🔸 آیه 102: این آیه معرکۀ آراء مفسران بوده است: حکایت شیاطین در ملک سلیمان چه بوده؟ آن سحری که میآموختند چه ماهیتی داشته؟ و ماجرای هاروت و ماروت چه بوده؟
اما من گمان میکنم که خلاصهگویی خداوند در این آیه بیدلیل نیست. احتمالاً خدا نمیخواسته در جزئیات بیحاصل فرو برویم. فرو رفتن در این جزئیات ممکن است باعث شود موضوع اصلی را از یاد ببریم.
اما موضوع اصلی چه بوده؟
🔸 این آیه را باید همراه با آیات 100 و 101 خواند. در این آیات مضمون اصلی سوره تا اینجا دوباره تکرار شده است: وفای به عهد خداوند، و حفظ سخن و کتاب او.
آیه 101 بیان میکند که بنیاسرائیل کتاب را رها کردند (پشت سر خود انداختند)، چنانکه گویی «نمیدانند». اینجاست که وارد آیۀ 102 میشویم: آن کسانی که کتاب را و عهد خود را رها کرده بودند، در عوض از آنچه «شیاطین» در عهد سلیمان فرا گرفته بودند پیروی میکردند. آنچنان که به نظر میآید هدف آنان از این پیروی به دست آوردن قدرت و برتریای بر مردم بوده.
🔸 مقصود از شیاطین، میتواند مردمانی باشد که صفتی همچون صفت شیطان دارند. به یاد بیاوریم که ویژگی مهم و متمایز شیطان در قرآن، میل او به برتریجویی است که در مقابل آدم نیز بروز کرد.
🔸 خداوند در جملهای از این آیه تأکید میکند که سحر چیزی ورای قدرت خداوند نیست. سحر نیز مانند همۀ رخدادهای عالم، در مسیرهایی که خداوند عالم قرار داده و بر آنها مسلط است جاری میشود.
🔸 دلیل خداوند برای اینکه چرا باید بنیاسرائیل سحر را رها میکردند ساده است: سحر سودی نداشت و به آنها زیان میرساند.
این سخن بلافاصله به سخنی دیگر به این مضمون متصل میشود که توانایی سحر، هیچ بهرهای را در آخرت به همراه نمیآورد. به این ترتیب مشخص میشود که مقصود خداوند از سود و زیاد، سود و زیانی حقیقی است که در آخرت نمایان میشود.
🔸 جملۀ پایانی آیه تأملبرانگیز است: آنها برای به دست آوردن این توانایی «خود» را میفروختند، و چه بد معاملهای میکردند.
آن عهدی که بنیاسرائیل میشکستند، عهدی بود که در جانشان ریشه داشت. آن عهد یک عهد قراردادی و روی کاغذ نبود. آنها چیزی که به جان سنجیده بودند و نجات خود را در آن میدیدند، رها میکردند. آنها کتاب موسی را که در آن هدایت و رحمت برای خودشان بود رها میکردند.
رها کردن این عهد، و این کتاب، در واقع رها کردن «خود» و آرزوهایش بود به نیت به دست آوردن قدرتی پوچ و فانی. قدرتی که به زودی هیچ چیز از آن باقی نمیماند، حال آنکه آن خود پرورشنیافته و دور شده از رحمت تا ابد با آنها باقی خواهد بود.