🔸 یوسف(ع) بار دیگر از چاه زندان به جایگاهی میرسد که قدرت و امکان انجام آنچه میخواهد را دارد. این بار نیز همچون قبل (آیهٔ ۲۱) پروردگار یوسف(ع) در کار این است که معنای واقعهها را به او بیاموزد. یوسف(ع) که آموخته است چاه و زندان در دستان پرقدرت پروردگار میتوانند زمینهساز امکان و آزادی باشند، به زندانی که برادرانش در آن اسیرند، آن زندان کین و حسد و بیباوری، نیز نگاهی متفاوت دارد.
او اینک پروردگاری را شناخته که «هر که را بخواهد از رحمت خود برخوردار میکند»؛ بنابراین با پروردگارش همدست میشود تا برادران و خانوادهاش، در دل این رحمت، دوباره گرد هم آیند.
🔸 وقتی که خداوند میگوید «به یوسف(ع) در آن سرزمین قدرت دادیم»، نمیتوانیم فقط آزادی پس از زندان و ورود به دربار پادشاه را منظور خداوند بدانیم. بلکه قاعدتاً باید از خودمان بپرسیم که یوسف(ع)، آن «محسن»، چرا دنبال قدرت و امکانات است؟
آنچه که یوسف(ع) برای خانوادهٔ پدریاش میخواهد، چیزی است که برای بقیهٔ مردم هم میخواهد؛ یوسف(ع) اینجا نیز به دنبال ایجاد یک «خانواده» و گرد آمدن برادرانهٔ مردم است. ایجاد یک خانواده در سطح اجتماعی مسیرهای خاص خود را دارد. از همین روست که یوسف(ع) خزانهداری مصر را خود درخواست میکند. اینجا جایی است که او میتواند عدالت و احسان را به کار بندد و مسیر جامعه به سوی وحدتی برادرانه را هموارتر کند.
🔸 در این موقعیت، رحمتی که خداوند یوسف(ع) را از آن برخوردار کرده، این است که امکان جاری کردن رحمت خداوند در جامعه را به او داده است. دعای بزرگان ما این است که به دست آنان خیر در حق مردم جاری شود. به این ترتیب آنان در کار خداوند در رحمت رساندن به دیگران شریک میشوند.
این شراکت در رساندن رحمت، یکی از مهمترین مصداقهای نزدیکی به پروردگار است. هر آن که به دنبال انجام کاری نیک در حق دیگران است، شایسته است که نیت خود را اینچنین نزدیکیای به پروردگار قرار دهد و تلاش کند همانند و همراه او کار کند، نه اینکه نیتهایی ساده همچون دلسوزی در حق دیگران یا عذاب وجدان او را به انجام کار نیک بکشانند.
🔸 شراکت با خداوند در رساندن رحمت به دیگران، یادآور دو موقعیت قرآنی دیگر است.
یک موقعیت، موقعیت ابراهیم(ع) است آنگاه که از پروردگارش میخواهد به او نشان دهد که چطور مردگان را زنده میکند. خداوند عوض اینکه به سادگی زنده شدن یک مرده را به او نشان دهد، از او میخواهد پرندگانی را دستآموز کند، ذبح کند، و از دور آنان را بخواند تا پرندگان به سوی او پرواز کنان رجوع کنند. در این عمل نمادین، ابراهیم(ع) در مقام دعوتکنندهٔ مردگان و زندهکنندهٔ آنان قرار میگیرد.
موقعیت دیگر، موقعیت وصف شدهٔ بندگانی از خداوند در بهشت است که امکان جاری کردن چشمهها را دارند:
سورهٔ انسان، ۶: شرابشان از چشمهای است که بندگان خالص خدا از آن مینوشند; چشمهای که آن را خود در بهشت میشکافند و جاریش میسازند.
🔸 رابطهٔ ما و خانوادهمان، ما و دوستانمان، ما و انسانها، زمینههایی هستند برای برآمدن صفاتی الوهی در وجود تک تک ما. در این روابط است که معنی واقعهها کم کم به دست پروردگارمان آشکار میشوند، کم کم میفهمیم که او برای ما چه رؤیایی داشته، و وقتی که این رؤیا رؤیای ما شد و دوستش داشتیم، از او طلب میکنیم تا برای تأویل آن رؤیا دستهایش را به ما قرض دهد.
در این مسیر است که پاکترین و نزدیکترین ملاقاتها با پروردگار رخ میدهد؛ ملاقات انسان خواهنده و مبارز در مسیر تحقق آن رؤیا، با پروردگاری خواهنده و مبارز. در این راه است که ناگهان او را، که لحظهای از ما جدا نبوده، به جا میآوریم. و شاید با شگفتیای شبیه به شگفتی برادران یوسف(ع) بگوییم: «آیا تو پروردگار مایی؟»