میزی در باغ بیمارستان «بوردا» گذاشته شدهاست که پشت سر آن تختهسیاهی به دیوار نصب شده که روی آن نوشته شده است:
فهرست برنامههای عصر: «دیدار»، «موسیقی راک»، «مشکلات جوانان»، «اخبار ورزشی» و «سکوت».
«آلفرد اولیورا»، مرد جوانی با موهای مجعد که دستگاهها را تنظیم میکند، روانشناسی است که «رادیو دیوانه»[1] با همت و ابتکار او راهاندازی شده است. برنامهی رادیوییای که هر شنبه به مدت ۵ ساعت حرفهای بیماران روانی را بهطور مستقیم از بیمارستان روانی بوردا پخش میکند و استودیوی ضبط آن همان میزی است که در باغ بیمارستان گذاشته شده است.
رادیو دیوانه زمانی به راه افتاد که آلفرد اولیورا، دانشجویی جوان بود و میخواست تا آنجایی که میتواند به همه کمک کند. اولیورا به خاطر میآورد که در آن روزها، در بیمارستان روانی کارگاههای هفتگی نقاشی و صنایع دستی برگزار میشد و «بیمارانی که اینسو و آنسو پرسه میزدند، در این کارگاهها شرکت میکردند». او میگوید: «من ۹ ماه از این کارگاه به آن کارگاه رفتم، اما متوجه شدم کارهایی که در آنجا صورت میپذیرد، همانجا شروع و همانجا هم تمام میشود». اولیورا میخواست کار متفاوتی بکند: «برقراری امکان تماس بیماران با دنیای خارج، با جامعهای وسیعتر».
حتی امروز، بیمارستان روانی بوردا چه در افکار عمومی و چه به لحاظ واقعی، تداعیکنندهی همهی چیزهای نامطلوب و هراسانگیز است. اینجا که حدود ۳۰ بلوک از مرکز اقتصادی و سیاسی آرژانتین فاصله دارد، جایی است که در آن، زمان متوقف شده است. برخی از بیماران این بیمارستان هرگز دوباره قدم به خیابانها نخواهند گذاشت. برخی بیش از نیمی از عمر خود را در اینجا گذراندهاند. صدها نفر در بخشهای بزرگ و فراموششده به سر میبرند. بسیاری از آنها در دنیایی خصوصی مملو از تصورات ترسناک زندگی میکنند و نمیدانند کدام یک واقعیت است، جهان اطراف یا جهان درونیشان. کلام آنان هوشمندانه نیست و تداعیهای سست آنان باعث میشود که نتوانند با دیگران درباره تجارب خود حرف بزنند. رفتار عجیب آنان نیز دیگران را میترساند و فراری میدهد. آنها در این دنیای خطرناک کاملا تنها هستند.
طبق معمول، در نظام بهداشت عمومی آرژانتین، پزشک اندک است و متخصص بیماری روانی از آن هم کمتر. همه اینها ذهن «اولیورا» را مشغول میکرد و به همین خاطر به فکر افتاده بود که راهی برای برقراری تماس دوباره بیماران با دنیای خارج بیابد.
یکی از آشنایان او که برنامهای رادیویی به نام «اس. او. اس.» پخش میکرد و روزی از او خواست که در یک قسمت از برنامهاش دربارهی بیماران روانی و اوضاع داخل بیمارستان بوردا حرف بزند. اولیورا به جای این کار به او پیشنهاد میکند که بگذارد بیماران خودشان دربارهی مشکلاتشان حرف بزنند. چند روز بعد اولیورا پیشنهاد خود را با بیماران در میان گذاشت و ضبطصوتی را با خود به کارگاهها برد و اطمینان داد که «هرچه آنها بگویند پخش میشود و این راهی است برای تماس دوباره با جامعه.» بیماران از این پیشنهاد استقبال کردند: «یکی از بیماران گفت: من میخواهم درباره این که چرا زنها عجیب و غریب هستند، حرف بزنم. دیگری گفت: من میخواهم لطیفه تعریف کنم. یکی دیگر گفت میخواهد نقاشی کند و امثال این حرفها. آنها شروع به صحبت کردند. این واقعا جالب بود».
جلسات گفتوگو ادامه یافت؛ تا آنجایی که وقتی مجری برنامه رادیویی، اولیورا را فراخواند، چند جلسه دیگر هم ضبط شده بود. او نمونه کوچکی از برخی گفتوگوها را با خود به ایستگاه رادیو برد و در ضمن پخش برنامه، شنوندگان را تشویق کرد که به رادیو زنگ بزنند و از بیماران در مورد صحبتها و وضعیتشان، سؤال کنند.
برنامه رادیویی بیماران بوردا خیلی زود به یک برنامه ثابت هفتگی تبدیل شد. رفتهرفته، اولیورا که وقت خود را بین کارهای دانشگاهی و کار ثابت بیمارستانی تقسیم کرده بود، توانست دیگر شبکههای رادیویی را نیز به پخش گوشههایی از وقایع داخل بوردا راضی کند تا اینکه سرانجام برنامه رادیویی خود بیماران ایجاد شد. به لطف این تلاشها و بدون کمک مالی یا فنی از جانب هیچ مؤسسهای، اکنون برنامه رادیویی «لا کولیفاتا» از ۵۰ شبکه رادیویی پخش میشود.
در این سالها افراد زیادی از شنوندگان برنامه رادیو دیوانه، به اولیورا و دستاندرکاران این برنامه کمک کردهاند. از هدیهدادن اتوموبیلی برای حمل و نقل وسائل برنامه رادیویی و تجهیزات ضبط گرفته تا دعوت تعدادی از بیماران بیمارستان برای گذراندن تعطیلات در خانه آنها. اکنون با استفاده از امکانات و ارتباطاتی که برنامه رادیویی در اختیار بیماران بیمارستان بوردا قرار داده است، بیماران فعالیتهای انساندوستانهای مانند جمعآوری پول برای بچهها خیابانی انجام میدهند و دیگر افرادی دردسرساز و مطرود نیستند و رسانهای دارند که از آن برای کمک به دیگران استفاده میکنند.
از آنجایی که هر کدام از بیمارانی که در این برنامه شرکت دارد، دچار مشکلات روانی خاص خودش هست، کار کردن با آنها در رادیو، به اولیورا نیز چیزهای زیادی آموخته است. هر بار که برنامه او روی آنتن میرود، او یک هدف درمانی دارد و میداند چرا فلان چیز را به فلان کس میگوید.
او به کسانی که دوست دارند او را قهرمان بخوانند میخندد. «مردم معمولا از دو یا سه آدم معمولی اسطوره میسازند و میگویند که آنها چه آدمهای فوقالعادهای هستند. ما میکوشیم از این فراتر برویم، زیرا پروژه ما کارساز و روبهگسترش است. ما امیدواریم که در عرض ۳۰ سال، این کار سرمشقی شود برای مردم تا دریابند چگونه با کسانی که به خاطر مشکلات روانی طرد شدهاند، میتوان کار کرد.»
برای این که چنین رؤیایی تحقق یابد، نخستین گام، تعلیم صحیح داوطلبان است، در جاهایی مانند آرژانتین، احتمالا چالش اصلی این است که این کار تداوم یابد نه این که بیهوده رنگ تقدس گیرد.
وبسایت این برنامه را در این آدرس ببینید: http://lacolifata.com.ar/en
- La Colifata ↑
منبع:
ماهنامه «پیام یونسکو»، شماره ۳۷۲، سال سیودوم، مهرماه ۱۳۸۰
(برگرفته از: http://ayat.ir/0MyXV)