نکات مربوط به سورهٔ روم

«آب را دیدی، نگر در آبِ آب…» (به بهانهٔ آیات ۴۸ تا ۵۱ سورهٔ روم)

🔸 جهان ما جهان «بی‌صاحب» شده است. اگر باران می‌آید، به این علت است که خورشید آب دریاها را بخار کرده و بخار آب متراکم شده و در شرایطی مناسب دوباره به قطرات آب تبدیل شده و فرو باریده (معمولاً هم چندان حواس‌مان به این نیست که ردیف کردن برخی عوامل مؤثر برای رخ دادن یک پدیده، به معنی یافتن «علت» آن نیست!).

قرآن اما چنین جهانی را نمی‌شناسد. قرآن خدا و جهانش را این گونه به ما معرفی می‌کند:

«خدا همان کسی است که بادها را می‌فرستد که ابری را به حرکت درمی آورند؛ سپس آن گونه که خدا می‌خواهد آن را در پهنه آسمان می‌گستراند و از آن پاره ابرهایی فشرده و به هم آمیخته می‌سازد; آن گاه می‌بینی قطرات باران از لا به لای آنها بیرون می‌آید…» (روم، ۴۸)

باران به دستان او فرو می‌آید، و این «رحمت» اوست.

«پس بنگر به آثار رحمت خدا: چگونه زمین پس از مرگش زنده می‌شود…» (روم، ۵۰)

🔸 زمین در قرآن، پس از «مرگ»، «زنده» می‌شود. پروردگار زمین او را به وسیلهٔ رحمت خود – که در باران متجسد شده – دریافته و او را حیات بخشیده است. در این نمایش عظیم، آنچه بیش از همه آشکار است، رحمت‌گری رحمانی است که بر هر چیز قادر است. همان کسی که مردگان را فرامی‌خواند و ایشان به ستایش او از جای خود برمی‌خیزند:

«روزی که شما را فرا می‌خواند، پس در حالی که او را ستایش می‌کنید اجابتش می‌نمایید و می‌پندارید که جز اندکی [در دنیا] نمانده‌اید.» (سورهٔ اسراء، ۵۲)

🔸 چشم‌ها و دل‌ها اما او را جستجو نمی‌کنند، و به نواله‌ای که از جانب او برسد خرسندند. پیش از آمدن بارانی که گیاهان را برمی‌آورد، یأس از رحمت دل‌ها را فرا گرفته (آیهٔ ۴۹)، و اگر بادی سرد کشتزار را خشک کند دوباره یأس و کفران نعمت به دل‌ها باز می‌گردد (آیهٔ ۵۱). در میانهٔ این دو نیز نه «شکر»، بلکه رضایت به وضع موجود و فریفتگی به نعمت دل‌ها را فتح کرده.

🔸 خودمان هم مثل دنیایمان «بی‌صاحب» شده‌ایم. نیازهایمان که برآورده شود شادمانیم، و اگر چیزی لنگ بزند مأیوس و خشمگین. رسیدن و بازگشت نعمت، دیگر «سخن گفتن» کسی با ما نیست. کس دیگری وجود ندارد. فقط «من» مانده و نیازهایش. کودکی نابالغ، که از او هیچ انتظاری برای عاشقی نمی‌توان داشت.
و به زیستن در این جهنم خوگر شده‌ایم.

«کسانی که امید به دیدار ما ندارند، و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته‌اند، و کسانی که از آیات ما غافلند، * آنان بدانچه به دست می‌آوردند، جایگاهشان آتش است.» (یونس(ع)، ۸-۷)

پی‌نوشت:

عنوان این مطلب برگرفته از ابیات زیر است:

ما چو کشتی‌ها به هم بر می‌زنیم
تیره‌چشمیم و در آب روشنیم

ای تو در کشتی تن رفته به خواب
آب را دیدی نگر در آبِ آب

آب را آبی است کو می‌راندش
روح را روحی است کو می‌خواندش

خوب است ابیات بعدی را در این آدرس بخوانید (ابیات ۱۴ به بعد صفحه).

«یوسفا، آمد رسن، در زن دو دست…» (نکته‌ای در مورد «آیات» خداوند)

🔸 در آیات ۲۰ تا ۲۵ سورهٔ روم، در مورد برخی از «آیات» خداوند صحبت شده است.
«آیه» را معمولاً به «نشانه» ترجمه می‌کنند؛ اما نشانۀ چه چیزی؟
آیا قرار است از طریق آیه بفهمیم که پروردگارمان کیست؟
شاید، اما بین «فهمیدن» و «رسیدن» تفاوت است.«آیه» قرار است ما را به پروردگارمان برساند، نه اینکه فقط او را به ما بشناساند.
به بیان دقیق‌تر، این پروردگارمان است که می‌خواهد ما را از طریق آیات به خودش برساند.

بنابراین، اگر مثلاً سخن از «آفرینش از خاک» و سپس پخش شدن مردمان در زمین است (آیه ٢٠)، این «آیه» را نباید صرفاً نشانه‌ای برای درک قدرت یا رحمت پروردگار دانست؛ بلکه این آفریده شدن از خاک، و نیز زیستن در میان مردمانی – که همه آفریدۀ پروردگار هستند – قرار گرفتن در مسیری به سوی اوست.

🔸 چنین برداشتی از آیه ٢٠ (و نیز آیات ٢١ و ٢٢) یادآور آیه ۱۳ سورۀ حجرات است:

ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا تقوی‌پیشه‌ترینِ شماست. بی‌تردید، خداوند دانای آگاه است.

در این آیه، آن که متقی‌تر است، در نزد خداوندِ حق دارای جایگاهی گرامی‌تر دانسته شده است. تقوی، داشتن پروای پروردگار در دل زندگی است. تقوی این است که رخدادهای عالم را نه به عنوان حوادثی معمولی، بلکه به عنوان «آیۀ» پروردگار بدانیم. در هر واقعه‌ای پیغامی و کششی از جانب رب وجود دارد، و «تقوی» جستجوی این پیام و قرار دادن خود در معرض این کشش به امید «رسیدن» به پروردگار است.

🔸 احتیاج به این داریم که سخن و مدد پروردگارمان برای رسیدن به او را در تعامل با مردمان از اقوام و زبان‌های گوناگون، در رابطهٔ بین زن و مرد، در خواب و در بیداری، در رؤیاها و در کارهای روزانه، در فرو آمدن باران از آسمان به زمین، و در زیستن بر زمین و زیر آسمان خدا در یابیم.

در همهٔ این‌ها «آیاتی» – راه‌هایی رساننده به پروردگار – وجود دارد، برای آنان که تفکر، «گوش» و عقل را به خدمت می‌گیرند تا به پروردگارشان نزدیک شوند.

پی‌نوشت:

عنوان این متن از بیتی از مثنوی معنوی گرفته شده است:

این سخا شاخیست از سرو بهشت
وای او کز کف چنین شاخی بهشت

عروة الوثقاست این ترک هوا
برکشد این شاخ جان را بر سما

تا برد شاخ سخا ای خوب‌کیش
مر ترا بالاکشان تا اصل خویش

یوسف حسنی و این عالم چو چاه
وین رسن صبرست بر امر اله

یوسفا آمد رسن در زن دو دست
از رسن غافل مشو بیگه شدست

حمد لله کین رسن آویختند
فضل و رحمت را بهم آمیختند

تا ببینی عالم جان جدید
عالم بس آشکار ناپدید …