سورهٔ شوری، ۱۲: لَهُ مَقاليدُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۖ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ وَيَقدِرُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ
کلیدهای آسمانها و زمین از آنِ اوست. برای هر کس که بخواهد روزی را گشاده یا تنگ میگرداند. اوست که بر هر چیزی داناست.
🔸 «کلید» آن چیزی است که قفل مخزن روزی را میگشاید؛ اختیار این امر از آن خداست، اوست که برای هر که بخواهد روزی را وسعت میدهد بر هر که بخواهد تنگ میگیرد؛ و این کار را بر اساس دانشی که به احوال تک تک مردم دارد انجام میدهد.
پس، میتوان گفت که اگر کسی در روزی دچار تنگنا شده، کار، کار خداست! «روزی» معنای وسیعی دارد، ولی همین روزی معمول، یعنی اسباب معاش را هم شامل میشود. خدا بر اساس دانش و به قصدی خاص همین روزی را هم بر مردم تنگ میکند.
🔸 تا اینجای ماجرا قضیه سرراست است، ولی درست از همین نقطه کجفهمی و کوتاههمتی شروع به فعالیت میکند، و نتیجههای نابهجا از گوشه و کنار سر در میآورند! «اگر خدا چنین اراده کرده، چه کاری جز صبر از ما ساخته است؟» یا: «اگر خدا چنین کرده، چاره صرفاً در دعا و درخواست مصرّانه از اوست.» یا: «اینکه کسی دچار فقر شده، نتیجهٔ اعمال خود اوست، اعمالش او را مستوجب عقوبت خدا کردهاند!» یا … .
🔸 اما چه کسی میتواند بگوید که خدا از اینکه اراده کرده گروهی دچار فقر شوند، حقیقتاً دنبال چیست؟ یا چگونه میتوان فهمید که خدا از اینکه روزی کسی را فراوان کرده، دقیقاً چه مقصودی داشته؟ به تعبیر قرآن:
«آیا میپندارند که آنچه از مال و پسران که بدیشان مدد میدهیم، [از آن روی است که] میخواهیم به سودشان در خیرات شتاب ورزیم؟ [نه،] بلکه نمیفهمند.» (سورهٔ مؤمنون، ۶-۵۵)
چرا باید اگر جایی دچار فقر شدیم، به این نتیجه برسیم که اکنون جای «تحمل» یا (به اصطلاح) «قناعت»است؟ چرا مثلاً فکر نمیکنیم که فقر، «پیام» خداوند است، برای اینکه حال فقرای دیگر را درک کنیم، و با هم برای برپایی عدالت به پا خیزیم؟
یا چرا باید نتیجهٔ ابتلا به فقر برایمان این باشد که به خدا التماس کنیم که شرایط را دگرگون کند، اما این سخن امام علی(ع) به یادمان نمیآید که: «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه بَدانِ شما حکومت را در دست گیرند، و در این صورت نیکان شما دعا کنند و مستجاب نشود؟»
یا چرا به جای اینکه فقر دیگران را به قضاوت بنشینیم و آن را نتیجه اعمال خود ایشان بدانیم، نباید به این فکر کنیم که خدا ما را به فقر برادرانمان آزمایش میکند، و انتظار دارد که در برابر فقر ایشان ساکت ننشینیم و کاری برای تحول انجام دهیم؟
🔸 قاعدهٔ همیشگی این است: اگر ما غرضی خاص داشته باشیم، به تصوری از خدا چنگ میزنیم که آن غرض را برآورده کند. مثلاً اگر نخواهیم برای برپایی عدالت کاری کنیم، خدایی را تصور میکنیم که فقرا را به خاطر اعمالشان عقوبت میکند! یا اگر نخواهیم مسئولیتی در تحول بپذیریم، خدایی یکدنده را تصور میکنیم که باید التماسش کرد تا کاری مطابق میل ما انجام دهد.
خدا اما، آن خدایی است که قرآن توصیف کرده. اگر خدای عالم کاری را اراده کرد، از جمله اگر روزیای را نصیبمان کرد یا از ما باز داشت، باید ببینیم که خدایی همچون خدای قرآن از این کار چه قصدی دارد. هرگز نمیتوان به تصویرهای ذهنی ساختگی از خدا کاملاً اعتماد کرد.