🔸 یوسف(ع)، ۸۷:ای پسران من، بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمیشود.
🔸 آیهٔ ۸۷ جوهر عمل خداوند و یعقوب(ع) و یوسف(ع)، و یکی از امیدبخشترین آیات قرآن است. اما معمولاً فراموش میشود که این آیه فقط به دنبال ایجاد امید به رحمت خدا نیست، بلکه یک خط مرز مشخص بین ایمان به خدا و کفر به او نیز ترسیم میکند: «کسی جز گروه کافر از رحمت خدا نومید نمیشود.»
🔸 امام علی(ع) از این سخن قرآن، استنباطی روشن دارد: «حتی برای بدترین فردِ این امت از رحمت خدا نومید مشو، زیرا که خداوند متعال فرموده است: همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران.» (نهجالبلاغه، حکمت ۳۷۷)
«ناامید نشدن از رحمت خدا در مورد دیگران» چیزی ذهنی و انتزاعی نیست، بلکه مصادیق عینی مشخصی دارد. اول اینکه باید حذر کنیم و نگران باشیم از ستم کردن به کسی که ممکن است مورد رحمت خدا قرار گیرد و از دوستان او درآید. و دوم اینکه خود ما نیز باید به این رحمتگری خدا تخلق پیدا کنیم، و نگران باشیم از اینکه مبادا آنچه میخواهیم مخالف باشد با آنچه خدا میخواهد؛ ما بدبختی و تیرهروزی دیگران را میخواهیم و خدا به دنبال رحمت آوردن به ایشان است.
🔸 در عمل مثالهای بیشماری از تفاوت کسانی که به رحمت خدا در حق دیگران امید دارند، با کسانی که از این رحمت مأیوس هستند میتوان آورد.
مثلاً اگر کسی به خاطر اشتباه دوستی کینهٔ او را به دل بگیرد و به هیچ وجه عذرش را قبول نکند، نمیتواند مدعی این باشد که به رحمت خدا برای او امیدوار است. یا کسی که دیگران را به خاطر مقید نبودن به شریعت مورد نظر خود (مثلاً در زمینهٔ نماز و حجاب) حقیر و کوچک میشمارد، باید یأس از رحمت خدا در حق دیگران را در خود به جا بیاورد. به همین ترتیب، یأس از رحمت خدا در کارِ حکومتی که اقلیتهای دینی را تحقیر میکند و آنان را از حقوق انسانی خود محروم میکند راه یافته است.
🔸 هر فرد و هر نظامی، اگر مدعی امید به رحمت خدا در حق دیگران است، باید برنامههایی مشخص بر اساس این امید داشته باشد. فکر میکنم جستجو برای چنین برنامههایی در سیرهٔ امام علی(ع) آموزنده است. برای مثال، شیوهٔ برخورد امام علی(ع) با معاویه و سپاهیانش و نیز با خوارج را میتوان بر اساس چنین امیدی تحلیل کرد. به عنوان یک نمونه:
[در صفین، پس از آنکه شریعه فرات در اختیار سپاه علی(ع) قرار گرفت و او، مخالف آنچه معاویه پیشتر کرده بود، هر دو لشکر را برای استفاده از آب آزاد گذاشت، نبرد را متوقف کرد. تأخیر علی(ع) در جنگ باعث ایجاد نارضایتی و شایعاتی در میان لشکریانش شد، پس در پاسخ آنان فرمود:] … به خدا سوگند هر روزی که جنگ را به تأخیر میاندازم از این روست که آرزو دارم عدهای از آنها به ما بپیوندند و هدایت شوند … و این برای من از کشتن آنان در حالی که گمراهند بهتر و محبوبتر است. (نهجالبلاغه، خطبه ۵۵)
🔸 معمولاً این نکته نیز فراموش میشود که امیدوار بودن به رحمت خدا در حق دیگران، نشانهٔ کَرَم و بزرگواری نیست؛ بلکه نومیدی از رحمت خدا است که نشانهٔ کفر به خدا و بخل و بدخواهی در حق بندگان خدا است! یعقوب(ع) که برادران را به جستجوی رحمت خدا امید میبخشید، میدانست که اگر چنین نکند غضب خدا را به جان خریده است. یوسف(ع) نیز برادران را که مورد خطاب قرار میداد، گفت: «آیا دانستید، وقتی که جاهل بودید، با یوسف و برادرش چه کردید؟»؛ یعنی بر این تأکید کرد که آن کار مربوط به یک دورهٔ نادانی خاص بوده، و از هر گونه طعن و سرزنش و تحقیری دوری کرد. او میدانست که اگر چنین نکند خلاف روش پروردگار خود عمل کرده و او را خشمگین ساخته است.
🔸 نومید نبودن از رحمت خدا در حق دیگران، و حذر کردن از اعمالی که شاهد این نومیدی است، کاری مستحب نیست. این یکی از مرزهای کفر و ایمان است. مأیوس بودن از دیگران مستلزم کبر و بزرگ شمردن مقام خود است. و هر کس کبر در او باشد بوی بهشت را احساس نخواهد کرد – نه در این دنیا و نه در آخرت.
🔸 عیسی مسیح(ع): دو نفر یکی فریسی و دیگری باجگیر به معبد رفتند تا عبادت کنند * آن فریسی ایستاده بدینطور با خود دعا کرد که «خدایا تو را شکر میکنم که مثل سایر مردم حریص و ظالم و زناکار نیستم و نه مثل این باجگیر. * هر هفته دو مرتبه روزه میدارم و از آنچه پیدا میکنم یک دهم را میدهم.» * اما آن باجگیر دور ایستاده نخواست چشمان خود را به سوی آسمان بلند کند بلکه به سینهٔ خود زده گفت: «خدایا بر منِ گنهکار ترحم فرما!» * به شما میگویم که این شخص عادل کرده شده به خانهٔ خود رفت، به خلاف آن دیگر. زیرا هر که خود را برافرازد پست گردد و هرکس خویشتن را فروتن سازد سرفرازی یابد. (انجیل لوقا 14:18-10)
پینوشت:
عنوان این متن بخشی از سخن نقل شده از عیسی مسیح(ع) در انجیل متی است. عیسی(ع) در در معبد گفتگویی با بزرگان دین دارد، و بخشی از سخنان او چنین است:
شخصی را دو پسر بود. نزد نخستین آمده، گفت، ای فرزند امروز به تاکستان من رفته، به کار مشغول شو.
او در جواب گفت، نخواهم رفت. امّا بعد پشیمان گشته، برفت.
و به دوّمین نیز همچنین گفت. او در جواب گفت، ای آقا من میروم. ولی نرفت.
کدام یک از این دو خواهش پدر را بجا آورد؟
[عالمان و مشایخ دین پاسخ] گفتند: اوّلی.
عیسی بدیشان گفت، هرآینه به شما میگویم که باجگیران و فاحشهها قبل از شما داخل ملکوت خدا میگردند،
زانرو که یحیی از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ایمان نیاوردید، امّا باجگیران و فاحشهها بدو ایمان آوردند و شما چون دیدید، آخر هم پشیمان نشدید تا بدو ایمان آورید.