سورۀ مائده، آیۀ 16:
يَهدي(1)هدایت، چیزی بیش از نمودنِ راه (راهنمایی) است. هدایت همراه شدن با کسی تا رساندن او به هدف است. گویی که خداوند در تمام این مسیرها با کسانی که خشنودی او را دنبال میکنند همراه میشود. آیۀ آخر سورۀ عنکبوت را میتوان مؤید این برداشت دانست:
وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ
و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنماييم و در حقيقت، خدا با «محسنین» است. بِهِ(2)با توجه به آیۀ 15 سورۀ مائده، مراد هدایت به وسیلۀ قرآن است. البته بنا به نظر المیزان، میتواند مقصود را هدایت به وسیلۀ رسول نیز تصور کرد.
پس این آیه چنین بیان میکند که قرآن و رسول، هر چند به هدف هدایت از جانب خدا آمدهاند، اما تنها کسانی به وسیلۀ آنها هدایت مییابند که «رضوان» و خشنودی خدا را دنبال کنند. این آیه را میتوان به آیۀ 2 سورۀ بقره، که هدایت قرآن را مختص «متقین» (آنان که پروای خدا را دارند) شبیه دانست. اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَهُ(3)«تبعیت» گام برداشتن در راه به دنبال کسی است. این افراد در جستجوی این هستند که «رضوان» خداوند در چیست، و به همان سو گام میزنند.
جستجوی «رضوان» خداوند، نشاندهندۀ رابطهای محبتآمیز بین این افراد و خداوند است. آنان از «دستورات» خدایی فرادست پیروی نمیکنند، بلکه از آنرو که او را پروردگاری نیک یافتهاند، محبت او را در دل دارند و خشنودی او را طلب میکنند.
اما از کجا میتوان درک کرد که خشنودی خداوند در چیست؟ میتوان به دو راه اشاره کرد که مکمل یکدیگر هستند.
راه اول، رجوع به خویشتن اصیل خود است. خداوند، که «نفس» را به «رنگ خویشتن» آفریده، اسباب خشنودی و خشم خود را هم به آن «الهام کرده»(سورۀ شمس، آیۀ 8). در سنت اسلامی، «عقل» که رسول خداوند است این الهام را به جا میآورد، و میتواند خواستههای پراکندۀ «نفس» را به سمتی که رشد و بالندگی نفس در آن است به سامان بیاورد.
آن چیزی که «عقل» را خشنود میکند، همان چیزی است که خدا را هم خشنود میکند. و آن چیزی که عقل را به خشم میآورد، همان چیزی است که خدا را هم به خشم میآورد.
راه دیگر برای درک خشنودی خدا، که آن را باید در تعامل با راه اول فهمید، توجه به سخن خداوند است. در جای جای قرآن میتوان آیاتی را یافت که از نشان میدهند خشنودی خداوندمان در چیست. مؤمنان این آیات را به «عقل» خود عرضه میکنند و آنان را به وسیلۀ عقل میسنجند، تا راه خویش را به یاد آورند و بر بیناییشان افزوده شود.
و البته در هر دوی این راهها، یعنی به کار گیری عقل در موقعیتهای گوناگون و رجوع به قرآن، این خداوند زنده و حاضر است که خشنودی خود را از طریق واقعهها و در دلهای مؤمنان به آنان مینمایاند، و به تعبیری با آنان «در گفتگو» است.
خوب است که به آیات زیر که، که نمونهای از آیات بسیاری هستند که از خشنودی و ناخشنودی خداوند سخن میگویند توجه کنیم:
سورۀ توبه، 72-71: و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده دعوت میکنند، و از كارهاى ناپسند باز مىدارند، و نماز را بر پا مىكنند و زكات مىدهند، و از خدا و پيامبرش فرمان مىبرند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكيم است.
خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود. و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا (و رضوانٌ من الله) بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ.
سورۀ توبه، 100-99: و برخى [ديگر] از باديهنشينان كسانىاند كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند و آنچه را انفاق مىكنند مايه تقرّب نزد خدا و دعاهاى پيامبر مىدانند. بدانيد كه اين [انفاق] مايه تقرّب آنان است. به زودى خدا ايشان را در جوار رحمت خويش درآورد، كه خدا آمرزنده مهربان است.
و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار، و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند، و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از زير [درختان] آن نهرها روان است. هميشه در آن جاودانهاند. اين است همان كاميابى بزرگ. سُبُلَ السَّلامِ(4)این مهم است که آن چیزی که این افراد به آن هدایت میشوند، مقصد نهایی نیست، بلکه «راههایی» است. راههایی که هم در طی آنها «سلام» جاری است، و هم نهایتاً به «سلام» منتهی میشوند.
گفته شده که «سلام»، سالم ماندن از هر گزند و آفتی است که میتوان تصور کرد. آنجا که ابراهیم را به آتش درانداختند، خداوند به آتش فرمود:
يا نارُ كوني بَردًا وَسَلامًا عَلىٰ إِبراهيمَ
ای آتش، برای ابراهیم سرد و بیآسیب باش. (انبیاء، 69)
«سلام» یکی از اوصافی است که برای بهشت به کار رفته، و بهشت را «دار السلام» خواندهاند.
اکنون خداوند وعدۀ هدایت به راههایی را میدهد که روندگانش را بیگزند و آسیب، به مقصدی که «سلام» است میرسانند. این افراد همچنان روندۀ راههایی (و نه یک راه) هستند؛ حال و احوال و شرایط گوناگون دارند، و در دل همین دنیای پرآسیب راه میپیمایند؛ اما در عین حال از گزند روزگار در امانند.
تمثیل ابراهیم(ع) در آتش تصویر خوبی از این افراد به دست میدهد: آنان در میان آتشی که ستمگران و مردم تابع آنان به پا کردهاند راه میپیمایند، اما گزندی به ایشان نمیرسد. وَ يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ بِإِذنِهِ(5)خداوند با هدایت آنان به «راههای سلام»، و همراهی با ایشان در این راهها، ایشان را تاریکیها (نه یک تاریکی، بلکه تاریکیهای تو در تو) خارج میکند و به «نور»(یک نور فراگیر) میرساند. وَيَهديهِم إِلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ(6)«صراط مستقیم»، شاهراهی است که همۀ «سبیل»های حق به آن میپیوندند. حاصل دنبال کردن «رضوان» خداوند، به راه افتادن است و رفتن در «راههای سلام» و دیدن نور و ورود به شاهراه حقیقت، و همراه شدن با روندگان این راه:
سورۀ نساء: 69-66: […] وَلَو أَنَّهُم فَعَلوا ما يوعَظونَ بِهِ لَكانَ خَيرًا لَهُم وَأَشَدَّ تَثبيتًا * وَإِذًا لَآتَيناهُم مِن لَدُنّا أَجرًا عَظيمًا * وَلَهَدَيناهُم صِراطًا مُستَقيمًا * وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا
[…] و اگر آنان آنچه را بدان پند داده مىشوند به كار مىبستند، قطعاً برايشان بهتر و در ثبات قدم ايشان مؤثرتر بود؛ * و در آن صورت، [ما هم] از نزد خويش، يقيناً پاداشى بزرگ به آنان مىداديم؛ * و قطعاً آنان را به راهى راست هدايت مىكرديم. * و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، با کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند.
همراهی با روندگان این راه و بهرهمندی از مصاحبت آنان، انگیزهبخش هر انسان آزادهای است. «عقل» نیکی این همراهی را در مییابد و خداوندی که راه به سوی خویشتن را، و همینطور خانۀ قرار را، به چنین مصاحبتهایی آراسته، میستاید.
خداوند به وسیله آن، کسانی را که خشنودی او را دنبال میکنند به راههای سلامت [که تأمین کننده نیکبختی آنهاست] رهنمون میشود، و آنان را [در پرتو علم خود] از تاریکیها بیرون میآورد و به سوی روشنایی میبرد و به راهی راست هدایتشان میکند.
پینوشت
↑1 | هدایت، چیزی بیش از نمودنِ راه (راهنمایی) است. هدایت همراه شدن با کسی تا رساندن او به هدف است. گویی که خداوند در تمام این مسیرها با کسانی که خشنودی او را دنبال میکنند همراه میشود. آیۀ آخر سورۀ عنکبوت را میتوان مؤید این برداشت دانست:
وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ |
---|---|
↑2 | با توجه به آیۀ 15 سورۀ مائده، مراد هدایت به وسیلۀ قرآن است. البته بنا به نظر المیزان، میتواند مقصود را هدایت به وسیلۀ رسول نیز تصور کرد.
پس این آیه چنین بیان میکند که قرآن و رسول، هر چند به هدف هدایت از جانب خدا آمدهاند، اما تنها کسانی به وسیلۀ آنها هدایت مییابند که «رضوان» و خشنودی خدا را دنبال کنند. این آیه را میتوان به آیۀ 2 سورۀ بقره، که هدایت قرآن را مختص «متقین» (آنان که پروای خدا را دارند) شبیه دانست. |
↑3 | «تبعیت» گام برداشتن در راه به دنبال کسی است. این افراد در جستجوی این هستند که «رضوان» خداوند در چیست، و به همان سو گام میزنند.
جستجوی «رضوان» خداوند، نشاندهندۀ رابطهای محبتآمیز بین این افراد و خداوند است. آنان از «دستورات» خدایی فرادست پیروی نمیکنند، بلکه از آنرو که او را پروردگاری نیک یافتهاند، محبت او را در دل دارند و خشنودی او را طلب میکنند. اما از کجا میتوان درک کرد که خشنودی خداوند در چیست؟ میتوان به دو راه اشاره کرد که مکمل یکدیگر هستند. راه اول، رجوع به خویشتن اصیل خود است. خداوند، که «نفس» را به «رنگ خویشتن» آفریده، اسباب خشنودی و خشم خود را هم به آن «الهام کرده»(سورۀ شمس، آیۀ 8). در سنت اسلامی، «عقل» که رسول خداوند است این الهام را به جا میآورد، و میتواند خواستههای پراکندۀ «نفس» را به سمتی که رشد و بالندگی نفس در آن است به سامان بیاورد. آن چیزی که «عقل» را خشنود میکند، همان چیزی است که خدا را هم خشنود میکند. و آن چیزی که عقل را به خشم میآورد، همان چیزی است که خدا را هم به خشم میآورد. راه دیگر برای درک خشنودی خدا، که آن را باید در تعامل با راه اول فهمید، توجه به سخن خداوند است. در جای جای قرآن میتوان آیاتی را یافت که از نشان میدهند خشنودی خداوندمان در چیست. مؤمنان این آیات را به «عقل» خود عرضه میکنند و آنان را به وسیلۀ عقل میسنجند، تا راه خویش را به یاد آورند و بر بیناییشان افزوده شود. و البته در هر دوی این راهها، یعنی به کار گیری عقل در موقعیتهای گوناگون و رجوع به قرآن، این خداوند زنده و حاضر است که خشنودی خود را از طریق واقعهها و در دلهای مؤمنان به آنان مینمایاند، و به تعبیری با آنان «در گفتگو» است. خوب است که به آیات زیر که، که نمونهای از آیات بسیاری هستند که از خشنودی و ناخشنودی خداوند سخن میگویند توجه کنیم: سورۀ توبه، 72-71: و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده دعوت میکنند، و از كارهاى ناپسند باز مىدارند، و نماز را بر پا مىكنند و زكات مىدهند، و از خدا و پيامبرش فرمان مىبرند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكيم است. سورۀ توبه، 100-99: و برخى [ديگر] از باديهنشينان كسانىاند كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند و آنچه را انفاق مىكنند مايه تقرّب نزد خدا و دعاهاى پيامبر مىدانند. بدانيد كه اين [انفاق] مايه تقرّب آنان است. به زودى خدا ايشان را در جوار رحمت خويش درآورد، كه خدا آمرزنده مهربان است. |
↑4 | این مهم است که آن چیزی که این افراد به آن هدایت میشوند، مقصد نهایی نیست، بلکه «راههایی» است. راههایی که هم در طی آنها «سلام» جاری است، و هم نهایتاً به «سلام» منتهی میشوند.
گفته شده که «سلام»، سالم ماندن از هر گزند و آفتی است که میتوان تصور کرد. آنجا که ابراهیم را به آتش درانداختند، خداوند به آتش فرمود: يا نارُ كوني بَردًا وَسَلامًا عَلىٰ إِبراهيمَ «سلام» یکی از اوصافی است که برای بهشت به کار رفته، و بهشت را «دار السلام» خواندهاند. اکنون خداوند وعدۀ هدایت به راههایی را میدهد که روندگانش را بیگزند و آسیب، به مقصدی که «سلام» است میرسانند. این افراد همچنان روندۀ راههایی (و نه یک راه) هستند؛ حال و احوال و شرایط گوناگون دارند، و در دل همین دنیای پرآسیب راه میپیمایند؛ اما در عین حال از گزند روزگار در امانند. تمثیل ابراهیم(ع) در آتش تصویر خوبی از این افراد به دست میدهد: آنان در میان آتشی که ستمگران و مردم تابع آنان به پا کردهاند راه میپیمایند، اما گزندی به ایشان نمیرسد. |
↑5 | خداوند با هدایت آنان به «راههای سلام»، و همراهی با ایشان در این راهها، ایشان را تاریکیها (نه یک تاریکی، بلکه تاریکیهای تو در تو) خارج میکند و به «نور»(یک نور فراگیر) میرساند. |
↑6 | «صراط مستقیم»، شاهراهی است که همۀ «سبیل»های حق به آن میپیوندند. حاصل دنبال کردن «رضوان» خداوند، به راه افتادن است و رفتن در «راههای سلام» و دیدن نور و ورود به شاهراه حقیقت، و همراه شدن با روندگان این راه:
سورۀ نساء: 69-66: […] وَلَو أَنَّهُم فَعَلوا ما يوعَظونَ بِهِ لَكانَ خَيرًا لَهُم وَأَشَدَّ تَثبيتًا * وَإِذًا لَآتَيناهُم مِن لَدُنّا أَجرًا عَظيمًا * وَلَهَدَيناهُم صِراطًا مُستَقيمًا * وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا همراهی با روندگان این راه و بهرهمندی از مصاحبت آنان، انگیزهبخش هر انسان آزادهای است. «عقل» نیکی این همراهی را در مییابد و خداوندی که راه به سوی خویشتن را، و همینطور خانۀ قرار را، به چنین مصاحبتهایی آراسته، میستاید. |