کجایش جُستی که نیافتی؟ (به بهانهٔ آیات ۹ و ۱۰ سورهٔ نحل)

🔸 جهان ما جهان ایمان نیست. برای بسیاری از مردم، حتی اگر خود را پیرو دینی مشخص بدانند و آداب آن دین را به جا آورند، پدیده‌های عالم و رخدادها، «پیام»های خدا نیستند؛ بلکه چیزهایی هستند که طبق روندی مشخص رخ می‌دهند.

بارانی که بیرون می‌بارد، یک پدیدهٔ طبیعی است که به خاطر شرایط خاص جوی به وجود آمده است. البته اگر نبارد، مایهٔ نگرانی است؛ شاید خشک‌سالی شرایط‌مان را سخت کند. پس اکنون که می‌بارد باید به فکر ذخیره کردن آن بود. باید دوراندیش بود. این باران زیبا و شاعرانه هم هست. می‌توان از پشت پنجره نگاهش کرد، یا در آن قدم زد. و … و … .

🔸  این تصویرها از باران و دیگر تصویرهای رایج، هر چند با هم بسیار متفاوتند، اما در یک نکته مشترکند: در آنها حضور خدایی مشاهده نمی‌شود. باران «فرستنده» ندارد، حامل «پیام» نیست، ما را با پروردگارمان «آشنا» نمی‌کند، به او نزدیک‌مان نمی‌کند. قرآن اما به اصرار بر این تأکید دارد که این «او» است که باران را نازل کرده:

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ۖ لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ
اوست آن که از آسمان آبی فرو فرستاده است که بخشی از آن نوشیدنی شماست، و گیاهانی که دام‌ها را در آن می‌چرانید از آن برمی آید(1)نحل، ۱۰.

و نه فقط باران از جانب اوست، بلکه – بنا به همین آیات ابتدایی سورهٔ نحل – اوست که «تو» را به میان می‌آورد، خوراک و پوشاکت را تأمین می‌کند، اسباب حیات و سرزندگی را برایت فراهم می‌کند، برای گذران زندگی‌ات وسایل لازم را فراهم می‌کند، گیاهان را بر می‌آورد، تو را در روز و شب در می‌آورد، فرصت سفر در سرزمین‌ها را فراهم می‌کند، و … .

🔸 در هر یک از این‌ها، در باران و درخت و آسمان و ستاره و آب و غذا، در لحظه لحظهٔ زندگی ما، نشانی از پرورنده‌ای است و راهی به سوی او: «وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ…» «آفرینش راه درست که رهروان آن را به نیکبختی برساند و نیز نشان دادن آن راه برعهده خداست»(2)ترجمه بر اساس تفسیر المیزان؛ و البته می‌توان در این‌ها و در دیگر واقعه‌های عالم راه‌هایی دیگر را در پیش گرفت: «و منها جائر» «و برخی راه‌ها منحرفند و رهروان خود را به مقصد نمی‌رسانند»(3)ترجمه بر اساس تفسیر المیزان: می‌توان این‌ها را اموری «عادی» و «طبیعی» انگاشت، و موضوع برآوردن هوی و هوس. می‌توان خوراک را انباشت از ترس قحطی، آب را در سدها ذخیره کرد از ترس خشکسالی، باران و درخت را موضوع تمایلات زیبایی‌شناسانهٔ کوچک کرد، ستاره را موضوع تحقیق کرد، و … .

🔸  می‌توان ایمان را در دل کُشت و در دنیا زیست. دیگر اما بهجت زندگی در یک دنیای زنده و تسبیح‌گو و رونده به سوی پروردگار را نمی‌توان دریافت. زندگی «تنگ» و کوچک می‌شود، و دیدگان‌مان نزدیک‌بین. پروردگارمان به فراموشی سپرده می‌شود، و این‌چنین خودمان نیز «گم می‌شویم»:

و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگی تنگ [و سختی‌] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور می‌کنیم.»
می‌گوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟»
می‌فرماید: «همان طور که نشانه‌های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همان گونه فراموش می‌شوی.»(4)طه، ۶-۱۲۴

 

توضیح در مورد عنوان:

عنوان این مطلب از سخنی از ابوسعید ابوالخیر گرفته شده است:

نقل است که درویشی گفت: «او را کجا جوئیم؟» گفت: «کجاش جستی که نیافتی؟ اگر یک قدم به صدق در راه طلب کنی در هرچه نگری او را بینی.»

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 نحل، ۱۰
2, 3 ترجمه بر اساس تفسیر المیزان
4 طه، ۶-۱۲۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *