? ای حواریون، بسا چراغی که باد آن را خاموش کرد و بسا عابدی که خودپسندی تباهش ساخت.
? به حق بگویمتان: کِشت در دشت [با خاکی نرم] میروید نه بر روی سنگ خارا؛ همچنین حکمت در قلب متواضع شکوفا میشود نه در قلب متکبر جبار.
? به حق بگویمتان: من به شما علم مىآموزم تا دانا شوید، علمتان نمىآموزم که خودپسند شوید.
? به حق بگویمتان: هر که زراعتش را از علفهای هرز پاک نکند علفها زیاد شوند تا جایی که زراعتش را فرو گیرند و تباهش گردانند.
? به عیبهای مردم چون خواجگان منگرید بلکه به عیبهای ایشان چون بندگان بنگرید.
? به حق بگویمتان، اى بندگان دنیا، هریک از شما دیگرى را به صرف گمان دشمن مىدارد، ولى با وجود یقین (به بدى خویش) از خود نفرت به دل نمىگیرد.
? به حق بگویمتان، هر یک از شما چون عیبتان گفته شود، گرچه حقیقت داشته باشد، خشمگین شوید و چون بیجا ستایشتان کنند، شاد گردید.
? با دشمن خویش به عدالت رفتار کنید و از آن که به شما ستم کرده است درگذرید، همچنانکه دوست دارید از بدی شما درگذرند. از عفو خداوند عبرت گیرید، آیا نبینید که خورشیدِ خداوند بر نیک و بدِ شما میتابد و بارانش بر صالحان و خطاکاران فرو میبارد؟
? به حق بگویمتان، آتش در یک خانه میافتد و پیوسته از خانهای به خانهی دیگر سرایت میکند تا جایی که خانههای بسیاری را میسوزاند، مگر آنکه در همان خانهی نخست جلو آتش را بگیرند. بدین سان است ستمگر […]، اگر آتش در خانهی نخست چوب و تختهای نمییافت چیزی را نمیسوزاند.
? واى بر شما دنیاپرستان، گندم را پاک و پاکیزه کنید و خوب آردش کنید تا مزه آن را بفهمید و خوردنش بر شماگوارا شود، همچنین ایمان را بپالایید تا شیرینى آن را احساس کنید و به شما سود بخشد.
? به حق بگویمتان، بنده هر اندازه هم بکوشد، نمىتواند دو خداوند را خدمت کند و لاجرم یکى از آنها را بر دیگرى بر مىگزیند. همچنین خدادوستى و دنیادوستى، درون شما جمع نتواند شد.
? دنیا را پروردگار خود قرار ندهید که شما را بندهی خود میکند و گنج خود را نزد آن که آسیبی بدان نمیرساند پنهان کنید، زیرا دارندهی گنج از بلایی که به آن رسد میترسد، اما کسی که گنج خود را به خدا سپرده است، از آفت بر آن نمیترسد.
? چه سود برده آن که خود را به همهی دنیا بفروشد و سپس آنچه را به بهای نفس خویش خریده، برای دیگران به ارث گذارد؟ چنین کس خود را تباه کرده است. خوشا به حال آن که نفس خویش را رهانید و آن را بر دنیا برگزید.
? خوشا به حال آن که دیدهاش را در دلش نهد و دل به دیده ندهد.
? هر نعمتی که از عهدهی شکرش بر نیایی، چونان گناهی است که از آن بازخواست میشوی.
? به حق بگویمتان، به شرف آخرت نرسید، مگر با رها کردن آن چه دوست دارید. پس توبه را به فردا میفکنید که تا فردا یک روز و یک شب است و قضاى خداوند در این شب و روز رفت و آمد مى کند.
? آیا میشود از درختِ خار انگور چید؟
? چه چیز تو را باز میدارد از اینکه برای هراسی که نمیدانی کی به تو میرسد آماده شوی؟
⬅️ این سخنان از منابع اسلامی نقل شدهاند. منابع این سخنان، و سخنانی دیگر از حضرت عیسی(ع) را در این آدرس ببینید: http://ayat.ir/CKVZY