🔸 دیدیم که آیات 246 تا 251، ذکر ماجرایی از بنیاسرائیل بود برای ترغیب مسلمانان به صبر بر جهاد. آیۀ 251 رهایی زمین از فساد و تباهی را در گرو این میداند که گروهی از مردم، گروهی دیگر دفع کنند و برانند. حکمرانی جالوت سبب فساد زمین است. ستم جالوت مردم را محتاج به نان شب نگه داشته، به کارهای سخت و غیرانسانی واداشته، عزت آنان را از آنان گرفته، و در یک کلام ایشان را برده کرده است.
حیات زمین به این است که هر انسانی نه بردۀ کسی دیگر، بلکه بندۀ خداوند و جانشین عزتمند و نیکوکردار او در زمین باشد. لازمۀ زنده شدن زمین، این است که جالوت نباشد(1)هر چند از میان رفتن جالوت برای رهایی مردم و بازگشت ایشان به سوی پروردگارشان لازم است، ولی به هیچ وجه کافی نیست. در طول تاریخ دیدهایم همان کسانی که جالوتها را از میان بر میدارند خود ممکن است راهی جالوتی را در پیش بگیرند.
در قرآن میخوانیم که قوم موسی(ع) به او «گفتند: پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و [حتى] بعد از آنكه به سوى ما آمدى مورد آزار قرار گرفتيم.» موسی(ع) گفت: «اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى زمين جانشين [آنان] سازد؛ آنگاه بنگرد تا چگونه عمل مىكنيد.»(سورۀ اعراف، 129). قرآن بر این تأکید میکند که آن زمان که بنیاسرائیل بر دشمن خود فائق آمدند، باز هم باید دید که روبهروی چشمان پروردگار خود چگونه عمل میکنند.. و در ماجرای نقل شده در این آیات، او به دست مردمی که برای خدا و به نیت بازگرداندن حیات به زمین او جهاد میکنند از میان برداشته میشود.
خداوند این امکان و فرصت را برای مؤمنین به وجود آورده است تا در راه او جهاد کنند و زمین را به نور پروردگارش روشن گردانند. او یاور مؤمنین در این راه است. شاید بتوان گفت که همین امکان و فرصت جهاد، و همین یاری خدا است که در پایان آیه، فضل و افزونبخشی خدا برای همۀ جهانیان(2)«عالمین» تعبیری شاملتر از انسانهاست و موجودات دیگر را نیز در بر میگیرد. گویی که این فضل خداوند، که به وسیلۀ آن گروهی از مؤمنین میتوانند گروهی دیگر را «دفع کنند» و حیات و نیکی و بندگی خدای واحد را به زمین بازگردانند، چیزی است که خیر آن نه تنها به همۀ انسانها میرسد بلکه موجودات دیگر نیز از آن بهرهمند میشوند. دانسته شده است.
🔸 هر چند که این آیات به طور خاص به مسئلۀ نبرد در راه خدا اشاره دارند، اما «دفع» مردمی که در پی باطل میروند ممکن است در بسیاری از فرآیندهای دیگر نیز رخ دهد.
به عنوان یک مثال مهم، بگذارید از این صحبت کنیم که گسترش دانش چگونه میتواند جهادی مهم باشد.
بسیاری از اهل باطل ابتدا تلاش میکنند دانشی متناسب با خواستههای خود به وجود آورند و به وسیلۀ آن مردم را متقاعد به پیروی خود کنند. مثلاً بنیامیه، دانشی را در مورد حوزۀ مسئولیت آدمی باب کرده بودند، و به مردم میگفتند که آن کس که از حاکم ستمگر پیروی کند، مسئولیتی در قبال رفتار آن حاکم ندارد. به علاوه میگفتند که چون پیروان «مجبور» به تبعیت حاکم بودهاند، حتماً خدا گشایشی در کار دنیا و آخرت آنان پیش میآورد و بر آنان سخت نمیگیرد. چنین نظریههایی، که طبیعتاً طرفدارانی هم در بین مردمِ آرامشخواه پیدا میکرد، توسط دانشمندانی هم تأیید میشد و گسترش پیدا میکرد.
به عنوان نمونهای دیگر از روزگار خودمان، امروزه «دانشهای» دروندینی و بروندینی زیادی تولید شده تا ثروتاندوزی بیحد و حصر را توجیه کند. سهمی مشخص حق موجود در اموال دانسته میشود (مثلاً زکات(3)و شگفتآور اینکه در فقه رایج زمانۀ ما زکات به پول تعلق نمیگیرد. به این ترتیب حتی بخش عمدۀ متشرعان نیز از پرداخت زکات، که این همه مورد تأکید قرآن بوده، معاف شدهاند! و خمس)، و چنین گفته میشود که اگر آن حق پرداخت شود شخص مختار است با بقیۀ مال هر چه که میخواهد بکند. حال آنکه این برداشت کاملاً در تضاد با آموزههای قرآن و سنت رسول است. در سنت اسلامی هر مالی «امانت خداوند» به شخص است، و او باید آن را در راهی که مورد رضایت خدا است خرج کند. و مطمئناً نه نگه داشتن آن مورد رضایت خدا است، و نه خرج کردن آن در راههایی که ورای نیاز شخصی است و هیچ سودی هم به حال دیگر مسلمانان و مردم ندارد.
با این وصف، میبینیم که حکومت و مالاندوزی ستمگران بر پایۀ دانشهایی خاص توجیه شده است. آن آگاهانی که با گسترش دانش حق، میکوشند تا پایههای این دانشها را سست کنند، جهادگران در راه خدا و مصداق کسانی هستند که خدا به وسیلۀ آنها باطل را «دفع» میکند. شاید در مورد همین افراد است که گفته شده «جوهر قلم آگاهان برتر از خون شهداء است»؛ هر چند باید به یاد داشته باشیم بسیاری از این افراد (از جمله امامان شیعه) خون خود را نیز در همین راه دادهاند.
کسانی که در راه عدالت میکوشند، مثلاً تلاش میکنند نظام سیاسی یا حقوقی یک کشور را اصلاح کنند، یا آنان که مردم را به شکلهای مختلف برای به پا خاستن و از زیر بار جور خارج شدن و کسب حیاتی پاک توانمند میکنند، نیز میتوانند مصداقهایی جهادگرانی باشند که اهل باطل را دفع میکنند.
دقت کنید که در همۀ این عرصهها، یعنی تلاش برای گسترش دانش و عدالت و احیای حقوق مردم و …، باز هم درخواست جهادگران این است که ستمگران از میان برداشته شوند؛ ستمگرانی که با وجود آنها صلاح برای زمین ممکن نیست. تنها چیزی که متفاوت است روش است؛ یعنی این بار گسترش دانش یا اصلاح نظام حقوقی را وسیلهای برای محو ستمگران قرار دادهایم.
🔸 عرصۀ جهاد نیز، مثل هر عرصۀ دیگر زندگی، میتواند محل ظهور خواستههای نفسانی باشد. ممکن است با نیتی درست وارد یک نبرد، یک مسیر برای گسترش دانش، یا یک تلاش برای برقراری عدالت شویم ولی بعد از مدتی سلطهجویی و برتریطلبی انگیزۀ اصلی ما شود. جهادگران بیش از هر کسی به «صبر» بر حق احتیاج دارند، به این احتیاج دارند که فراموش نکنند که «ما از خداییم و به سوی او بازگردندهایم.» آنان به ذکر و یاد کردن پروردگاری که در راه دیدارش هستند احتیاج دارند، بنابراین باید در جهاد به این دعوت عمل کنند که:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا لَقيتُم فِئَةً فَاثبُتوا وَاذكُرُوا اللَّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون با گروهى برخورد مىكنيد پايدارى ورزيد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد(4)سورۀ انفال، 45.
🔸 تنها چنین جهادی است که حیات زمین را به دنبال دارد؛ و این حیات کاملاً وابسته به ادامۀ صادقانۀ مسیر است. هر جا که عهد خود با پروردگارمان را فراموش کنیم، دروازۀ تباهی و فساد زمین را گشودهایم.
فساد و تباهی در زمین آشکار نشد مگر به واسطۀ رها کردن جهاد، یا راه دادن امیال و خواستههای نفسانی به عرصۀ جهاد. و آنچه حیات زمین (و حیات تک تک ما را به دنبال دارد) همان جهاد در راه خداوند است.
دعا کنیم که خدا ما را از جهادگران قرار دهد، بکوشیم صدق خواستۀ خود را با عمل ثابت کنیم، و اگر توانستیم جهادی را آغاز کنیم، همچون جهادگران وصف شده در این آیات، دعا کنیم که:
رَبَّنا أَفرِغ عَلَينا صَبرًا وَثَبِّت أَقدامَنا وَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرينَ
پروردگارا، بر [دلهاى] ما شكيبايى فرو ريز، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى(5)سورۀ بقره، 250.
پینوشت
↑1 | هر چند از میان رفتن جالوت برای رهایی مردم و بازگشت ایشان به سوی پروردگارشان لازم است، ولی به هیچ وجه کافی نیست. در طول تاریخ دیدهایم همان کسانی که جالوتها را از میان بر میدارند خود ممکن است راهی جالوتی را در پیش بگیرند.
در قرآن میخوانیم که قوم موسی(ع) به او «گفتند: پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و [حتى] بعد از آنكه به سوى ما آمدى مورد آزار قرار گرفتيم.» موسی(ع) گفت: «اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى زمين جانشين [آنان] سازد؛ آنگاه بنگرد تا چگونه عمل مىكنيد.»(سورۀ اعراف، 129). قرآن بر این تأکید میکند که آن زمان که بنیاسرائیل بر دشمن خود فائق آمدند، باز هم باید دید که روبهروی چشمان پروردگار خود چگونه عمل میکنند. |
---|---|
↑2 | «عالمین» تعبیری شاملتر از انسانهاست و موجودات دیگر را نیز در بر میگیرد. گویی که این فضل خداوند، که به وسیلۀ آن گروهی از مؤمنین میتوانند گروهی دیگر را «دفع کنند» و حیات و نیکی و بندگی خدای واحد را به زمین بازگردانند، چیزی است که خیر آن نه تنها به همۀ انسانها میرسد بلکه موجودات دیگر نیز از آن بهرهمند میشوند. |
↑3 | و شگفتآور اینکه در فقه رایج زمانۀ ما زکات به پول تعلق نمیگیرد. به این ترتیب حتی بخش عمدۀ متشرعان نیز از پرداخت زکات، که این همه مورد تأکید قرآن بوده، معاف شدهاند! |
↑4 | سورۀ انفال، 45 |
↑5 | سورۀ بقره، 250 |