بایگانی برچسب: سیاست

جوینده‌ی آب … (چند سخن از امام علی(ع) به نقل از نهج‌البلاغه)

?در عهدنامه‌ای که به مالک اشتر داد، هنگامی که او را به حکومت مصر گماشت (نامه 53 نهج‌البلاغه):

?هر‏گاه مردم به تو گمان ستم بردند عذرِ خویش را در مورد آنچه که موجب بدگمانی شده آشکارا و روشن با ایشان در میان گذار و بدگمانی آنان را از خود برطرف ساز، زیرا این کار سبب تربیت اخلاقی تو و نیز مدارا و ملاطفت با مردم است، و این بیانِ عذر، تو را به مقصودت در سوق دادن آنان به حق می‏‌رساند.

?هرگز مگو که مرا بر شما گماشته‌اند، فرمان می‌دهم و باید اطاعت شوم، زیرا که این کار دل را تباه و دین را سست و بی‌آبرو می‌کند و بلا و آفت و از دست دادن نعمت را نزدیک می‌گرداند.

?پس اقتدار خویش را با ریختن خون حرام تقویت مکن، که این کار پایه‌های حکومتت را ضعیف و سست می‌سازد، بلکه آن را نابود کند و به دیگری منتقل نماید.

?از پیامبر(ص) بارها شنیدم که می‏گفت: «ملتی که حق ضعیفان را از قدرتمندان باصراحت و بدون ترس و واهمه نگیرد هرگز پاک نمی‏‌شود و روی سعادت نمی‏بیند.»

?سبب ویرانی سرزمین تنگدستی مردمان آن است، و مردم شهرها هنگامى تنگدست گردند که حاکمان روى به گرد آوردن مال بیاورند و از ماندن خود بر سر قدرت اطمینان نداشته باشند، و از آنچه مایه عبرت است کمتر سود برند.

?آن کس که شنیدن سخن حق یا پیشنهاد اجرای عدالت به او برایش سنگین باشد، مسلماً عمل به حق و عدالت برایش دشوارتر خواهد بود.
[…] پس، از گفتن سخن حق یا مشورت دادن در عدالت خودداری نکنید، زیرا من خویشتن را آنچنان والا نمی‌پندارم که بری از خطا باشم و از اشتباه در کارهایم ایمن نیستم مگر آنکه خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که بیش از من مالک آن است. (نهج‌البلاغه، خطبه 216)

? [اندکی پیش از مرگ پس از آنکه ابن‌ملجم او را ضربت زده بود:]
اگر زنده ماندم، خود اختیاردار خونم هستم، و اگر بمیرم، مرگ وعده‌‏گاه دیدار من است. اگر [قاتل خود را] ببخشم، بخشش موجب نزدیکی من است به خداوند، و [اگر شما ببخشید] برای شما نیکوکاری. پس درگذرید! «آیا دوست نمی‏‌دارید که خدا شما را بیامرزد؟» [سوره نور، 22]
به خدا که با مردن چیزی به سراغ من نیامد که آن را نپسندم، و نه چیزی آشکار شد که آن را نشناسم، بلکه چون جوینده‌ی آب به شب هنگام بودم که ناگهان به آب رسد، یا طالبی که آنچه را خواهان است بیابد، و «آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.» [سوره آل‌عمران، 198] (نهج‌البلاغه، نامه 23)

«صلای بیداری»، فرازهایی از سخنان امام علی(ع) در نهج‌البلاغه است. این مجموعه را از این آدرس دریافت کنید.

محاصره ات را محاصره کن (سه قطعه از محمود درویش)

شهید
دختر شهید
که خودش فرزند شهید
که خواهر این مبارز شهید
خویشِ آن شهید
نوه ی پدربزرگ شهید
همسایه ی عموی شهید
(و غیره و غیره…)

هیچ خبری اما
نگران نمی کند دنیای توسعه یافته را
چرا که، همان طور که می دانید
عصر بربریت تمام شده
و اسم قربانی مجهول است،
آدمی است معمولی؛
و قربانی
مثل حقیقت –
نسبی است.
(و غیره و غیره…)

***

به شعر:
محاصره ات را
محاصره کن!

***

به نثر:
براهین را از معجمِ فقها بیرون کش،
به جانب واقعیتی ببرش
که نابود کرده اند برهان ها.
و غبار را شرح کن!
***
به شعر و نثر:
به پرواز در آييد با هم،
مثل دو بال چکاوک که بهار مبارک را
می دهند ندا!

(از کتاب «وضعیت محاصره»، ترجمه فرید قدمی، نشر نیماژ)

رهایی از پندارهای باطل

یک فرد شرکت کننده: نوآم، مردم عادی چگونه باید پندارهای باطل خود را نسبت به دنیا عوض کنند؟ بهترین راه آغاز این کار چیست؟

نوآم چامسکی: خب، شما نمی توانید در اتاق خود بنشینید و تصورات باطل خود را دور بریزید – افراد کمی قادر به این کارند. منظور این است که برخی افراد توانایی آن را دارند و اکثرا ندارند.

معمولا در تعامل با مردم است که شما می فهمید چگونه فکر می کنید، در غیر این صورت نمی دانید چه فکر می کنید. شما چیزهایی را یاد می گیرید که به موضوع آنها علاقمند باشید، و اگر درباره جهان اجتماعی باشد، علاقه شما باید در تغییر آن نهفته باشد، و در این اوضاع و احوال است که شما می آموزید. و شما از راه آزمودن عقاید، شنیدن واکنش دیگران نسبت به آنها، شنیدن چیزهایی که مردم درباره آن موضوع صحبت می کنند، تنظیم برنامه ها، و تلاش در تعقیب این برنامه، و مشاهده نقطه شکست آنها، و کسب تجربه است که چیز یاد می گیرید.

از این روست که دور ریختن پنداره های خام بخشی از سازمان دادن و عمل کردن است. چیزی نیست که شما آن را در یک سمینار و یا در یک اتاق نشیمن انجام دهید – نه اینکه نتوانید ولی این کاری از نوع دیگر است.

مثلا اگر شما نسبت به یونان کلاسیک دچار بدفهمی هستید، شاید دست کم بتوانید در یک کتابخانه درباره آن مطالعه کنید. ولی اگر در تلاش هستید که پنداره های باطل را در مورد زندگی و یا درباره روندهای اجتماعی جاری از خود دور کنید که همواره در حال تغییرند و شما تنها بخش های کوچکی از آن را می توانید ببینید، از این راه ها به هدف نمی رسید. راه آن تبادل و تعامل با مردم دیگر و عمل دسته جمعی نسبت به دلمشغولی های اجتماعی، و الزام تعهد و فعالیت سیاسی است.

(فهم قدرت – برگزیده اندیشه های نوآم چامسکی، نشر رسا، ص۲۰۴)

چند سخن از پیام آور رحمت

? امام حسین(ع)، به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: هر که فرمانراوایی ستمگر را ببیند که حرام‌های خدا را حلال می‌شمرد، پیمان خدا را می‌شکند، با سنت رسول خدا مخالفت می‌کند و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز رفتار می‌کند، و نه با کردار خود بر او بشورد و نه با گفتار خود، آنگاه بر خداست که [در روز جزا] او را به همان جایگاهی در آورد که آن ستمگر را در می‌آورد.

? امام علی(ع): بارها از پیامبر(ص) شنیدم که می‌فرمود: «ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان بدون ترس و لرز نستاند هرگز پاک نمی‌شود و روی سعادت نمی‌بیند»

? پیامبراکرم(ص): هرگاه بدکار ستوده شود، عرش مى‌لرزد و پروردگار به خشم مى‌آید.

? پیامبراکرم(ص): هرکه نزد توانگری رود و از سر چشمداشت به آنچه او دارد در برابرش کرنش کند، دو سوم دینش از بین می‌رود.

? پیامبراکرم(ص): هر کس دوست داشته باشد که او نشسته باشد و مردم در برابرش بایستند، جایگاهش در آتش است.

? پیامبراکرم(ص): روز قیامت بدترین مردم در پیشگاه خدا کسانی هستند که مردم از ترس گزندشان به آن‌ها احترام بگذارند.

? مردی را پیش پیامبر(ص) آوردند و گفتند: «این شخص می‌خواسته شما را بکشد.» پیامبر(ص) دستور داد او را رها کنند و با گذشتن از خطای او، قصاص قبل از جرم را مردود دانست و به آن مرد فرمود: «نترس، بر فرض که چنان قصدی هم داشته‌ای، اما بر من که دست نیافته‌ای.»

? خدا را به یاد فرمانروایان امتم پس از خود می‌آورم … [و از آنان می‌خواهم که] درِ خانه‌ی خود را به روی مردم مبندند که در این صورت قدرتمندان و توانگران ایشان، ضعیفانشان را خواهند خورد!

? برگرفته از: http://ayat.ir/bx1lR

خیرخواهی برای پیشوایان جامعه

قطعاتی از مقاله‌ی «نصیحت ائمه‌ی مسلمین»، نوشته‌ی محمد سروش محلاتی

  • «النصیحة لائمة المسلمین» یک تعبیر ریشه دار، و پرسابقه است که درروایات متعددى به چشم می خورد. سرچشمه این عنوان پیامبر اکرم(ص) است که در حجة الوداع، ضمن سخنرانى در مسجد خیف، آن را مطرح فرمودند، و پس از آن، در بیانات ائمه به عنوان یکى از مسئولیت‌هاى امت اسلامى مورد تأکید قرار گرفت.
  • نصیحت [=خیرخواهی]، غیر از اطاعت است، هر چند اطاعت و پیروى، گاه خیرخواهى تلقى می شود، زیرا در اطاعت، تبعیت مطرح است؛ یعنى به دنبال دیگرى رفتن و بر طبق میل او حرکت کردن و حتى از رأى و نظر خود صرف نظر نمودن؛ ولى در نصیحت، چنین قیودی وجود ندارد. ناصح، تابع و مطیع نیست. او بر طبق درک و تشخیص خود نظر می‌دهد و چه بسا نظر او براى منصوح خوشایند نباشد، او در محدود‌ه‌ی خیر منصوح نظر می‌دهد نه در محدوده‌ی میل و گرایش منصوح. از این رو حضرت امیر(ع)در وصیت به امام مجتبى(ع) فرموده‌اند: «براى برادرت نصیحت را خالص گردان، چه در نزد او نیکو باشد و یا زشت.»
  • امیرالمومنین على(ع) انتقادهاى صریح خودرا از عثمان، «نصیحت» دانسته و در نامه به معاویه می نویسد: «و گاه می شود که اندرزگو در معرض بدگمانى است.»
  • یکی از نقش‌های نصیحت امت، تأثیر بازدارنده و کنترل‌کننده آن است، زیرا وقتى زمامدار جامعه رفتار خود را در معرض دید و انتقاد مردم بداند و براى آنها در اظهار نظر، داورى، انتقاد و اعتراض، حقى قائل باشد، بدون تردید به گونه‌اى عمل می‌کند که بتواند پاسخ‌گوى سؤال‌هاى آن‌ها باشد.
  • در زمانى که مرجعیت ، به عنوان شاخص زعامت و رهبرى شیعه تلقى می گردید، (قبل از پیروزى انقلاب) استاد عالیقدر، شهید مطهرى نوشت: «مراجع، فوقِ انتقاد، به مفهوم صحیح این کلمه، نیستند و معتقد بوده و هستم که هر مقام غیر معصومى که در وضع غیر قابل انتقاد قرار گیرد، هم براى خودش خطر است و هم براى اسلام. مانند عوام فکر نمی کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان(عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است.»
  • در نظام اسلامى، براى آحاد امت، حقى به عنوان«نصیحت ائمه» وجود دارد، و همه بر اساس این حق می‌توانند آراء و نظرات خیرخواهانه خود را نسبت به رهبران جامعه مطرح سازند و حتى می‌توانند او را مورد سوال قرار دهند، مسئولیت حاکم اسلامى در برابر مردم، از بارزترین مشخصه‌هاى حکومت اسلامى است.
  • امام علی(ع) نه تنها از نصایح دوستان خود استقبال می‌کرد، بلکه به سخنان مخالفین نیز که چه بسا از روى صدق و اخلاص ابراز می‌شد، به عنوان «نصیحت» اعتنا و توجه داشت، لذا هنگامى که در نبرد صفین، فردى از سپاهیان معاویه، جلوآمد و از حضرت خواست که براى جلوگیرى از خون‌ریزى بین مسلمین، جنگ را رها کند، امام فرمود : «همانا من می‌دانم که این سخن را از روی خیر‌خواهی [=نصیحت] و دلسوزی می‌گویی.» و سپس مسئولیت سنگین خویش را براى مبارزه با معاویه توضیح دادند.
  • براى طرح نصیحت نزد حاکم، باید دسترسى به او امکان‌پذیر باشد، آن هم نه به «امکان عقلى» بلکه به امکان عادى که با سهولت و بدون آن که نیازى به اهداى آبرو باشد، ناصح بتواند از حجب بگذرد و در نزد حاکم حاضر شود.به وجود آوردن چنین شرایطى نیز از وظایف زمامدار است؛ زیرا بدون آن، از یک سو مردم در فشار و سختى خواهند بود و براى رساندن حرف خود، چون گوى از یکى به دیگرى پاس خواهند شد، و از سوى دیگر، واقعیت‌ها آن گونه که هستند بر حاکم رخ نشان نخواهند داد و چه بسا زشتی‌ها به شکل زیبایى، خوبى‌ها در قالب بدى، خردها به صورت کلان، کجى‌ها به عنوان راستى و … گزارش شوند.نباید گمان کرد که با اسلامى بودن نظام، وقوع چنین امرى «غیر ممکن» و یا «مستبعد» است. چرا که در نظام علوى، حتى اگر شخصیتى بى‌نظیر مانند مالک اشتر هم حاکم باشد، «احتجاب از مردم» چنین پیامدهایى خواهد داشت، و لذا حضرت به مالک فرمودند: «هیچ گاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار، چرا که دور بودن زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى‌اطلاعى نسبت به امور مملکت است و این چهره پنهان داشتن زمامداران، آگاهى آن‌ها را از مسائل نهائى قطع می‌کند، در نتیجه، بزرگ در نزد آنان کوچک و کوچک بزرگ، کار نیک، زشت، و کار بد، نیکو و حق با باطل آمیخته می شود، چرا که زمامدار به هر حال بشر است و امورى که از او پنهان است نمی‌داند.»
  • در عهدنامه‌ی امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر، هنگامی که او را به حکومت مصر می‌گماشت، آمده است: براى مراجعان مجلس عمومى تشکیل ده و درهاى آن را بر روى هیچ کس نبند، و به خاطر خداوندى که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز، تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت، سخنان خود را با تو بگوید، زیرا من بارها از رسول خدا(ص) شنیدم: «ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد هرگز پاک نمی‌شود و روى سعادت نمی‌بیند.»
  • در نظام اسلامى مقرب‌ترین افراد به زمامدار، کسى است که از گفتن حقایق واهمه‌اى ندارد و براى حفظ خود، از گفتن عیب‌ها و مطرح کردن انتقادها در جهت رفع آن‌ها، صرف نظر نمی‌کند.
    سفارش، و بلکه دستور حضرت على(ع) به مالک چنین است: «سپس(از میان آنان) افرادى را که در گفتن حق از همه صریح‌تر و در مساعدت و همراهى نسبت به آنچه خداوند براى اولیائش دوست نمی‌دارد به تو کمتر کمک می‌کند، مقدم دار، خواه موافق میل تو باشند یا نه.»
  • حاکم اسلامى، چون می‌خواهد به موارد اشتباه پى برد و نقاط ضعف را بشناسد، لذا آراء مختلف را مورد توجه قرار می‌دهد: «کسی که از آراء مختلف استقبال کند، به مواضع خطا آکاه می‌شود.» [امام علی(ع)]
    مفهوم این بیان علوى آن است که: کسى که از آراء گوناگون استقبال نمی‌کند، و تحمل شنیدن حرف‌هاى دیگران را ندارد، نمی‌تواند به اشتباهات پى برد، و چون اندیشه و فکر خود را برتر از دیگران می‌داند در معرض هلاکت قرار دارد: «آن کس که عقل خود را کافی داند، می‌لغزد» ،« کسی که به استبداد، رأی خود را برگزیند هلاک شود» [امام علی(ع)].
  • یکى از متفکران بزرگ اسلامى [=شهید مطهری]، با توجه به داستان موسى و خضر در قرآن کریم، مرز سکوت و اعتراض در برابر پیشوا را چنین تبیین می‌کند: «یک نکته بزرگ که از این داستان استفاده می شود این است که: تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشوا است که اصول و مبادى و قانون، نشکند و خراب نشود. اگر دید، آن متبوع کارى بر خلاف اصول و مبانى انجام می‌دهد، نمی‌تواند سکوت کند، گو اینکه در این داستان، عملى که عبد صالح کرد، از نظر خود او که افق وسیع‌ترى را می‌دید و به باطن موضوع توجه داشت بر خلاف اصول نبود، بلکه عین وظیفه و تکلیف بود، ولى سخن در این است که چرا موسى صبر نمی‌کرد و زبان به انتقاد می‌گشود، با اینکه وعده می‌داد و به خود تلقین می‌کرد که اعتراض نکند باز هم اعتراض و انتقاد می‌کرد؟
    نقص کار موسى در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن کار آگاه نبود، البته اگر به رمز مطلب آگاه می شد اعتراض نمی کرد، و مایل بود که برسد به مطلب، ولى مادامى که از نظر او عملى بر خلاف اصول و قانون الهى است ، ایمان او به او اجازه نمی دهد که سکوت کند بعضى گفته‌اند که اگر تا قیامت عمل عبد صالح تکرار می شد، موسى از اعتراض و انتقاد باز نمى‌ایستاد، مگر اینکه به رمز مطلب آگاه می‌شد.» [نقل شده در کتاب ده گفتار، ص115]

(مقاله‌ی «نصیحت ائمه مسلمین»، محمد سروش محلاتی، نشریه حکومت اسلامی، شماره اول، 1375، ص135)

متن کامل این مقاله را می‌توانید در اینجا ببینید.