«نخوت، وی را به گناه کشاند…» (نگاهی به آیات 49 و 50 سورۀ نساء)

🔸 (1)تیتر این مطلب از آیۀ 206 سورۀ بقره گرفته شده است: «و چون به او گفته شود: از خدا پروا كن، نخوت، وى را به گناه كشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.» آیات 44 به بعد سورۀ نساء در مورد «اهل کتاب» است. «اهل کتاب» همچون یک اصطلاح برای اشاره به پیروان یهودیت و مسیحیت به کار می‌رود. اما در قرآن واقعاً همان معنای لغوی آن مهم و مدّ نظر بوده است. قرآن در مواردی نیز (2)از جمله در آیۀ 46 از کلماتی مانند «یهودیان» یا «نصاری» استفاده کرده، بنابراین باید بپرسیم که چرا مثلاً در ابتدای آیۀ 47 ایشان را به این ترتیب خطاب می‌کند که: «ای کسانی که به آنها کتاب داده شده»؟

🔸 یک احتمال برای این پرسش این است که قرآن می‌خواهد به «مسئولیت» و عهد کسانی که به ایشان کتاب داده شده اشاره کند. «کتاب»، که در اینجا ریشه‌ای خدایی دارد، در طول نسل‌ها توسط مردمی شریف حفظ شده و مبنای زندگی قرار گرفته تا به این نسل رسیده است. در قرآن بر این موضوع تأکیدی جدی وجود دارد:

ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند، به موجب آن براى يهود داورى مى‌كردند؛ و [همچنين‌] الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد، و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد؛ و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‌اند، آنان خود كافرانند.(3)سورۀ مائده، 44

روی سخن خدا اکنون با کسانی است که چنین کتابی به آنان «داده شده»، بی‌لیاقتی خاص، و از سر رحمت، و به مدد مجاهدۀ مؤمنان پیشین. آیا کسانی که مورد چنین عطایی قرار گرفته‌اند می‌توانند به واسطۀ آن سرخوش باشند و خود را برگزیده و برتر از دیگران بدانند؟ هرگز. مهم‌ترین چیزی که همراه این عطای خداوندی می‌آید مسئولیت است.

🔸 ولی چنان‌که در آیۀ 49 و آیاتی دیگر از قرآن آمده، یهودیان زمان پیامبر(ص)، که در میان مردم امّی زندگی می‌کردند، توهمی از برگزیدگی و پاک شدن توسط خداوند را با خود داشتند. خداوند اما این باور را به شدت رد می‌کند، و در آیۀ 50 آن را افترایی بر خدا و گناهی آشکار می‌داند.

🔸 وقتی که به این شکل به «کسانی که به ایشان کتاب داده شده» فکر می‌کنیم، کاملاً طبیعی است که خودمان را نیز از زمرۀ این افراد به شمار آوریم. اکنون ما نیز کسانی هستیم که به آنها کتاب داده شده، که رحمتی از جانب خداست و به مدد مجاهدۀ پیامبر و اصحاب و تابعین به ما رسیده است.

و نکته اینجاست که اکنون نیز در میان ما نیز بسیاری کسان هستند که این موضوع را نه یک مسئولیت، که امتیازی برای خود می‌دانند. شاید چنین شخصیتی درون تک تک ما خانه‌ای ساخته باشد… شخصیتی که به دنبال اثبات خود به بهانۀ پذیرفتن یک دین خاص، بهره‌مندی از یک دانش خاص، یا پیروی از یک پیامبر و امام خاص است.

🔸 مذهب بسیار ساده می‌تواند به ابزاری برای «قبیله‌گرایی» و قوم‌پرستی (یا همان نفس‌پرستیِ جمعی) تبدیل شود. اینکه «ما» پاک، برگزیدۀ خداوند و برتر از دیگرانیم، می‌تواند به عنوان یک هویت جمعی نقش ایفا کند. نمونۀ بارز این موضوع را می‌توان در مسلک صهیونیسم دید. از سوی دیگر، ستم‌دیدگی و رنج‌کشیدگی قوم یهود در طول تاریخ نیز هویتی را رقم زده، تا ملغمه‌ای عجیب ساخته شود و ملتی برآید که سیاست‌مدارانش قواعد عقلانی را به صراحت نقض می‌کنند و زیر بار هیچ سخنی نمی‌روند تا جنایت‌های خود را توجیه کنند.

🔸 اما، اگر بپذیریم که مخاطب «ای کسانی که به ایشان کتاب داده شده» ما مسلمانان نیز هستیم، طبیعی است که فکر کنیم ما نیز باید مراقب این شکل از نفس‌پرستیِ گروهی باشیم. در ایرانِ شیعی، باید به شدت مراقب این باشیم که مذهب را وسیله‌ای برای پاک و برگزیده شمردن خود نکنیم. باید هر یک از ما، تک تک به خودمان یادآوری کنیم که «خدا هر که را بخواهد پاک می‌کند»؛ و باید درست به این فکر کنیم که خدا چه کسانی را پاک می‌کند؟ مسلماً خدا «خیال‌زدگانِ فخرفروش» را دوست ندارد(4)سورۀ نساء، آیۀ 36؛ بنابراین با ادعای پیروی قرآن و پیامبر و ادعای بهره‌مندی از ولایت، چیزی از هدایت نصیب‌مان نخواهد شد.

این سخن امام باقر(ع) جای یادآوری دارد:

به خدا سوگند ما از جانب خدا برائتی نداریم و میان ما و خدا خویشاوندی نیست و ما را بر خدا حجّتی نباشد و جز با طاعت به خدا نزدیك نشویم. پس هر كدام از شما كه فرمانبردار خدا باشد ولایت ما سودش رساند و هر كدام از شما كه خدا را نافرمانی كند ولایت ما سودش نرساند. وای بر شما، فریب نخورید! وای برشما، فریب نخورید!(5)میزان‌الحکمه، سریِ 15 جلدی، صفحۀ 975

این «فریب» بسیار به ما نزدیک است. هر یک از ما، هر جای زندگی که بخواهیم به جای عمل صادقانه و طاعت خدا، به نام پیوند با ولایت و ائمه خودمان را ثابت کنیم، فریب خورده‌ایم.

🔸 این «فریب» چیزی صرفاً شخصی نیست. در زمانۀ ما اجتماع و سیاست پر از مظاهر فریب است. به نام مقدسات شیعی، هر عملی انجام می‌شود بی‌آنکه هیچ تلاشی برای توضیح و توجیه عادلانه بودن آن صورت گیرد. حال آنکه مقدس بودن در دین، همان عادلانه بودن است. هیچ چیز ستمگرانه‌ای از نظر دین، و به خصوص از نظر مذهب تشیع، نمی‌تواند مقدس باشد(6)این مصداقی از اصل «عدل» در تشیع است، که علمای شیعه برای دفاع از آن سال‌ها جنگیده‌اند و زندگی‌شان را به پای آن گذاشته‌اند..

مثلاً می‌دانیم که مدح حاکمان از نظر عقل و دین، به شدت قبیح و کثیف است(7)رجوع کنید به این مطلب، به روایات بسیاری که در منع از مدح دیگران به خصوص حاکمان آمده. در جامعۀ ما اما کار به جایی رسیده که عده‌ای با استناد به مقولۀ ولایت، به مدح حاکم افتخار می‌کنند، و این مدح را به مدح و محبت ادعایی امام زمان نیز پیوند می‌زنند تا دهان مخالفان را به اسم مخالفت با مقدسات ببندند! روشن است که حتی گذری بسیار کوتاه و سطحی به متن دین، چنین رفتاری را به شدت رد می‌کند.

این تنها یک نمونه از فریب‌های جمعی رایج زمانۀ ماست. چنین فریب‌هایی راه را برای نوعی از خودمحوری جمعی باز می‌کند، و جماعتی را تشکیل می‌دهد که هویت خود را به مذهب خیالیِ و خودبافتۀ خود منتسب می‌کنند و به این هویت می‌نازند و به مدد آن بر دیگران می‌تازند.

🔸 اکنون ندای «خویشتن را پاک نشمارید» و «بنگر که چگونه بر خداوند افترا می‌بندند» و «دیدی کسانی را که نصیبی از کتاب به ایشان داده شده و به جبت(8)جبت به معنی چیزی است که خیری در آن نیست. و طاغوت(9)طاغوت، کسی است که «طغیان» کرده، همچون رودی که از بستر خود خارج می‌شود و طغیان می‌کند. این طغیان، خروج از تسلیم بودن به پروردگار است. هر چند هر انسانی می‌تواند در حد خود مصداقی از طاغوت باشد، این کلمه در مورد حاکمان ستمگر و دیگر کسانی که امکان اثرگذاری وسیع اجتماعی دارند جلوۀ خاصی دارد. ایمان می‌آورند» در گوش‌های ما طنین‌انداز است. تا چه عزم کنیم و چه چاره‌ای برای خروج از «فریب» و بازگشت به حقیقت و به بندگی پروردگارمان بیندیشیم.

 

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 تیتر این مطلب از آیۀ 206 سورۀ بقره گرفته شده است: «و چون به او گفته شود: از خدا پروا كن، نخوت، وى را به گناه كشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.»
2 از جمله در آیۀ 46
3 سورۀ مائده، 44
4 سورۀ نساء، آیۀ 36
5 میزان‌الحکمه، سریِ 15 جلدی، صفحۀ 975
6 این مصداقی از اصل «عدل» در تشیع است، که علمای شیعه برای دفاع از آن سال‌ها جنگیده‌اند و زندگی‌شان را به پای آن گذاشته‌اند.
7 رجوع کنید به این مطلب، به روایات بسیاری که در منع از مدح دیگران به خصوص حاکمان آمده
8 جبت به معنی چیزی است که خیری در آن نیست.
9 طاغوت، کسی است که «طغیان» کرده، همچون رودی که از بستر خود خارج می‌شود و طغیان می‌کند. این طغیان، خروج از تسلیم بودن به پروردگار است. هر چند هر انسانی می‌تواند در حد خود مصداقی از طاغوت باشد، این کلمه در مورد حاکمان ستمگر و دیگر کسانی که امکان اثرگذاری وسیع اجتماعی دارند جلوۀ خاصی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *