارتان اِعلام کرد که اگر سپاسگزاری کنید، بر شما خواهم افزود…» (آیهٔ ۷).

🔸 شاید اکنون بنی‌اسرائیل خود را برگزیدهٔ خدا بدانند. پروردگارشان بر آنان رحمتی ویژه آورده و به آنان رو کرده است. وقتی که پادشاهی چون فرعون و سپاهیان انبوهش چنین مغلوب شدند، از این پس چه کسی جرأت خواهد داشت که با بنی‌اسرائیل دشمنی کند؟ آنان به رحمت پروردگارشان پشت‌گرم هستند و از کسی ترسی به دل راه نمی‌دهند. امکان‌های بی‌کران پیش روی آنان است.

🔸 اما همین بنی‌اسرائیل اگر آنچه که پروردگارشان با آنان کرده را فراموش کنند، و اگر به جای جستجوی پروردگارشان همان راه فرعون را در پیش بگیرند، بدون هیچ تردیدی همهٔ دستاوردهای آنان «به باد می‌رود». ذکر دستاوردهای گذشته هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. آنچه که پس از این می‌کنند هم هیچ فایده‌ای به حالشان ندارد. همان قدر که می‌توان مشتی خاکستر را در روزی توفانی حفظ کرد، می‌توان از دستاوردها هم محافظت نمود.

🔸 پس از سال‌ها کوشش، پس از تجربه‌های گوناگون، پس از روی آوردن‌های پروردگار و «ملاقات»ها با او در واقعه‌های روزگار، اکنون بی‌چیز و بی‌سرمایه و تنها در سرما و تاریکی نشسته. او «گم شده» (آیهٔ ۱۸). در جایی «دور دست» (آیهٔ ۱۸). کسی از او یادی نمی‌کند؛ او «فراموش شده» (طه، ۱۲۶) [۱].

پی‌نوشت:

[۱] سورهٔ طه، ۱۲۶: نشانه‌های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همان‌گونه فراموش می‌شوی.