نکات مربوط به سورهٔ شعراء

«دل خویش را پاس دار، تا کلمهٔ خدا در وجودت بار دهد» (نکاتی به بهانهٔ آیات ۲۰۰ و ۲۰۱ سورهٔ شعراء)

كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۲۰۰﴾‏ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۲۰۱﴾
این گونه آن را در دلهای گناهکاران راه می‌دهیم: (۲۰۰) که به آن [=قرآن] نگروند تا عذاب پردرد را ببینند. (۲۰۱)

🔸 در روایت‌ها چنین آمده که در میان کیفرهای گوناگون گناهان، کیفری شدیدتر و ناگوارتر از سخت‌دلی وجود ندارد. دل سخت، دلی است که سخن و حکمت در آن اثر ندارد، وقایع روزگار و حادثه‌هایی که برای خود و مردم پیش می‌آید در آن اثری که باید را نمی‌گذارد، و چیزی از محبت اصیل به آن راه پیدا نمی‌کند.

بنا به نظر المیزان، آیهٔ ۲۰۰ به این وضعیت اشاره دارد؛ قرآن به قلب همهٔ «مجرمان» به همان نحوی راه می‌یابد و با انکار مواجه می‌شود که در زمان رسول خدا(ص) توسط مجرمان با انکار مواجه شد.

🔸 در آیات پیشین این سوره به انواعی از «مجرمان» اشاره شده است. به خصوص آخرین مورد، یعنی قوم شعیب که به کم‌فروشی و بازداشتن حق مردمان روی آورده بودند، قابل توجه است. انکار حق مردم و بازداشتن آن به امید به دست آوردن چیزی از دنیا، انواع زیان‌های فردی و اجتماعی را به دنبال دارد و از بدترین این زیان‌ها بسته شدن قلب است.

🔸 وقتی که قلب بسته می‌شود، قدرت فهم در بسیاری زمینه‌ها از دست می‌رود. اثرگذاری واقعه‌ها در وجود کم می‌شود. از واقعه‌ها و سخن‌ها آگاهی‌ای به دست نمی‌آید، و در نتیجه محبتی هم در دل وارد نمی‌شود (چرا که، به قول مولوی، محبت همواره ناشی از نوعی آگاهی است). توان همدلی از دست می‌رود، و رنج مردم حرکتی در دل ایجاد نمی‌کند.

اما شاید عدم توان دریافتن کلام قدسی از همهٔ این نتایج فاجعه‌بارتر باشد. رحمتی که از طریق قرآن نازل شده، «شفایی است برای آنچه در سینه‌هاست»، برای زخم‌هایی عمیق و جانکاه که بدون رحمتی الوهی هرگز شفا نمی‌یابند. بدون درک «کلمهٔ» خدا با این زخم‌ها چه می‌توان کرد؟

🔸 آن ایمانی که در آیهٔ ۲۰۱ از آن سخن رفته است، احتمالاً ایمانی حقیقی نیست؛ این ایمان چیزی شبیه ایمان فرعون است که در آیات ۹۰ و ۹۱ سورهٔ یونس(ع) توصیف شده است:
«پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز، آنان را دنبال کردند، تا وقتی که در شُرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: “ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویده‌اند، نیست، و من از تسلیم‌شدگانم.” * اکنون؟ در حالی که پیش از این نافرمانی می‌کردی و از تباهکاران بودی؟»

نکته‌هایی برگرفته از تفسیر المیزان دربارهٔ آیات ۱۸۱ تا ۱۸۴ سورهٔ شعراء

🔸 از نظر المیزان، آن فسادی که در آیه ۱۸۳ از آن سخن رفته به این مربوط می‌شود که با گسترش کم‌فروشی در جامعه، اعتماد افراد جامعه به یکدیگر از میان می‌رود و امنیت از جامعه رخت بر می‌بندد. نتیجهٔ چنین فسادی دامن همه را (چه صالح و چه بدکار) می‌گیرد و بنیان ادارهٔ اجتماع بر اساس نیرنگ قرار می‌گیرد، نه بر اساس تعاون برای رسیدن به سعادت جمعی.

المیزان، در اینجا به آیهٔ ۳۵ سورهٔ اسراء اشاره می‌کند: «و چون پیمانه می‌کنید، پیمانه را پر سازید و اجناس را با ترازوی درست وزن کنید که این بهتر است و فرجامی نیکوتر دارد». گویی که از نظر نویسندهٔ المیزان، این «خیر» و «تأویل» و فرجام نیک که در این آیه آمده، چیزی است که از طریق یک جامعهٔ مبتنی بر تعاون در راه پروای خدا به دست می‌آید.
(المیزان در جاهای مختلف بر این تأکید دارد که سعادت انسان‌ها با تعامل ایشان با جامعه نسبتی محکم دارد، و نمی‌توان بدون توجه به امور جامعه و با روی آوردن به اعمال انفرادی نیک، انتظار رسیدن به خیر و خوشی حقیقی را داشت.)

🔸 بنا به تفسیر المیزان «جبلة» در آیهٔ ۱۸۴، به معنی آن خلقت ابتدایی الهی است که هر موجود بر اساس آن خلق شده است. به این ترتیب، این آیه یادآور خلقت نخستین خداست که بر اساس آن آدمی زشتی و پلیدی عملی چون کم‌فروشی را در می‌یابد. آیه به پروای آن پروردگاری دعوت می‌کند که آگاهی به زشتی چنین اعمالی را در وجود آدمیان نهادینه کرده، و از این طریق ایشان را به آنچه که خود نمی‌پسندد آگاه نموده است.

این نکته یادآور این سخن از پیامبر(ص) است که «طاعت و نیکی آن است که جان بدان قرار گیرد و دل به آن آرام یابد و گناه آن چیزی است که جان بدان قرار نگیرد و دل به آن آرام نیابد، هرچند فتوادهندگان خلاف آن را به تو فرمان دهند. »

و یادآور اینکه قبح و زشتی بعضی مناسبات اقتصادی در روزگار ما را نمی‌توان با آوردن فتاوای شرعی زدود!

مگر انسان راست هر چه آرزو کند؟ (به بهانهٔ آیه ۱۳۸ سورهٔ شعراء)

«و ما نحن بمعذبین» «ما از زمرهٔ عذاب‌شوندگان نیستیم» (شعراء، ۱۳۸)

🔸 زمانی که قدرت به ظاهر مستحکم و بی‌تزلزل است، خانه‌ها و قلعه‌ها و قصرها بر پاست (آیات ۱۲۸ و ۱۲۹) و قدرت سرکوب دشمن و مخالف وجود دارد (آیه ۱۳۰)، بعید نیست که ندای هشداردهندگان در گوش ضعیف باشد (آیه ۱۳۶) و این اعتقاد که: «ما جاودانه‌ایم، و به رغم هر عملی که پیشه کنیم، سرانجام بدی در انتظارمان نیست» معتبر جلوه کند (آیه ۱۳۸).

از نظر خداوند عالم اما، بین «تکذیب» حقیقتی که هشداردهنده از آن می‌گوید، و هلاکت و فروپاشی، هیچ فاصله‌ای نیست؛ این دو چسبیده به هم‌اند: «فکذبوه فأهلکناهم» «او را تکذیب کردند و هلاک‌شان کردیم» (آیه ۱۳۹).

🔸 «ام للانسان ما تمنّی»؛ کوتاه، بی‌پرده و پر ضرب: «مگر انسان راست هر چه آرزو کند؟» (سورهٔ نجم، ۲۴) مگر صرف این آرزو و ادعا که «ما از عذاب‌شوندگان نیستیم» باعث می‌شود چرخ این عالم از کار بایستد، و آدمیان سرانجام کار خود را نبینند؟ این چیست جز توهم و حماقت، و فراموش کردن اینکه کیستیم و کجاییم و در چه راهیم؟

🔸 این توهم و حماقت مخصوص صاحبان قدرت و شوکت و ساختمان‌های سر به فلک کشیده و سپاهیان گوش به فرمان نیست، هر کسی در اندازهٔ خود و کار خود ممکن است از آن بهره‌ای داشته باشد؛ یکی آنجا که خانه‌ای بنا کرده، یکی آنجا که کسب و کارش را به سرانجامی رسانده، یکی آنجا که مدرکی علمی را گرفته، یکی آنجا که شهرتی دست و پا کرده. می‌توان به همین‌ها تکیه کرد، و می‌توان اعمال خود را فراموش کرد، و می‌توان ادعا کرد که جز همین بازی‌ای که در آنیم چیزی در کار نیست، و خدا ما را با نتیجهٔ زندگی‌مان روبه‌رو نمی‌کند.

می‌توان از این «آیه»های خدا و آنچه بر سر مردم آمده بی‌بهره ماند (آیه ۱۳۹)، می‌توان «رب» «عزیز» «رحیم» را از کف داد (آیه ۱۴۰).