زندگی در جستجوی پروردگار (تأملی در آیات 133 و 134 سورۀ آل‌عمران)

🔸 در متن پیش، در تأملی بر آیۀ 133 سورۀ آل‌عمران، گفته شد که «متقین»، آنان که پروای پروردگارشان را دارند، به «باغستان» او که برای ایشان آماده شده وارد می‌شوند. این ورود چیزی نیست که کاملاً به دنیای دیگر حواله داده شده باشد، بلکه زندگی بهشتی ایشان از همین دنیا نشانه‌های خود را آشکار می‌کند.

در آیات 134 تا 136 توصیف‌هایی از این «متقین» بیان شده است.

🔸 توجه داشته باشید که این آیات صرفاً بیان‌گر رفتارهایی نیک که باید در انجام‌شان بکوشیم نیستند. صفات بیان‌شده، صفات «متقی» است؛ آن‌که به جستجوی پروردگارش برآمده و «یافتن» او و ملاقات با او را، در حالی که قلبی سلیم دارد، هدف خود قرار داده است.

بنابراین، وقتی آیۀ 134 با این جمله شروع می‌شود که «آنان که در فراخی و تنگی انفاق می‌کنند…»، نباید تمام برداشت ما این باشد انفاق کار خوبی است و باید تلاش کنیم چنین رفتاری داشته باشیم. بلکه درست این است که فکر کنیم چرا متقی در فراخی و تنگی انفاق می‌کند؟ مگر او چه هدفی را دنبال می‌کند، مگر چشمش چه چیز را دیده و مگر دلش عزم چه چیز را کرده، که چه در هنگام فراخی نعمت و چه در اوج تنگدستی به دنبال انفاق است؟

به همین ترتیب، در مورد دیگر موارد بیان شده در این آیه و آیۀ بعد، باید به این فکر کنیم که ارتباط «تقوی»، یا پروای پروردگار، با اعمال و رفتار بیان شده چیست؟

🔸 در متن پیش گفته شد که میل به رباخواری، که در آیۀ 130 از آن سخن رفته، نتیجۀ به خدایی گرفتن مال است. ربا خوار، پروای این «پروردگار» را دارد و برای رسیدن به آن و قدرت ناشی از آن می‌کوشد.

نقطه مقابل رباخواری، که تلاش برای زیاد کردن مال است از طریق فشار آوردن به هم‌نوعان، انفاق است. این انفاق محبتی ساده به هم‌نوعان نیست، بلکه به پروای یافتن و دیدن «الله» است. این نیتی خاص است. انفاق به این نیت، مثلاً با انفاق از سر دلسوزی برای دیگران، یا انفاق به خاطر عذاب وجدان ناشی از دیدن رنج دیگران متفاوت است. شخص می‌کوشد در محبت حقیقی به دیگران، که به هیچ‌گونه خودبرتربینی یا منتی آلوده نیست، حضور خداوند در رابطۀ برادری را تجربه کند. یا، او به دنبال به وجود آمدن جامعه‌ای مبتنی بر برادری صادقانه و عدالت مبتنی بر محبت است، تا خدا را در این تجربۀ جمعی دریابد. از همین روست که او «در فراخی و تنگی» انفاق می‌کند؛ او در هر حال که هست و از هر چه که دارد برای تجربۀ این ملاقات بهره می‌برد.

🔸 در المیزان گفته شده که «غیظ» هیجان درونی برای مقابله با کسی است که موجب ناراحتی ما را فراهم کرده. این کلمه در زبان عربی با «غضب» متفاوت است، «غضب» به این هیجان اشاره ندارد، بلکه فقط به ارادۀ مقابله و جزا دادن اشاره می‌کند. از همین روست که وصف «غضب» در مورد خدا به کار می‌رود، ولی وصف «غیظ» به کار نمی‌رود.

«کظم غیظ» به معنی فرونشاندن این هیجان است. «عفو» اما از ریشه موجب خشم را از بین می‌برد و دلیلی برای خشمگین بودن باقی نمی‌گذارد.

این‌ها نیز از صفات «متقی» شمرده شده است. در مورد «کظم غیظ»، طبیعتاً باز هم می‌توان به نیت‌های مختلفی که ممکن است بر اساس آنها خشم خود را فرو بخوریم فکر کنیم. مثلاً ممکن است بخواهیم موقعیت را مدیریت کنیم، یا مثلاً شاید قائل به این باشیم که خشونت به هیچ شکلش درست نیست.

اما برای «کظم غیظ» متقی باید به نیت‌های دیگری فکر کنیم؛ نیت‌هایی که در آن‌ها یاد پروردگار و جستجوی او لحاظ شده باشد. مثلاً می‌توانیم داستانی که از پیامبر(ص) و یارانش نقل شده است را به خاطر بیاوریم. مضمون کلی این داستان این است که روزی پیامبر(ص) در جمع یاران پرسید: «محکم‌ترین دستاویز ایمان چیست؟» هر یک از اطرافیان پاسخی داد. یکی گفت: نماز، یکی گفت: روزه، یکی گفت: جهاد و مواردی دیگر. پاسخ پیامبر(ص) در برابر همۀ موارد این بود که «این خوب است، اما محکم‌ترین دستاویز نیست». نهایتاً خود پیامبر(ص) پاسخ داد: «محکم‌ترین دستاویز ایمان، دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر خداست.»

خشم، ناشی از دشمن داشتن رفتار یا منشی در یک شخص است. اما آن دشمن داشتن به خاطر چیست؟ دشمن داشتن‌های ما به نیت‌های بسیار گوناگون است؛ نیت‌هایی که بسیاری از آن‌ها به حق نیستند. مثلاً ممکن است صراحت لهجۀ کسی را دوست نداشته باشم و بیشتر مایل باشم که او سخنان تلخ را در لفافه به من بگوید. اما این می‌تواند از سر ضعف من باشد، و از سرِ ترسی که از فرو ریختن خودِ کاذبم دارم.
یا مثلاً ممکن است از کسی خشمگین باشم، چون روش انجام دادن کار یا روش فکر کردنش با آنچه من فکر می‌کنم درست است متفاوت است. اما این می‌تواند از سرِ صلب بودن من، و بی‌توجهی‌ام به روش‌های گوناگون تفکر و عمل باشد.

نمی‌توانیم به خوش‌آمد و بدآمدهای خودمان اعتماد کنیم. چاره‌ای نیست جز اینکه به این فکر کنیم که اگر چیزی را دوست داریم، چرا دوست داریم و اگر از چیزی خوش‌مان نمی‌آید، چرا خوش‌مان نمی‌آید. متقی می‌کوشد خوش‌آمد و بدآمدهایش بر اساس نزدیک شدن به پروردگارش یا دور شدن از او باشد. و طبق داستان پیامبر(ص) این «محکم‌ترین دستاویز ایمان» است.

به این ترتیب بسیاری از خشم‌هایی که از مردم داریم را باید کنار بگذاریم، خشم‌هایی که از سرِ نفس‌پرستی خود ما به وجود آمده‌اند.

🔸 اینجا راجع به همۀ انواع خشم صحبت نکرده‌ایم. خشم‌هایی هستند که به سادگی نمی‌توانیم بگوییم از سرِ نفس‌پرستی هستند. مثلاً وقتی که معلمی می‌بیند که دانش‌آموزانش کاملاً به دانشی که زندگی‌شان به آن وابسته است بی‌توجه هستند، ممکن است خشمگین شود. خشم او از سرِ دیدن وضعیت دانش‌آموزان و به خاطر آنان است.

در مورد این مثال و دیگر انواع خشم، باید با جزئیات بیشتری صحبت کرد، و باید ببینیم که این «کظم غیظ» متقی در مورد آنان نیز مصداق می‌یابد یا نه. اما طبق روال همیشگی، قصد این نوشته‌ها به هیچ وجه پرداختنی جامع به آیات نیست؛ امری که کاملاً ناشدنی است. اگر نتیجۀ مطالعۀ این نوشته‌ها برای مخاطب به وجود آمدن چند پرسش مهم برای تفکر روی آیات باشد، بخش مهمی از هدف به دست آمده است.

همین‌طور اینجا راجع به «عفو» و اینکه ریشۀ آن چیست و چطور باعث می‌شود که دلیل خشم از میان برود چیزی نمی‌گوییم.

🔸 آیۀ 134 با این جمله تمام می‌شود که «خداوند محسنین را دوست دارد». «محسن» را معمولاً نیکوکار ترجمه می‌کنند، یعنی کسی که کارهای نیک انجام می‌دهد. اما این ترجمه معنی دقیق کلمۀ «محسن» را نمی‌رساند. محسن کسی است که کار را به نیکوترین وجه ممکن انجام می‌دهد. به خصوص، او به پاک کردن نیت توجه جدی دارد.

در مثال‌های پیشین روشن شد که از صورت ظاهری عمل، مثلاً انفاق یا فرو خوردن خشم، بدون اینکه از نیت پشت آن خبر داشته باشیم نمی‌توانیم پی به ارزش عمل ببریم. خداوند اینجا راجع به اعمالی حرف می‌زند که نیت‌شان «تقوی» است. اگر «تقوی»، یعنی دل‌دادگی پروردگار، از این اعمال گرفته شود ظاهرشان به هیچ کاری نخواهد آمد.

در المیزان آمده که «محسن» آن است که به این نیت در اعمال توجه می‌کند. او کسی است که اگر کار نیکی هم انجام می‌دهد، به همین خاطر است که می‌خواهد روبه‌روی پروردگار خود خوب بازی کند، و او را در یابد.

از جمله شواهد قرآنی بر این معنای کلمۀ محسن که المیزان به آن اشاره دارد، آیۀ پایانی سورۀ عنکبوت است:

وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ ‎﴿٦٩﴾‏
و كسانى كه در راه ما كوشيده‌اند، به يقين راه‌هاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است. (۶۹)

در قرآن، این کوشش و استقامت در راه رسیدن به پروردگار است که «احسان» نامیده می‌شود. هر عملی اگر بخواهد نوعی «احسان» تلقی شود باید به این سنجه سنجیده شود.

🔸 حتماً بکوشید که در مورد آیۀ 135 نیز بر اساس نیتِ تقوای پروردگار تأمل کنید، و ببینید که چگونه این نیت منجر به بازگشت‌های آسان و سریع به سوی پروردگار حتی پس از ارتکاب بدترین گناهان می‌شود. به خلاف خودپرستی، که موجب گیر افتادن در گناه و یأس از رحمت می‌شود.

خوب است که در این مورد به داستان حضرت سلیمان و اسبان، در آیات 30 تا 35 سورۀ ص نیز رجوع کنید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *