سورهٔ احقاف، ۱۵: و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنیا آورد. و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سی ماه است، تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد، میگوید: «پروردگارا، بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس گویم و کار شایستهای انجام دهم که آن را خوش داری، و نسل من را برایم شایسته گردان؛ در حقیقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم.»
🔸 از ویژگیهای مهم خدای قرآن این است که به ماجراهای زندگی اهمیت میدهد. در این آیه، خدا رنج مادر در دوران بارداری، در وضع حمل و در دوران شیردهی به نوزاد را میبیند، و آن را دلیل بر توصیهٔ خود مبنی بر احسان به پدر و مادر میگرداند.
بر خلاف دیدی نسبتاً رایج، خدا در هیچ جای قرآن به اطاعت از پدر و مادر فرانخوانده است؛ تنهای چیزی که در قرآن نسبت به پدر و مادر توصیه شده، احسان است. بنا به این آیه، یک دلیل این توصیه نیز به جا آوردن سختیهای والدین در تربیت فرزندان و قدردانی از نیکی آنهاست. و روشن است که نیکی پدر و مادر به فرزند در کودکی، نمیتواند مبنایی برای درخواست تبعیت باشد.
🔸 اما این آیه راجع به یک قدردانی ساده از والدین صحبت نمیکند. آن شخص مثالی که در این آیه از او سخنی نقل شده، وقتی به ماجرای زندگی خودش و پدر و مادرش نگاه میکند، از جمله به دوران بارداری مادرش و به دوران شیرخواری خودش، رو به «رب»(1)به یاد داشته باشیم که تربیت و «رب» از همخانواده هستند. خود میکند و با او سخن را آغاز میکند. این شاید همان رویکرد خاصی باشد که قرآن در دل داستانهای زندگی و در مواجهه با «خاطرات» از ما انتظار دارد: به جا آوردن پروردگار در درون زندگی، در درون نعمتها، و گفتگو با او که گام به گام با تو آمده و اکنون در مقابلت ایستاده است.
🔸 نخستین کلام این گفتگو این است: «اوزعنی»، یعنی آنچه پس از این خواهم خواست را تو به من الهام کن. در ترجمهای دیگر، وجهی لطیفتر از این کلمه را میبینیم: «در دلم جوششی پدید آور، تا شکر کنم نعمتی را که بر من و بر والدینم ارزانی داشتی». دعاکننده، از پروردگارش دلی پرشور در راه ادای شکر را طلب میکند. شکری از سر جوشش و اشتیاق دل؛ دلی که حضور پروردگارش را در نعمتها به جا آورده، و به او مشتاق شده. دلی سرشار از ستایش نسبت به پروردگارش.
🔸 «در دلم جوششی پدید آور برای شکر…». نه شکر سادهٔ پدر و مادر به خاطر سختیهایی که در راه تربیت من تحمل کردهاند، بلکه شکر پروردگار نعمت بخش بر من و بر والدینم. اینکه شخص میگوید: «میخواهم نعمتی که بر والدینم عطا کردی را هم شکر کنم»، به این معناست که او نعمتبخشی خدا به والدینش را نیز نعمتیبخشی به خود میداند. و نعمتی که به پدر و مادر رسیده نیز به نعمتبخشی خداوند به پیشینیان متصل میشود؛ زنجیرهای بلند از نعمتبخشی خدا به مردم، از مسیر پدران و مادران به فرزندان.
به جا آوردن این زنجیره، و به جا آوردن پروردگار این زنجیره، که در دل بازیهای زندگی نعمت خود را بر بندگانش به کمال میرساند، خود مایهٔ ستایش و شور است.
🔸 درخواست دیگر این شخص این است: «در دلم جوششی پدید آور … تا عمل صالحی انجام دهم که تو را راضی گرداند». شخص از «نعمت»، و از ماجرای زندگی خود و پدر و مادرش (و شاید نیز زندگی پیشینیان) به این پی میبرد که پروردگارش او را به عملی فرامیخواند، پس هدایت به این عمل و شور و اشتیاق به آن را از پروردگار خود طلب میکند. عملی که حاصل آن رضایت پروردگار است و بس. عملی «خالص» برای پروردگار، به دور از آلودگی شرک، و حاصل شکری پاک روبهروی پروردگار.
🔸 «و در میان نسل من، برای من، صلاح و شایستگی مقرر دار»؛ گویی که او از پروردگارش به نهایت رسیدن نعمتبخشی را در این زنجیرهٔ حیات طلب میکند. میگوید: «برای من»، چرا که نعمتی برای نسل خویش میخواهد که برای خود او هم نعمت باشد؛ همان طور که پیش از این شکر نعمتی که بر خود رسیده را نیز در کنار نعمتی که به والدینش رسیده درخواست داشت.
او نسلی شکرگزار را طلب میکند؛ نسلی که نعمت پروردگار خویش را به جا آورند و به عملی که پروردگارشان از آن راضی است دست بزنند.
🔸 و سخن به این ترتیب به نهایت میرسد که: «من به سوی تو بازگشتهام، و از آنانم که به تو تسلیمند». «تسلیم» زیستن بر اساس ارادهٔ پروردگار است؛ کنش یک شخص عاقل، در کمال بلوغ، که پروردگار خود را شناخته و محبت به او را تجربه کرده، و تلاش برای تحقق ارادهٔ او را بهترین زندگی برای «خود» دانسته.
مقدمهٔ «تسلیم» بازگشت به اوست؛ بازگشتی از درون بازی زندگی، به سوی پروردگاری که از لحظهٔ ورود به این بازی، هر روز و در هر قدم، همراهمان بوده و از او غافل بودهایم. پس از این بازگشت، بازی البته ادامه مییابد، ولی زیر نگاه او، در عین «تسلیم» به او و ارادهٔ پاکش.
پینوشت
↑1 | به یاد داشته باشیم که تربیت و «رب» از همخانواده هستند. |
---|