نکات مربوط به سورهٔ غافر

«بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ…» (به بهانهٔ آیهٔ ۷۸ سورهٔ غافر)

«…پس چون فرمان خدا برسد به حق داوری می‌شود، و آنجاست که باطل‌کاران زیان می‌کنند.» (سورهٔ غافر، ۷۸)

🔸 جملات زیادی از قرآن هستند، که صرف توجه به آنان – بی‌آنکه به توضیح و تفسیر زیادی احتیاج باشد – زندگی را زیر و زبر می‌کند. این جمله یکی از آنهاست. حقیقتی ساده و ژرف: چون «امر» خداوند برسد – که بی‌شک خواهد رسید – ملاک داوری «حقیقت» (واقعیت، آنچه که «هست») است، و هر که بر اساس «باطل» (امر پوچ، هیچ، توهم) کار می‌کرده زیان خواهد دید. و این حقیقت به زبانی بسیار مؤثر بیان شده است.

بزرگان دین عادت به آراستن سخنان خود به آیات قرآن داشته‌اند. به جای پرگویی، بهتر است نمونه‌ای از استفادهٔ امام علی(ع) از این آیه را در دل یک قصه و سخن مفصل ببینیم.

🔸 گفته‌اند: شريح پسر حارث، قاضى امير مؤمنان عليه السّلام در زمان حكومت آن حضرت خانه‌اى به هشتاد دينار خريد. اين خبر به امام رسيد، و آنگاه شريح را خواست و به او فرمود: «به من خبر دادند كه خانه‌اى به هشتاد دينار خريده‌اى و براى آن سندى نوشته‌اى و بر آن گواهانى گرفته‌اى‌؟»

شريح گفت: «آرى چنين است، اى امير مؤمنان.»

امام خشمگين به او نگريست، و سپس به او فرمود: اى شريح! آگاه باش كه به زودى كسى به سراغ تو مى‌آيد كه سند خانه را نگاه نمى‌كند، و از گواهت نمى‌پرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بيرون نمايد، و تنها و بى هيچ چيز به گورت سپارد. اى شريح! بنگر مبادا اين خانه را از غير مال خود خريده باشى، يا بهاى آن را از غير حلال به دست آورده باشى، كه در اين صورت هم در دنيا زيان كرده‌اى و هم در آخرت.

آگاه باش، اگر هنگام خريد اين خانه به نزد من آمده بودى، برايت قباله‌اى مى‌نوشتم، به اين نسخه، و تو رغبت نمى‌كردى حتى يك درهم – چه رسد بالاتر – براى خريد آن بپردازى.

و آن قباله چنين است: اين خانه‌اى است كه آن را بنده‌اى خوار، از مرده‌اى كه براى كوچ كردن [به سراى ديگر] از آن خانه بيرونش كرده‌اند، خريده است. از او خانه‌اى از سراى فريب خريده است، از كوى نابود شوندگان، و سرزمين تباه شوندگان.

اين خانه را چهار حدّ در بر دارد: حدّ نخست به آفات و بلاها منتهى مى‌شود، و حدّ دوم به مصيبت‌ها، و حدّ سوم به هواها و هوس‌هاى تباه كننده، و حدّ چهارم به شيطان گمراه‌كننده ختم مى‌گردد. و درِ آن به حدّ چهارم باز مى‌شود. اين شخصِ فريفته به آرزو، اين خانه را از كسى كه اجل او را از جاى كَنده، به قيمت خروج از عزّت قناعت، و ورود در خوارى و پستى خريد. هر زيانى كه بر اين خريدار در آنچه خريده وارد شود، بر عهدۀ خراب‌كنندۀ بدن‌هاى پادشاهان، و گيرندۀ جانِ جبّاران، و نابود‌كنندۀ فرمانروايىِ فرعونيان است، كسانى چون پادشاهان ايران، روم، يمن و حِمْيَر، و آنان كه ثروت بر روى ثروت نهادند و همچنان بر آن افزودند، و آنان كه ساختند و استوار كردند، و آراستند و زينت نمودند، ذخيره ساختند، و به ظنّ و گمان خويش براى فرزند تدبيرى انديشيدند. فرشتۀ مرگ همۀ اينان را به محلّ عرضه [اعمال] و حساب، و جايگاه ثواب و عقاب روانه كند؛ آنگاه كه فرمان [خداوند] براى جدايى حق از باطل فرود آيد و «آنجاست كه باطل‌کاران زيان بَرَند».

بر اين قباله عقلى گواهى مى‌دهد كه از اسارت هوا و هوس بيرون آمده، و از وابستگى‌هاى دنيا سالم مانده. 

(نهج‌البلاغه، نامه ۳)

«ستایش از آن توست، ای پدیدآورندهٔ ستایش…» (به بهانهٔ آیهٔ ۵۵ سورهٔ غافر)

پس شکیبایی پیشه کن، که وعدهٔ خدا حق است و برای گناهت آمرزش بخواه و شامگاهان و بامدادان سپاسگزارانه پروردگارت را تسبیح گوی‌.

🔸 مخاطب این سخن، رسول خدا(ص) است. اما در ما نیز طلبی هست برای اینکه مخاطب این گفتهٔ خداوند قرار بگیریم. برای اینکه این طلب محقق شود، چاره‌ای جز این نیست که چشم‌انداز و آرزویمان به چشم‌انداز و آرزوی رسول نزدیک شود، و تلاش‌مان را برای رسیدن به آن آرزو به کار گیریم. چاره‌ای نیست جز اینکه جزو آن مؤمنینی شویم که در آیهٔ ۵۱ در کنار رسولان خدا یاد شده‌اند:

قطعاً ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده‌اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان برپای می‌ایستند یاری می‌کنیم …

🔸 خدا برای رسولان و مؤمنینی که با ایشان – در هر زمان – همراه می‌شوند، «وعده»ای قرار داده، وعدهٔ‌ «یاری». این زیباست که خدا به جای تأکید بر اعطای مقصود نهایی، به «یاری» خود اشاره می‌کند؛ او رسولان و مؤمنان را به خویشتن توجه می‌دهد، آن زمانی که در کنار ایشان در زندگی، و در قیامت و جایگاه بر پا ایستادن گواهان، ایستاده است.
مقصد و مقصود، با تمام جزئیات روشن نیست، و مؤمن انتظار می‌برد که در همراهی پرودگار خود و با بهره‌مند از یاری او، ببیند که «چه چیز از روشنی دیدگان برای او پنهان شده است»(1)سورهٔ سجده، آیهٔ ۱۷ .

این «روشنی چشم» فقط اخروی نیست؛ برای رسول و مؤمنان برپایی «مدینه»، یا مهیا شدن شرایط برای گسترش دین، نیز «روشنی دیده» و نعمت‌هایی حاصل یاری پروردگار هستند.

🔸 «صبر»، به معنی یک تحمل ساده نیست، بلکه پایمردی بر مسیر حق است. مؤمنی که وعدهٔ یاری خدا را دارد، به «صبر» و پایمردی بر مسیری فراخوانده می‌شود که در آن، همراهی خدا را درک می‌کند. اما، او چرا احتیاج به «استغفار»، احتیاج به «تسبیح به ستایش» پروردگار خود دارد؟

🔸 مؤمن، در تلاش خود در این دنیا، به سرعت می‌فهمد که روبه‌روی پروردگاری که «اگر بخوانی‌اش پاسخ می‌دهد»، تنها چیزی که موجب محرومیت است «خود»بزرگ‌بینی و نخواستن است (همین سوره، آیهٔ ۶۰). می‌فهمد که اعمالی که انجام داده، و گناهی که اکنون «خودی» و درونی شده، مانعی برای پاسخ گفتن تمام و کمال به دعوت پروردگارش شده. می‌داند که پاک شدن این «خود» نیز کار پروردگار است، پس صبح و شام پاکی را از پروردگارش می‌طلبد، چرا که می‌داند تحقق آرزوهای بزرگی که برای خود و دیگران دارد، و پاک شدن جهادش، در گرو پاکی«خود» است.

🔸 نگریستن به پروردگار پاک، اذعان به زیبایی او و صفات و اعمالش، و «ستایش» او، شاید مهم‌ترین راه برای پاک شدن «خود» باشد. مؤمن در «تسبیح به ستایش» پروردگارش، از همان آلودگی‌هایی رها می‌شود که مانع تحقق نیکی‌ها شده. جهادگرِ رها شده از آلودگی «خود» از طریق ستایش، نه تنها «روشنی دیدگان» خود را در یاری پروردگارش و دیدار «صبح و شام» او می‌یابد، بلکه موجب روشن شدن دیدگان بسیاری دیگر می‌شود. او بزرگ‌ترین اثرها را در عالم می‌گذارد.

🔸 نگریستن در ستایش مجاهدان، شاید راهی بگشاید برای ورود به این «بهشت». در دعای «عشرات» که از امام حسین(ع) نقل شده است می‌خوانیم:

خداوندا! ستایش از آن توست، ستایشی همیشگی به جاودانی تو […] و ستایش از آن توست، ستایشی که جز خشنودی تو پاداشی برای گوینده‌اش ندارد. ستایش از آن توست بر بردباری پس از دانایی‌ات، و ستایش از آن توست بر گذشت پس از توانایی‌ات، و ستایش از آن توست ای برانگیزندهٔ ستایش، و ستایش از آن توست ای وارث ستایش، و ستایش از آن توست ای پدیدآورنده‌ی ستایش، و ستایش از آن توست ای نهایت ستایش، و ستایش از آن توست ای خریدار ستایش … و ستایش از آن توست ای پاسخ‌دهندهٔ دعاها، ای بـزرگْ برکت، ای برون‌آورنده‌ی روشنایی از تاریـکی‌ها و ای برون‌آورندهٔ فروماندگان در تاریکی به سوی روشنایی.

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 سورهٔ سجده، آیهٔ ۱۷