يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنها زَوجَها وَبَثَّ مِنهُما رِجالًا كَثيرًا وَنِساءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَساءَلونَ بِهِ وَالأَرحامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيكُم رَقيبًا ﴿١﴾
ای مردم، درباره همنوعان خود از پروردگارتان پروا کنید و حقوق یکدیگر را پاس دارید، همان کسی که شما را از یک تن (آدم) آفرید و همسرش را از نوع او خلق کرد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت. آری، از خدایی که او را بزرگ و عزتمند میدانید و به نام او از یکدیگر درخواست میکنید، پروا بدارید و از [پایمال کردن حقوق] خویشاوندان خود نیز پروا کنید و همبستگی میان خود و آنان را محترم شمرید، که خدا بر شما نگهبان است و اعمال شما را برای پاداش و جزا محفوظ میدارد. (۱)
🔸 اين آيه مىخواهد مردم را به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خويش دعوت كند، مردمى كه در اصل انسانيت و در حقيقت بشريت با هم متحدند و در اين حقيقت بين زن و مرد، کوچک و بزرگ، یا ضعیف و نیرومند فرقى نيست. و دعوت كند تا مردم درباره خويش به اين عدم تفاوت پى ببرند و از این رو مرد به زن و نیرومند به ناتوان ستم نكند و با ستم خود اجتماعی را كه خداوند آنان را به مدد آن هدايت نموده آلوده نسازند. اجتماعى كه به منظور کامل شدن سعادت مردم و با قوانينی نجاتبخش تشكيل شده است. اجتماعی كه خداى عزوجل آنان را به تأسيس آن راه نمود، تا مسیر زندگيشان را هموار و آسان كند، و به علاوه، هستى و بقاى فرد فرد و مجموعشان را حفظ فرمايد.
🔸 از همين جا روشن مىشود كه چرا در آيه شريفه، خطاب را متوجه «ناس» (همۀ مردم) كرد و نه مؤمنين به صورت خاص. و نيز اینکه چرا فرمان «اتّقوا» را در مورد «ربّكم» به کار برد و نفرمود: «اتّقوا اللّه» «از خدا پروا كنيد»، بلكه فرمود: «از پروردگار خود پروا كنيد». چرا که صفتى از خداوند که اینجا به همۀ مردم یادآوری میشود این است که او «همه را از يك نفر خلق كرده »، و این صفتى است كه تمامی افراد بشر را زیر بال و پر خود میگیرد و اختصاصى به مؤمنين ندارد. اين صفت خود يكى از آثار ربوبيت او است چون منشأش «ربوبيت» خدا يعنى تدبير و تكميل است نه «الوهيت» او.
🔸 و اما اين كه فرمود: «خدائى كه شما را از يك نفس آفريد»، منظور از «نفس» به طورى كه از لغت برمىآيد عين هر چيز است. […] و نفس آدمی چيزى است كه انسان به واسطۀ آن انسان است.
🔸 ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله «و خلق منها زوجها» اين است كه همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانى بود مثل خود او(1)هر چند المیزان مراد از «نفس واحد» را آدم و «زوجها» را حوا گرفته، ولی از خود آیه نمیتوان چنین برداشتی کرد. یعنی میتوان جای این دو را در آیه عوض کرد، و «نفس واحد» را حوا و «زوجها» را آدم در نظر گرفت. به نظر میرسد اینجا مراد از «نفس واحد» مطلق انسان است (چنانکه خود المیزان هم به آن اشاره کرده)، چه زن و چه مرد، و خدا برای این انسان زوجی قرار داده است. و از پیوند این «نفس» با زوجی که از حیث انسانی با او یکی بود و جنستی متفاوت داشت، انسانهای بسیاری – از زنان و مردان – در دنیا پراکنده شدند… . و اين همه افراد بىشمار از انسان كه در سطح كره زمين منتشر شدهاند همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشاء گرفتهاند. […] پس اينكه در بعضى از تفسيرها آمده كه مراد از آيه مورد بحث اين است كه همسر آدم از بدن او درست شده صحيح نيست.
🔸 در جملۀ «و بثّ منهما رجالا کثیرا و نساء»، معنی «بثّ» جدا شدن ذرات چیزی است، که مثلاً با پاشیده شدن صورت میگیرد. در قرآن در مورد واقعههای قیامت چنین آمده: «فکانت هباء منبثا»، یعنی کوهها به صورت ذراتی متفرق در میآیند(2)گویی که آیه در صدد بیان این است که انسانها، از مرد و زن، که اکنون به صورت ذراتی پراکنده در سرتاسر جهان پخش شدهاند، همگی از نفسی واحد نشأت گرفتهاند.
به جا آوردن این نفس مشترک در دیگری، یکی از راههای شناخت پروردگار مشترکمان، و کسب پروای او است. در همین زمینه خوب است به تفسیر آیۀ ۱۳ سورۀ حجرات نیز رجوع کنید:
یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرواپیشهترین شماست. بىتردید، خداوند داناى آگاه است..
🔸 منظور از «تسائل» به خدا اين است كه مردم با سوگند به خداى تعالى از يكديگر چيزى درخواست كنند. «تسائل» به خداى تعالى كنايه است از اينكه خداى سبحان در نظر آنان محترم و عظيم بوده، و او را دوست مىداشتند، چون آدمى به كسى و چيزى سوگند مىدهد كه او را عظيم بداند و محبوب بدارد(3)این معنای ذکر شده در المیزان در روایات و نیز در تفسیرهای دیگر نیز آمده است. اما به نظر میرسد «پروا از خدایی که به وسیلۀ او از یکدیگر چیزی میخواهید» معنایی ورای آنچه بیان شده داشته باشد. این موضوع شایستۀ تحقیق بیشتر است..
🔸 معنای «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَساءَلونَ بِهِ وَالأَرحامَ» این است که «پروای خداوندی که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید را داشته باشید، و پروای رابطۀ خویشاوندی را داشته باشید.»(4)در آیات و روایات بسیار در مورد اهمیت رابطۀ خویشاوندی در نزد خداوند سخن رفته است. اما توجه داشته باشیم که در قرآن رابطۀ خویشاوندی از آن حیث اهمیت دارد که پرورندگی پروردگار از طریق پاس داشتن آن اتفاق میافتد. رابطهای که با والدین و فرزندان و اقوام و خویشان در طول زندگیمان برقرار میکنیم، محملی است برای تجربۀ این پرورندگی، و آشنا شدن تدریجی با خداوند و نزدیکتر شدن به او.
بنابراین هر شکلی از حفظ رابطۀ خویشاوندی که به معنی مقابله با پرورندگی رب، و مقابله با با آنچه که برای ما خواسته است باشد، بیارزش است و باید از آن دوری کرد.
خیلی ساده، نمیتوان به اسم حفظ رابطۀ خویشاوندی خدا را «معصیت» کرد. برای مثال اگر مادری فرزندش را تحت فشار بگذارد تا تن به ازدواجی خاص بدهد و فرزند این ازدواج را برای خود «غلط» بداند، نباید تن به آن ازدواج بدهد، هر چند این کار منجر به قطع رابطۀ دائمی با مادرش شود. یا اگر لازمۀ همراهی با اقوام شرکت در محافلی است که مورد رضایت پروردگارمان نیست، نباید در آن محافل شرکت کرد، هر چند منجر به قطع رابطه با عدهای از اقوام شود (برای مثال، رجوع کنید به نامۀ 45 نهجالبلاغه، نامۀ امام علی(ع) به عثمان بن حنیف، که با سرزنش ابنحنیف آغاز میشود به خاطر شرکت در مجلس غذایی که مخصوص اغنیا بوده فقیران به آن راه نداشتهاند). طبیعتاً میتوان زیر بار برخی شکلهای رابطه نرفت ولی به شکلهای دیگری فکر کرد؛ اما باید حاضر باشیم تا در صورت لزوم برخی روابط – حتی روابط نزدیک – را، در راه خدا، از دست بدهیم.
اگر دقت کنیم، در واقع پروای «ارحام» را داشتن اصلاً به معنی نیکی کردن مصطلح در همۀ شرایط نیست. در روایت کوتاه زیر از پیامبر(ص) این موضوع به شیوایی بیان شده است:
پیامبر خدا به یارانش گفت: برادرت را یاری کن، چه ظالم باشد و چه مظلوم! گفتند: چگونه یاری کنیم ظالم را؟- گفت که: او را از ظلم کردن باز دارید تا ظلم نکند.
اين قسمت از كلام خداى تعالى به منزله بیان موردی خاص بعد از موردی عام است. پیش از این فرمود که از خدا پروا کنید، از اين جهت كه رب همۀ شما است، و از اين جهت كه شما را خلق كرده و همۀ شما (افراد بشر) را از يك سنخ قرار داده، سنخ و مادهاى كه در همۀ افرادتان محفوظ است و با تكثر شما متكثر مىشود. آن سنخ واحد، و آن مادۀ محفوظ در تک تک شما اين است كه همه در دارای ذات انسانی هستید.
سپس، در قسمت دوم آیه، میفرماید که پروای وحدت خویشاوندی که خدا بین شما قرار داده است را داشته باشید؛ وحدتی که یک شاخه از وحدت کلّ نوع بشر است.
🔸 در جملۀ «ان اللّه کان علیکم رقیبا»، کلمۀ «رقیب» به معنای «حفیظ» است، و «مراقبت» به معنی محافظت است. در کلمۀ «مراقبت»، این معنی وجود دارد که مراقب حالات و کارهای شخص مورد مراقبت باشند، هم به منظور آگاهی، و هم به منظور اصلاح در صورت لزوم.
پس میبینید که خداوند به پروا داشتن در مورد وحدت انسانی امر میکند، وحدتی که در بین همۀ مردم ساری و جاری است، و برای اینکه این امر جدی گرفته شود چنین میگوید: خداوند بر شما «رقیب» است. این سخن، سختترین انذار و ترساندن را در خود دارد، و با دقت در این سخن روشن میشود که آیاتی که در مورد مسائلی همچون «بغى»، «ظلم»، «فساد در زمین»، «طغیان» بحث میکنند و آدمیان را از چنین رفتاری انذار میدهند، چه ارتباطى با این هدف الهى یعنى «حفظ وحدت انسانیت از فساد و سقوط» دارند.
پینوشت
↑1 | هر چند المیزان مراد از «نفس واحد» را آدم و «زوجها» را حوا گرفته، ولی از خود آیه نمیتوان چنین برداشتی کرد. یعنی میتوان جای این دو را در آیه عوض کرد، و «نفس واحد» را حوا و «زوجها» را آدم در نظر گرفت. به نظر میرسد اینجا مراد از «نفس واحد» مطلق انسان است (چنانکه خود المیزان هم به آن اشاره کرده)، چه زن و چه مرد، و خدا برای این انسان زوجی قرار داده است. و از پیوند این «نفس» با زوجی که از حیث انسانی با او یکی بود و جنستی متفاوت داشت، انسانهای بسیاری – از زنان و مردان – در دنیا پراکنده شدند… . |
---|---|
↑2 | گویی که آیه در صدد بیان این است که انسانها، از مرد و زن، که اکنون به صورت ذراتی پراکنده در سرتاسر جهان پخش شدهاند، همگی از نفسی واحد نشأت گرفتهاند.
به جا آوردن این نفس مشترک در دیگری، یکی از راههای شناخت پروردگار مشترکمان، و کسب پروای او است. در همین زمینه خوب است به تفسیر آیۀ ۱۳ سورۀ حجرات نیز رجوع کنید: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرواپیشهترین شماست. بىتردید، خداوند داناى آگاه است. |
↑3 | این معنای ذکر شده در المیزان در روایات و نیز در تفسیرهای دیگر نیز آمده است. اما به نظر میرسد «پروا از خدایی که به وسیلۀ او از یکدیگر چیزی میخواهید» معنایی ورای آنچه بیان شده داشته باشد. این موضوع شایستۀ تحقیق بیشتر است. |
↑4 | در آیات و روایات بسیار در مورد اهمیت رابطۀ خویشاوندی در نزد خداوند سخن رفته است. اما توجه داشته باشیم که در قرآن رابطۀ خویشاوندی از آن حیث اهمیت دارد که پرورندگی پروردگار از طریق پاس داشتن آن اتفاق میافتد. رابطهای که با والدین و فرزندان و اقوام و خویشان در طول زندگیمان برقرار میکنیم، محملی است برای تجربۀ این پرورندگی، و آشنا شدن تدریجی با خداوند و نزدیکتر شدن به او.
بنابراین هر شکلی از حفظ رابطۀ خویشاوندی که به معنی مقابله با پرورندگی رب، و مقابله با با آنچه که برای ما خواسته است باشد، بیارزش است و باید از آن دوری کرد. خیلی ساده، نمیتوان به اسم حفظ رابطۀ خویشاوندی خدا را «معصیت» کرد. برای مثال اگر مادری فرزندش را تحت فشار بگذارد تا تن به ازدواجی خاص بدهد و فرزند این ازدواج را برای خود «غلط» بداند، نباید تن به آن ازدواج بدهد، هر چند این کار منجر به قطع رابطۀ دائمی با مادرش شود. یا اگر لازمۀ همراهی با اقوام شرکت در محافلی است که مورد رضایت پروردگارمان نیست، نباید در آن محافل شرکت کرد، هر چند منجر به قطع رابطه با عدهای از اقوام شود (برای مثال، رجوع کنید به نامۀ 45 نهجالبلاغه، نامۀ امام علی(ع) به عثمان بن حنیف، که با سرزنش ابنحنیف آغاز میشود به خاطر شرکت در مجلس غذایی که مخصوص اغنیا بوده فقیران به آن راه نداشتهاند). طبیعتاً میتوان زیر بار برخی شکلهای رابطه نرفت ولی به شکلهای دیگری فکر کرد؛ اما باید حاضر باشیم تا در صورت لزوم برخی روابط – حتی روابط نزدیک – را، در راه خدا، از دست بدهیم. اگر دقت کنیم، در واقع پروای «ارحام» را داشتن اصلاً به معنی نیکی کردن مصطلح در همۀ شرایط نیست. در روایت کوتاه زیر از پیامبر(ص) این موضوع به شیوایی بیان شده است: پیامبر خدا به یارانش گفت: برادرت را یاری کن، چه ظالم باشد و چه مظلوم! گفتند: چگونه یاری کنیم ظالم را؟- گفت که: او را از ظلم کردن باز دارید تا ظلم نکند. |