🔸 وقتیکه میخواهیم شخصی دیندار و مذهبی را یاد کنیم، چگونه شخصی در ذهنمان تداعی میشود؟
تصور کنید که در همین مورد از کسی سؤال کنید، و از او بخواهید بگوید که چه کسی را دیندارتر میداند؟ و تصور کنید پاسخ او این باشد: «یک چیز را میدانم: نه به این نگاه میکنم که چقدر نماز میخواند، نه اینکه چقدر روزه میگیرد، نه اینکه چقدر حج به جا میآورد، نه اینکه شبزندهداری و مناجات با خدا دارد یا نه، و حتی نه اینکه چقدر داد و دهش دارد!»
از او میپرسید: «پس چه ملاکی داری برای اینکه بگویی کسی به دین پایبندتر است؟»
پاسخ میدهد: «به این نگاه میکنم که در زندگی چقدر پایبند حفظ امانت و راستگویی است.»
تصورتان راجع به شخصی که چنین پاسخی میدهد چیست؟ طبیعتاً میتوانید بگویید که اخلاق برای او اهمیت زیادی دارد. ولی آیا میتوانید مطمئن باشید که چیزی که میگوید دینی هم هست؟ یعنی، آیا حاضرید قبول کنید که خدای ادیان نیز، وقتی که میخواهد به دینداری کسی بنگرد، نماز و روزه و حج و مناجات شبانه و داد و دهش او را هم به سنجۀ راستگویی و امانتداری او میسنجد؟
🔸 احتمالاً آن کسی که از او در مورد دینداری سوال کردید، کسی است که پیشتر از پیشوایان دین درس گرفته است! آنچه که او گفته، در واقع مضمون سخنی از پیامبر(ص) است:
به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها بنگرید.
امام صادق(ع) این موضوع را با تفصیل بیشتری بیان میکنند:
فريب نماز و روزۀ مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه عادت مىكند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مىكند؛ بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.
🔸 این «عادت»، که اجازه نمیدهد شخص ظاهر مناسک دینی را رها کند، جسدی خالی شده از ایمان است. آدمی برای کسب احساسی از امنیت خودش را به انواع چیزها عادت میدهد و عادت به مناسک دینی نیز میتواند از همین سنخ باشد.
این سخنان، و سخنانی مشابه ملاک دینداری را از چیزی که میتواند مشمول عادت شود برمیدارند، و جای دیگری میگذارند؛ جایی که منافع شخص میتواند در تعامل با انسانهای دیگر تهدید شود: آیا حاضر هستی آنجا که به زیان خودت یا نزدیکانت است، راست بگویی؟ و آیا حاضری آنچه نزد تو امانت گذاشته شده را با صداقت تمام بازپس دهی(1)در زمان رسول خدا، سپردن امانت کاری بسیار رایج بوده است. مردمی که به مسافرت میرفتند، از آنجا که بر اموال خود ایمنی نداشتند، مجبور بودند این اموال را به کسانی بسپارند. مسافرت ممکن بود چند ماه، یا حتی چند سال به طول بیانجامد، از این رو کسی که امانت به او سپرده شده بود این امکان را داشت که بعداً انکار کند که امانتی به او سپرده شده است. به نظر میرسد خود پیامبر(ص) نیز پیش از بعثت از مردم لقب «امین» را گرفته بوده، چرا که او را به عنوان شخصی مناسب برای سپردن امانت میدانستند.
در روزگار ما چنین شکلی از سپردن امانت کمتر رواج دارد. اما امانت تنها این یک شکل را ندارد. مثلاً کسانی که مسئولیت انجام کاری را به عهده میگیرند، انجام آن کار را باید همچون امانتی ببینند. برای مثال معلم باید تصور کند که دانشآموزان مانند امانتی به او سپرده شدهاند و انتظار میرود در مدتی که پیش او هستند «سالم» بمانند و به رشدی که مطلوب است برسند.؟ دینداری به این گره خورده است که آیا میتوانی خلاف خواست نفس خودت، بر اساس آنچه که پروردگارت نیک میداند عمل کنی؟
🔸 مبنای سخنان این بزرگان، قرآن است. این ملاک را خود خداوند در قرآن به کار گرفته است. آیۀ 75 سورۀ آلعمران، نقدی بر دینداری اهل کتاب است.
با توجه به متنهای پیشین، امیدوارم که تا الان دیگر کاملاً روشن شده باشد که مخاطب تمام این آیات خود ما هستیم؛ مایی که اکنون به یک معنا «اهل کتاب» محسوب میشویم، یعنی کسانی که کتاب قرآن به آنها داده شده است. بنابراین نقد این آیه دقیقاً خطاب به ما است و ملاک دینداری مسلمانان تلقی میشود:
و از اهل كتاب، كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمرى، آن را به تو برگرداند؛ و از آنان كسى است كه اگر او را بر دينارى امين شمرى، آن را به تو نمىپردازد، مگر آنكه دايماً بر [سر] وى به پا ايستى. اين بدان سبب است كه آنان [به پندار خود] گفتند: «در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند، بر زيان ما راهى نيست.» و بر خدا دروغ مىبندند با اينكه خودشان [هم] مىدانند.
نکتۀ جالب است که این به ظاهر دینداران، خودِ دین را بهانهای قرار داده بودند برای اینکه امانت مردم را پس ندهند. اینجا در واقع نه تنها با پوستینی خالی از ایمان، بلکه با جسدی متعفن به نام دین سر و کار داریم که بهانۀ فساد و تباهی قرار گرفته است(2)به عنوان مثالی امروزین، به یاد میآورم که زمانی به یک حکم فقهی برخورد کردم که ربا دادن مسلمان به غیر مسلمان را جایز میشمرد!.
🔸 میتوانیم بگوییم که تأکید خداوند بر امانتداری، همسو به آن چیزی است که در آیۀ 64 روح همۀ ادیان ابراهیمی شمرده شده است:
بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.»
«شرک» احتیاج به تفصیل دارد، و خداوند با بیان مالدوستی اهل کتاب، از این میگوید که ایشان چطور مال را(3)در عهد جدید، از پرستش «مِمّونا» (Mammon) یا ثروت به جای خداوند سخن رفته است. در روایات اسلامی نیز از مالپرستی سخن به میان آمده است.، و در واقع نفس خود را(4)سورۀ جاثیه، 23: س آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟ پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمىگيريد؟، به عنوان خدای خود گرفته بودند.
🔸 به علاوه، با توجه به آیات 76 و 77 میتوان این را هم گفت که خدا با ایشان، از طریق کتاب آسمانی، عهدهایی داشت که این عمل آنان در واقع نقض آن عهدها بود:
آرى، هر كه به پيمان خود وفا كند، و پروا پیشه کند، بىترديد خداوند، پرواپیشگان را دوست دارد.
كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت بهرهاى نيست؛ و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد، و به ايشان نمىنگرد، و پاكشان نمىگرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت.
در این آیات، خداوند ادای امانت مردم را با وفای به عهد با خویش گره میزند. آنکس که دروغگویی و خیانت را در پیش گرفته، در واقع در کار شکستن پیمانهای خداوند است. در صدر همۀ پیمانهای خدا همان است که: «جز مرا به خدایی نگیرید.» نیک که بنگریم، هیچ دروغ و خیانتی نیست مگر به خاطر خوشخدمتی به «خدا»یی دیگر، و به خاطر چشم امید داشتن از او یا ترس از او.
پینوشت
↑1 | در زمان رسول خدا، سپردن امانت کاری بسیار رایج بوده است. مردمی که به مسافرت میرفتند، از آنجا که بر اموال خود ایمنی نداشتند، مجبور بودند این اموال را به کسانی بسپارند. مسافرت ممکن بود چند ماه، یا حتی چند سال به طول بیانجامد، از این رو کسی که امانت به او سپرده شده بود این امکان را داشت که بعداً انکار کند که امانتی به او سپرده شده است. به نظر میرسد خود پیامبر(ص) نیز پیش از بعثت از مردم لقب «امین» را گرفته بوده، چرا که او را به عنوان شخصی مناسب برای سپردن امانت میدانستند.
در روزگار ما چنین شکلی از سپردن امانت کمتر رواج دارد. اما امانت تنها این یک شکل را ندارد. مثلاً کسانی که مسئولیت انجام کاری را به عهده میگیرند، انجام آن کار را باید همچون امانتی ببینند. برای مثال معلم باید تصور کند که دانشآموزان مانند امانتی به او سپرده شدهاند و انتظار میرود در مدتی که پیش او هستند «سالم» بمانند و به رشدی که مطلوب است برسند. |
---|---|
↑2 | به عنوان مثالی امروزین، به یاد میآورم که زمانی به یک حکم فقهی برخورد کردم که ربا دادن مسلمان به غیر مسلمان را جایز میشمرد! |
↑3 | در عهد جدید، از پرستش «مِمّونا» (Mammon) یا ثروت به جای خداوند سخن رفته است. در روایات اسلامی نیز از مالپرستی سخن به میان آمده است. |
↑4 | سورۀ جاثیه، 23: س آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟ پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمىگيريد؟ |