علاقه به سرنوشت نیک برای یکدیگر، لازمۀ ایمان (تأملی در آیات 104 و 110 سورۀ آل‌عمران)

🔸 در آیۀ 103 از درآویختن به ریسمان الهی و برقراری پیوند برادری سخن رفته است. چنان‌که در متن پیشین گفته شد، این درآویختن را می‌توان به عنوان اتحاد بر اساس قرآن و سنت رسول تعبیر کرد. پس از این آیه، در آیۀ 104 از یکی از مهم‌ترین لوازم چنین پیوندی سخن می‌رود: دعوت یکدیگر به خیر، فراخواندن به «معروف» و بازداشتن از «منکر»(1)«معروف» در لغت به معنی شناخته‌شده است، و به نیکی و خوبی معروف گفته شده، چرا که در نزد عقل شناخته‌شده و آشنا است. «منکر» نیز به معنی ناشناخته است، و به شرّ و بدی منکر گفته شده، چون در نزد عقل آشنا و پسندیده نیستند..

در همین ابتدا، به این توجه کنیم که این دعوت نقطه مقابل تفکری بسیار پرقدرت در زمانۀ ماست؛ این تفکر که چون دیگران از شرایط ما آگاه نیستند، «حق ندارند» در مورد ما و وضعیت ما اظهار نظر کنند. قرآن اما به نوعی از اظهار نظر راجع به یکدیگر فرامی‌خواند.

🔸 دعوت قرآن به یک معنا دعوتی کاملاً «طبیعی» است. اگر الفت و برادری در راه حقیقت باشد، همۀ برادران دوست دارند یکدیگر را کوشندۀ در راه حقیقت ببینند، و به نحوی طبیعی در مورد راه و بیراهه با هم سخن می‌گویند. آنها با یکدیگر در باب خیر و نیکی گفتگو می‌کنند، راه‌های خیر را به مدد هم می‌شناسند و دیگران را به آن دعوت می‌کنند، انواع نیکی‌ها (در نیت و عمل) را تشخیص می‌دهند و راه رسیدن به آن‌ها را به انواع شیوه‌ها (مثلاً با گسترش دانش) تسهیل می‌کنند، و بدی‌ها (در نیت و عمل) را می‌شناسند و یکدیگر را برای اجتناب از آنها مدد می‌دهند.

🔸 تاریخ ما به نحوی رقم خورده که اغلب در جامعۀ ما این دعوت و بازداشتن، نه در یک رابطۀ برادری و با حفظ شرایط این رابطه(2)شرایط رابطۀ برادری در سنت اسلامی با دقت زیادی توصیف شده است. از مهم‌ترین شرایط این رابطه این است که هیچ کس نمی‌تواند خود را از برادرش برتر بداند. این نه یک دستور اخلاقی ساده، بلکه مبتنی بر یک حقیقت است: در اسلام، برتری تنها به برتری در نزد خداوند است، و هیچ کس از جایگاه خود و دیگری، در اکنون و آینده، در نزد خدا آگاه نیست. بلکه به شکلی قیّم‌مآبانه صورت گرفته است. مثلاً به اسم امر به معروف و نهی از منکر حجاب اجباری توجیه شده، یا شرکت اجباری در نماز جماعت باب شده است. اما بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که در این فرآیند آنچه رواج یافته نه «معروف» بلکه ریا و خشم نسبت به آیین‌های مذهبی است!

اما این تاریخ برای ما عذری نخواهد بود برای اینکه حقِ دوستی را به جا نیاوریم و با یکدیگر با صراحت و صداقت گفتگو نکنیم. نیاز به به گفتگوهای صادقانه، و شنیدن سخن تلخ حق از دیگری، سخنی که شاید خودمان به تنهایی به آن نرسیم، کاملاً درونی و واضح است و غلط‌کاری‌های عده‌ای جاهل نمی‌تواند این نیاز را از میان ببرد.

🔸 وقتی می‌گوییم گفتگوی صادقانه و با صراحت، منظور این نیست که رعایت هیچ آدابی در گفتن حقیقت به دیگران لازم نیست. طبیعتاً «برادری» شرط مهمی است و کسی که بخواهد به این شرط پایبند باشد، انواع خاصی از گفتگو را برمی‌گزیند و از انواعی دیگر حذر می‌کند. و علاوه بر گفتن، «شنیدن» نیز آدابی دارد، که شاید راجع به آنها کمتر صحبت می‌شود. صحبت راجع به آداب گفتگو و پایبند بودن به آنها بسیار مهم است.

اما این آداب هر چه که باشند، نمی‌توانند اصل گفتگو را زیر سوال ببرند. مثلاً نمی‌شود به دوست گفت که «راجع به کارهای من هیچ اظهار نظری نکن، چون به نظر من از جمله آداب گفتگو این است که از شرایط من اطلاع دقیق داشته باشی، و هیچ کس نمی‌تواند با دقت تمام از شرایط من مطلع شود»! اینجا دیگر مسئلۀ رعایت آداب نیست، ما داریم اصل دوستی را زیر سوال می‌بریم. وگرنه چه اشکالی دارد که دوست من، حتی بدون اطلاع از شرایط خاص من، راجع به کارهایم اظهار نظر کند و من بشنوم و به هر مقدار که می‌توانم عمل کنم؟

🔸 آن کسی که می‌داند در وجود خود مسائل و مشکلاتی دارد، و به پاک شدن می‌اندیشد، حتماً از گفتگوهای انتقادی استقبال می‌کند، هر چند همۀ آداب گفتگو در آنها رعایت نشود. او می‌کوشد خود را چنان تربیت کند که حقیقت موجود در سخنان دیگران را، هر چند بد بیان شده باشد بگیرد و از آنها استفاده کند.

با توجه به آیۀ 110 از همین سوره، این ویژگی اهل ایمان، و بهترین ویژگی آنها است. اهل ایمان کسانی نیستند که کاملاً پاک هستند، بلکه کسانی‌اند که به پاک شدن می‌اندیشند، و یک راه بسیار مهم این پاک شدن را گفتگوهای انتقادی بر مبنای «معروف» و «منکر» عقلانی یافته‌اند.

از آن سو، آن چیزی که باعث می‌شود از این فرآیند استقبال نکنیم، ترس و بزدلی است. امام علی(ع) در یک موقعیت خطاب به عده‌ای از مسلمانان کوفه چنین می‌گوید:

کسی از شما عیبِ برادر [دینی] خود را ـ که از آن بیم دارد ـ پیش روی او نمی‌گوید، چون می‌ترسد که او نیز مانند آن عیب را ـ که در اوست ـ برای او باز گوید. در واگذاشتن آخرت و دوستی دنیا با هم یک‌دل شده‌اید و هر یک از شما دین را به بازیچه بر سر زبان دارید(3)نهج‌البلاغه، خطبۀ 113.

علاوه بر ترس، امام علی(ع) از محبت دنیا و واگذاشتن حقیقت نیز به عنوان ریشۀ این وضعیت یاد می‌کند. این کلمات را باید خارج از کلیشه‌هایی که از آنها ساخته شده است فهمید. دنیا(4)هم‌خانواده با «دنی» هر چیز پست و حقیری است که به خاطر خو گرفتن به آن حاضر به ترکش نیستیم. آخرت حقیقت والایی است که عقل ما به آن گرایش دارد. بنابراین، مثلاً گرایش به دنیا در زندگی خانوادگی مرا به این وا می‌دارد که آسایش زندگی را با مطرح کردن عیب‌های همسرم به هم نزنم. و تلاش برای اینکه عیب‌ها از وجود او و خودم پاک شود، و به حقیقت «نیک‌تر» شویم، شکلی از آخرت‌جویی است.

🔸 آیۀ 103 چنین شروع می‌شود: «باید از شما امتی باشند که …». بنا به این بیان ممکن است تصور شود که این وظیفه فقط به عهدۀ عده‌ای خاص از مردم است. اما چنان‌که المیزان تأکید کرده، مقصود آیه این است که در جامعه همواره باید چنین گروهی وجود داشته باشند. اگر دعوت آنان در یک حوزۀ خاص کفایت نکرد، دیگران باید وارد شوند و آنان را یاری دهند. بنابراین این وظیفه‌ای است که همۀ مسلمانان باید در مورد آن حساسیت داشته باشند و برای اجرای آن بکوشند.

از آیۀ 110 نیز می‌توان این را فهمید که قرآن این موضوع را وظیفۀ هر مسلمانی می‌داند.

🔸 در اینجا فرصتی برای بسط بیشتر موضوع نیست. مثلاً راجع به این نگفتیم که در سنت اسلامی، مهم‌ترین مصداق دعوت به نیکی و باز داشتن از بدی، انجام این کار در مقابل حکومت است. یعنی آن جایی که ریشۀ بسیاری از معروف‌ها و منکرهایی است که در جامعه جریان پیدا می‌کنند. وانهادن قدرت به حال خود، و سرگرم کردن خود با معروف و منکرهای کوچک خود می‌تواند نوعی فرار باشد.

پیشنهادم این است که حتماً مجموعه سخنان زیر را که بر اساس این موضوع گردآوری شده مطالعه کنید:

بولتن «در باب ضرورت و کیفیت دعوت به کار نیک و نهی از زشت‌کاری‌ها»

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 «معروف» در لغت به معنی شناخته‌شده است، و به نیکی و خوبی معروف گفته شده، چرا که در نزد عقل شناخته‌شده و آشنا است. «منکر» نیز به معنی ناشناخته است، و به شرّ و بدی منکر گفته شده، چون در نزد عقل آشنا و پسندیده نیستند.
2 شرایط رابطۀ برادری در سنت اسلامی با دقت زیادی توصیف شده است. از مهم‌ترین شرایط این رابطه این است که هیچ کس نمی‌تواند خود را از برادرش برتر بداند. این نه یک دستور اخلاقی ساده، بلکه مبتنی بر یک حقیقت است: در اسلام، برتری تنها به برتری در نزد خداوند است، و هیچ کس از جایگاه خود و دیگری، در اکنون و آینده، در نزد خدا آگاه نیست.
3 نهج‌البلاغه، خطبۀ 113
4 هم‌خانواده با «دنی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *