تأملی در آیات 208 و 209 سورۀ بقره

🔸 تفسیر المیزان به این اشاره کرده که در آیات 208 تا 214 می‌توان یک موضوع محوری تشخیص داد: تأکید بر اهمیت وحدت جامعه حول دین اصیل.
آیۀ 208 که آغاز این مجموعه از آیات است، آیه‌ای کلیدی است.

🔸 آیه 208 «مؤمنان» را دعوت می‌کند که همگی، به صورت جمعی (کافة) در «سِلم» وارد شوند. «سلم»، هم‌خانواده با «اسلام»، به معنی تسلیم شدنی عقلانی روبه‌روی حقیقت است؛ حقیقتی که در کلام خدا و سخن رسول متجلی شده.
این آیه دعوتی است از عموم مسلمانان برای وارد شدن به مسیری که ایشان را حول حقیقت جمع می‌کند. المیزان به درستی این آیه مرتبط با دو آیۀ زیر دانسته است:

سورۀ توبه، 103: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا …» «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد»

سورۀ انعام، 153: «وَأَنَّ هٰذا صِراطي مُستَقيمًا فَاتَّبِعوهُ ۖ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُم عَن سَبيلِهِ ۚ ذٰلِكُم وَصّاكُم بِهِ لَعَلَّكُم تَتَّقونَ» «و [بدانيد] اين است راه راست من؛ پس، از آن پيروى كنيد. و از راه‌ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى‌سازد پيروى مكنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه به تقوا گراييد.»

🔸 آیۀ 208، بلافاصله بعد از دعوت به ورود همگانی به «سِلم»، مؤمنان را از پیروی گام‌های شیطان بر حذر می‌دارد. تفسیر المیزان بر این عقیده است که مقصود خداوند در این آیه بر حذر داشتن مؤمنان از عموم دعوت‌های شیطان نیست؛ بلکه با توجه به بخش اول آیه، مقصود «شبهه»هایی است که شیطان در زمینۀ دین به وجود می‌آورد.

سخنی از امام علی(ع) وجود دارد به این مضمون که «شبهه را شبهه نامیده‌اند چون شبیه حق است.» شیطان برای اینکه مؤمنان را از راه خدا به راه خود بکشاند، کار خود را با دعوت به طی گام‌هایی (به ظاهر کوچک) آغاز می‌کند. او این گام‌ها را چنان می‌آراید که شبیه به دین به نظر بیاید.

بنابراین در اینجا با دعوت‌هایی با ظاهری دینی از طرف شیطان (یا کسانی که فریب شیطان را خورده‌اند) روبه‌رو هستیم. المیزان بر این اعتقاد است که راهِ اصلی فهم الهی نبودن این دعوت‌ها، رجوع به متن قرآن و سنت و تعلیمات اصیل پیامبر(ص) است.
گویی که المیزان این آیه را به عنوان ملاک داوری بین دعوت‌های حق و باطل در نظر گرفته:

سورۀ نساء، 59: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَأُولِي الأَمرِ مِنكُم ۖ فَإِن تَنازَعتُم في شَيءٍ فَرُدّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسولِ إِن كُنتُم تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۚ ذٰلِكَ خَيرٌ وَأَحسَنُ تَأويلًا» «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى‌] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به خدا و پيامبر عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‌فرجام‌تر است.»

در سخنی از امام علی(ع)، بر این تأکید شده که عرضه داشتن به خدا، عرضه کردن به قرآن است و عرضه کردن به پیامبر(ص)، عرضه کردن به سنت اوست.

🔸 خوب است به مصداق‌های پیروی از گام‌های شیطان در زندگی خودمان فکر کنیم؛ دعوت‌هایی که ظاهری دینی یا اخلاقی دارند ولی عملاً خواستۀ شیطان را برآورده می‌کنند.

به عنوان یک مثال، می‌توانیم به این توجه کنیم که بیماری اصلی شیطان خودبرتر بینی او بوده؛ چیزی که باعث شد پروردگار خود را عصیان کند و روبه‌روی آدم سجده نکند. این همان بیماری‌ای است که شیطان مایل است ما را به آن دچار کند. او قطعاً برای دین‌داران، از توجیهاتی دینی برای اثبات برتر بودن خود استفاده می‌کند.
مثلاً می‌تواند به ما بقبولاند که به خاطر داشتن یک دین و مذهب خاص از مردمی که دین یا مذهبی دیگر دارند برتریم. یا می‌تواند ما را به این باور دعوت کند که چون اعمال نیکی انجام می‌دهیم، از کسانی که به وضوح اعمالی زشت انجام می‌دهند برتریم. به این ترتیب، اعمال نیک ما وسیلۀ خودبزرگ‌بینی ما می‌شود، و ما به وسیلۀ همان اعمال نیک در دام شیطان می‌افتیم.

امام صادق(ع) در مجلسی گفت: «هر كه بر اين باور باشد كه از ديگران برتر است، او در شمارمستكبران است.»
شخصی پرسید: «اگر گنهكاری را ببيند و به سبب بی‌گناهی و پاكدامنی خود خويشتن را از او برتر بداند چه؟»
امام(ع) فرمود: هيهات، هيهات! چه بسا كه او آمرزيده شود اما تو را برای حسابرسی نگه دارند، مگر داستان جادوگران موسي (ع) رانخوانده‌ای؟

این خودبرتربینی می‌تواند تبدیل به یک بیماری گروهی شود؛ مثل جامعه‌ای که خود را به ظاهر به خاطر دینش برتر از دیگران می‌داند، و به خاطر این خودبرتربینی زیر بارِ حق نمی‌رود. در این زمینه مطالعۀ خطبۀ 192 نهج‌البلاغه (خطبۀ قاصعه) بسیار حیاتی است.

🔸در آیۀ 209 مقصود از لغزش، همان پیروی گام‌های شیطان است. دو صفت خداوند که به آنها اشاره شده، عزیز و حکیم هستند. عزیز به معنای مقتدر شکست‌ناپذیر است. حکیم به معنای کسی کارهایش هم بر اساس حکمت است.
گویی که خداوند در این آیه می‌گوید که اگر دچار لغزش شوید،‌ عواقبی برای جامعۀ دینی وجود خواهد داشت؛ عواقبی که خداوند بر اساس حکمت خود پیش آورده، و کسی نمی‌تواند جلوی او را در این کار بگیرد.

در این آیه به صراحت از اینکه کدام عواقب در انتظار جامعه است، و حکمت خداوند چه اقتضایی دارد سخن نرفته است. ولی آیۀ 211 با ارجاع به بنی‌اسرائیل، این تداعی را برای خواننده دارد که به سرنوشت بنی‌اسرائیل فکر کند؛ قومی که از نظر قرآن نماد بارز تغییر دادن دین و پیروی گام‌های شیطان در امر دین هستند.

🔸 اگر بخواهیم همان مثال خودبرتربینی را ادامه دهیم و به خطبۀ قاصعه رجوع کنیم، می‌بینیم که امام علی(ع) در ادامۀ خطبه به سرنوشت امت‌های مختلف اشاره می‌کند؛ امت‌هایی که در راه خداوند با یکدیگر پیوند برقرار کرده و از اختلاف‌های ناشی از برتری‌جویی حذر کرده‌اند، و امت‌هایی که بر اساس باطل و به دعوت شیطان دچار خودبرتربینی و دیگر رذائل اخلاقی شده‌اند.

این خطبه از آنجا که تحلیلی مفصل از نحوۀ پیگیری جمعی گام‌های شیطان و عواقب آن را ارائه می‌دهد به شدت حائز اهمیت است. با ذکر بخش‌هایی از این خطبه سخن امشب را به پایان می‌بریم.

خود را از عذاب‌هایى که بر اثر کردار بد و کارهاى ناپسند بر امّت‌هاى گذشته فرود آمده محفوظ دارید. حالات پیشینیان را در خوبى‌ها و بد‍ى‌ها به یاد آرید، و از اینکه همچون آنان شوید بپرهیزید. و آنگاه که دراحوال پیشینیان مى‌اندیشید، کارى را برگزینید [و سیرۀ خود سازید] که مایۀ عزّت و سربلندى آنان شد، و دشمنان را از سر راهشان کنار زد، و سلامت و عافیت زندگى آنان را فراهم آورد، و نعمت در اختیارشان نهاد، و پیوند کرامت آنان را استوار و از تفرقه برکنارشان ساخت، اینها به سبب آن است که آنان از تفرقه دورى نمودند، و بر همدلى با یکدیگر پایدارى کردند، و یکدیگر را به آن فراخواندند و سفارش نمودند. و بپرهیزید از هر چیزى که ستون فقراتشان را در هم شکست، و نیرویشان را تحلیل برد از: کینۀ یکدیگر در دل داشتن، و بذر نفاق و دشمنى در سینه کاشتن، و از هم بریدن، و دست از یارى یکدیگر کشیدن.

در احوال مؤمنان پیشین بیندیشید، که چسان در حال آزمودن و ابتلا بودند! آیا دشوارى‌هایشان از همۀ مردمان بیشتر نبود؟ آیا بیشتر از همه در رنج نبودند؟ آیا روزگار برایشان سخت‌تر از همۀ مردم دنیا نمى‌گذاشت؟ فرعون‌ها آنان را بردۀ خویش کردند، و به رنج و شکنجۀ سخت افکندند، و تلخى‌ها را جرعه جرعه در کامشان ریختند، همچنان در خوارى هلاکت، و تحت سلطه و مقهور بودند، نه چاره‌اى براى تن ندادن به این خوارى مى‌یافتند، و نه راهى براى دفاع از خود مى‌شناختند. ولى هنگامى که خداوند دید که آنان چگونه در برابر آن همه آزار با جدّیّت در راه محبّت او صبر و پایدارى مى‌کنند، و ناملایمات را به خاطر بیم از خداوند تحمّل مى‌نمایند، گشایشى در کارشان پدید آورد و تنگناهاى بلا را بر طرف ساخت، خوارى آنان را به سرفرازى بدل کرد، و امنیّت را جایگزین ترس و بیم نمود. از آن پس آنان پادشاهان حکمران، و رهبران راهنما شدند، و کرامت خداوند در حق ایشان بدان پایه رسید که تصوّرش هم دربارۀ آنان نمى‌رفت.

شما بنگرید که این مردم هنگامى که با یکدیگر متّحد بودند، خواسته‌هایشان یکى، دل و دیده‌گانشان به یک سو نظاره‌گر، و تصمیم‌هایشان یکى بود، آیا وقتى چنین بودند در زمین سرورى و آقایى نداشتند، و بر جهانیان حکومت نمى‌کردند؟ و نیز بنگرید به سرانجام کارشان که به چه حالى افتادند وقتى که میان آنان تفرقه حاکم شد، و همدلىِ آنان به پراکندگى، و وحدت کلمه به اختلاف و جدایى دل‌ها بدل گشت، و گروه گروه شدند، و به نبرد با هم پرداختند. در این هنگام خداوند جامۀ کرامت را از اندامشان بیرون آورد، و نعمت فراوانش را از آنان گرفت، و داستان‌هاى زندگى آنان در میان شما باقى ماند تا مایۀ عبرت عبرت گیرندگان باشد.

از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و یعقوب علیهم السّلام پند گیرید. چقدر احوال امّت‌ها به یکدیگر شبیه، و ماجراهاى آنان به هم نزدیک است.

[…] آگاه باشید که شما از رشتۀ اطاعت دست کشیدید، و با احیاى ارزش‌هاى جاهلى در دژ استوار خداوند که گرداگرد شما کشیده شده بود [و شما در پناه آن از حملات و خطرات آسوده بودید] رخنه پدید آوردید. خداى سبحان به واسطۀ همدلى و الفتى که میان این امت پدید آورد تا در سایۀ آن زندگى کنند، و در حمایت آن پناه گیرند، نعمتى به آنان ارزانى داشت و بدان بر ایشان منّت نهاد که احدى از خلایق ارزش آن را نداند، زیرا قیمت و ارزش انس با یکدیگر از هر چیز بالاتر، و عظمت آن از هر چیز بیشتر است.

بدانید که شما دیندار بودید و اکنون بى‌دین گشتید، و با یکدیگر دوست و همدل بودید و اینک دسته دسته شدید. از اسلام تنها نام آن برایتان مانده، و از ایمان تنها نشانش را دانسته‌اید. مى‌گویید: آتش را مى‌پذیریم امّا زیر بار ننگ نمى‌رویم! گویا مى‌خواهید اسلام را واژگونه سازید، و پردۀ حرمتش را بدرید، و پیمانى را بشکنید که خداوند آن را پناهگاه شما در زمین، و جایگاه امنى براى خلایق قرار داده!
شما اگر به غیر اسلام پناهنده شوید، کافران با شما خواهند جنگید، آنگاه نه جبرئیل در کار یارى شما خواهد بود، نه میکائیل، نه مهاجر و نه انصار. تنها و تنها مصاف با شمشیرهاست که برایتان مى‌ماند، تا خداوند میان شما حکم کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *