🔸 از آیۀ 121 سورۀ آلعمران، گزارشی از نبرد احد شروع میشود. این گزارش بسیار قابل توجه است، چرا که قرآن وضعیت درونی افرادی که در جهاد شرکت دارند و نیز افرادی که خود را کنار کشیدهاند را به شکلی مفصل توصیف میکند.
در آیۀ 130 صحبت مستقیم راجع به ماجرای جنگ احد قطع میشود، و بحث به ظاهر به سمتی نامرتبط، یعنی نهی از رباخواری میرود. اما این آیات چندان هم نامرتبط با آیات قبل نیستند. آیه 131 یکی از وجوه ارتباط را روشن میکند:
وَاتَّقُوا النّارَ الَّتي أُعِدَّت لِلكافِرينَ ﴿١٣١﴾
و از آتشى كه براى كافران آماده شده است پروا کنید. (۱۳۱)
این آیه مسلمانان را هشدار میدهد که مبادا به همان آتشی که برای کافرین آماده شده است درآیند. مسلمانان، آن زمان که صحبت از جنگ پیش آمده، ممکن است طبق عادت تصور کنند که این جنگ بین دو گروه با دو برچسب خاص است: «کافر» و «مسلمان»، و خدا با گروهی است که برچسب «مسلمان» را با خود دارند. قرآن این توهم را رفع میکند، و میگوید که در شما نیز خصوصیاتی هست که باعث میشود سرنوشتی همچون کافران داشته باشید.
میل به رباخواری یکی از این خصوصیات است. ریشۀ رباخواری، میل به زیاد شدن اموال و به دست آوردن قدرت از طریق مال است؛ میلی آنچنان شدید که باعث میشود رباخوار آنچه میخواهد را بدون ترحم از طریق فشار شدید به دیگران به دست آورد. مال، خدای شخص است، و او حاضر است برای رسیدن به خدای خود هر کاری بکند. این شکلی از کفر است(1)با توجه به این ریشه، مشخص است که خیلی شکلهای دیگر مالپرستی نیز حاوی کفر به پروردگار هستند. حتی بسیاری از کسانی که به ظاهر طبق شرع کار میکنند، بنا به نگاهی که به مال دارند و اهمیتی که به مالاندوزی میدهند، گویی که مال را خدای خود گرفتهاند.
این قضیه چیزی است که هیچ کس نمیتواند خود را از آن بری بداند. حتی اگر از مال دنیا بهرۀ چندانی نداشته باشیم، ممکن است اهمیت مال در چشم ما بسیار باشد و مال خدایمان. یعنی اگر چه فقیریم، ولی مال را کارساز خود میدانیم. از نبودش غصهداریم و اگر به دست بیاید شادمانیم.
شاید رباخواری کفری آشکارتر باشد، ولی همۀ انواع گرایش به مال حاوی میزانی از شرک در خود هستند. باید این شرک را به دقت شناخت و از وجود خود پاک کرد، وگرنه نمیتوانیم خود را از «آتشی که برای کافران آماده شده» ایمن بدانیم. درستتر بگویم، الان هم در همین آتش هستیم، رنجی را در زندگی تجربه میکنیم که حاصل از این تعلق خاطر به مال و امید به کارسازی آن است.
در واقع اگر بخواهیم به وضعیت کافران مکه هم نگاه کنیم، مهمترین دلیل مخالفت آنان با آیین پیامبر این بود که این آیین میخواست مال را از خداوندی خلع کند. قرآنِ پیامبر به صراحت به مال و مالپرستی میتاخت و ارزش را در انفاق و اشتراکگذاری اموال میدانست؛ آنان که زر و سیم میاندوزند را ذخیرهکنندگان آتش میدانست و کسانی که به دیگران «قرضی نیکو» میدهند را به عنوان همراهان و یاوران خدا وصف میکرد.
بنابراین تعجبی ندارد که از بین انواع مختلف گرایش به کفر، درست در میانۀ گزارش جنگ با کافران، به مالدوستی و رباخواری اشاره شود تا مشخص شود که این یکی از ریشههای کفر و ستیز کافران با مسلمانان است، و هر کس از مسلمانان که این گرایش در او باشد را نیز باید در سپاه کافران دانست.
🔸 در آیۀ 132 مسلمانان به اطاعت از خدا و رسول دعوت میشوند. معنی اطاعت را طبق عادت بد میفهمیم: تصور میکنیم که اطاعت یعنی اطاعت بیچون و چرا. در حالیکه اطاعت میتواند کاملاً عقلانی باشد: پاسخ گفتن به دعوتی که آن را حق یافتهام، و عقل میگوید که پاسخ به آن دعوت به نجات و رهاییام منجر میشود.
خدا و رسول اطاعت بیچون و چرا را احتیاج ندارند. آنان «غنی» از گرایش کور کورانۀ مردم هستند، و اصلاً هدف اصلیشان بینا کردن مردم است. بنابراین به فرضِ اطاعت عدهای کثیر نیز به هدف خود دست پیدا نکردهاند، مگر اینکه این عده بهرهای از «بینایی» و آگاهی داشته باشند.
🔸 اما اطاعت عقلانی از خدا و رسول و ترک رباخواری (و دیگر انواع «خودپرستی») به کجا میانجامد؟ آیۀ 133 وصفی از چیزی که به این وسیله به دست میآید را بیان میکند: «باغستانی» که گسترهاش آسمان و زمین است. گویی که این بهشت در هر لحظه و هر نقطه (یعنی حتی از همین دنیا هم) «آماده شده» و منتظر ورود ماست. و چه چیز ما را به آن وارد میکند؟ پروای پروردگارمان در همۀ لحظات زندگی، در همۀ «بودن»ها و در همۀ انتخابها و کارها.
🔸 دقت کنید که در آیۀ 133 گفته میشود که این باغستان «آماده شده»، که نقطه مقابل آیۀ 131 است که از آتشی که «آماده شده» سخن میگوید. هر دوی اینها حاضر و آمادهاند، میتوانیم از یکی به دیگری وارد شویم. این چیزی تنها مربوط به پس از مرگ نیست؛ وضعیت درونی ما، آگاهیهای ما، فکرهای ما، شرایطی که در آن زندگی میکنیم، رابطههایی که برقرار میکنیم، و کارها و انتخابهای بیرونی ما، تعیین میکنند که زندگیمان در آن باغستانِ «آماده شده» توسط پروردگارمان بگذرد، یا اینکه زندگی درون آتش را برگزینیم؛ همان آتشی که «به دلها میافتد»، و در رنجهای هر روزهمان تجربهاش میکنیم.
وصف پرواپیشگانی که از همین دنیا در باغستانهای خدا روزگار میگذرانند، در آیات 134 به بعد آمده است. در متن بعد کمی راجع به این آیات سخن میگوییم.
پینوشت
↑1 | با توجه به این ریشه، مشخص است که خیلی شکلهای دیگر مالپرستی نیز حاوی کفر به پروردگار هستند. حتی بسیاری از کسانی که به ظاهر طبق شرع کار میکنند، بنا به نگاهی که به مال دارند و اهمیتی که به مالاندوزی میدهند، گویی که مال را خدای خود گرفتهاند.
این قضیه چیزی است که هیچ کس نمیتواند خود را از آن بری بداند. حتی اگر از مال دنیا بهرۀ چندانی نداشته باشیم، ممکن است اهمیت مال در چشم ما بسیار باشد و مال خدایمان. یعنی اگر چه فقیریم، ولی مال را کارساز خود میدانیم. از نبودش غصهداریم و اگر به دست بیاید شادمانیم. شاید رباخواری کفری آشکارتر باشد، ولی همۀ انواع گرایش به مال حاوی میزانی از شرک در خود هستند. باید این شرک را به دقت شناخت و از وجود خود پاک کرد، وگرنه نمیتوانیم خود را از «آتشی که برای کافران آماده شده» ایمن بدانیم. درستتر بگویم، الان هم در همین آتش هستیم، رنجی را در زندگی تجربه میکنیم که حاصل از این تعلق خاطر به مال و امید به کارسازی آن است. |
---|