و کیست ستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شده، و از آن روی برتافته، و دستاورد پیشینه خود را فراموش کرده است؟ ما بر دلهای آنان پوششهایی قرار دادیم تا آن را درنیابند و در گوشهایشان سنگینی [نهادیم]. و اگر آنها را به سوی هدایت فراخوانی باز هرگز به راه نخواهند آمد. (۵۷)
و پروردگار تو آمرزندهٔ صاحب رحمت است. اگر به آنچه مرتکب شدهاند، آنها را مؤاخذه میکرد، قطعاً در عذاب آنان تعجیل مینمود. [ولی چنین نمی کند] بلکه برای آنها سر رسیدی است که هرگز از برابر آن راه گریزی نمییابند. (۵۸)
🔸 این آیات گفتگویی با رسول هستند؛ رسولی که گویی این پرسش و این درد را در سینه دارد که چرا گروهی از مخاطبانش مسیری جز مسیر هدایت را برمیگزینند. خداوند به رسولش میگوید که این منم که دلها را در پوشش قرار میدهم و در گوشها سنگینیای مینهم، و این چنین است که دعوت تو در آنها اثر نمیکند.
و بلافاصله ادامه میدهد: «و پروردگار تو آمرزگار صاحب رحمت است»، چرا که «گر بدانچه مرتکب شدهاند، آنها را مؤاخذه میکرد، قطعاً در عذاب آنان تعجیل مینمود». بنابراین زنده بودن این افراد، و بهرهمند بودن آنان از هستی، به معنی بهرهمندی از رحمت پروردگارشان و در رابطه بودن با اوست و تا زمانی که این رابطه وجود دارد امکان بازگشت و هدایت نیز هست.
🔸 اما بیشک این امکان برای چنین افرادی کم است و این هدایت دشواریاب. از دست رفتن امکان شنیدن و فهم سخن «رسول» ترسناک است. بله، در هدایت و رحمت خدا هیچگاه بسته نمیشود؛ اما کسی که هماکنون آن رحمت و هدایت نقد که از جانب «رسول» جریان یافته را نمیخواهد، و از بیبهره ماندن از آن بیم ندارد، با کدام تضمین از آن در آینده بهره خواهد برد؟
🔸 سنگینی گوش و پردهٔ قلب، حاصل روی بر تافتن از نشانههای پروردگار است. این چیزی نیست که فقط در درون اتفاق بیفتد. کسانی که قصد قتل ابراهیم(ع) یا تجاوز به مهمانان لوط(ع) را داشتند، فقط در درون خود از نشانههای پروردگارشان اعراض نمیکردند؛ آنان این روی بر تافتن را در عمل خود نشان میدادند.
همینطور، سرکشان ثروتمند قریش که زیر بار دعوت پیامبر(ص) نمیرفتند، این اعراض را فقط در دل نگه نمیداشتند؛ آنان در عمل (از طریق شکنجه و حصر و راه انداختن جنگ و …) میکوشیدند تا «ذکر» را از میان ببرند و مردم را از اقبال نشان دادن به آن بترسانند.
🔸 اعراض از یاد رب پرورشدهنده، اعراض از آن چیزهایی نیز هست که او برای انسان خواسته است. اگر او برای مردم جامعهای عادلانه و برادرانه را خواسته، فراموش کردن این خواسته نوعی روی برتافتن از یاد پروردگار است.
بیشک آن کسی که راه عدل را برادری را سد میکند، در دل مردم به وحشت میافکند و بین آنها تفرقه میاندازد، ظالم و رویگردان از یاد پروردگار است. اما، آن کس که روبهروی چنین ظالمی سر خم میکند، و قید رسیدن به برادری و عدل را میزند نیز از یاد پروردگارش روی گردانده است. او نیز «ظالم» است؛ پیش از همه ظالم به خویش و به آرزوهای خویش و به خواستهای که پروردگارش برایش داشته. و سپس ظالم به برادرانی که ایشان را از برادری خود محروم کرده است.
🔸 پذیرش ستم، و نشان ندادن عکسالعمل شایسته، گوشها را سنگین میکند و دلها در پرده قرار میدهد. خداوند غفور صاحب رحمت و رسول او، برای ما بودنی دیگر، در جامعهای دیگر را خواستهاند، اما رو به سنگ شدن داشته باشیم، خواستن ایشان دردی از ما دوا نمیکند.
🔸 امام حسین(ع) وقتی به «عبیدالله به حر» پیشنهاد داد که با او همراه شود، به او گفت: تو گناهان بسیاری داری، نمیخواهی با پسر پیامبرت همراه شوی و در جهاد همراه با او چارهای برای گناهانت بیندیشی؟
هر آن کسی که «دستاورد پیشین خود» را فراموش نکرده، در مواجهه با ستم به این فکر میکند که چگونه میتواند چارهای برای گناهان خود بیندیشد؛ به حال ستمهایی که به خویشتن و به برادران خود کرده است. خداوند در جهاد بر علیه ستم و از جان مایه گذاشتن در این راه، مایهٔ جبرانی برای گناهکاران قرار داده است.
آن پروردگار صاحب رحمت و هدایت، ستمپیشگانی که از سنگینی گوش و قساوت قلب خود در عذابند را در خواهد یافت. همانان که در رنجند از اینکه دعوت پروردگار و رسول او را بیپاسخ گذاشتهاند. آن زمان که ایشان راه جهاد را برمیگزینند، خداوند جبران اعمال ایشان را به عهده میگیرد و به نیکترین شکل به سوی آنان باز میگردد:
و آنان که چون کار زشتی کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد میآورند و برای گناهانشان آمرزش میخواهند – و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد؟ (1)سورهٔ آلعمران، ۱۳۵
پینوشت:
عنوان این مطلب بخشی از سخنی از امام علی(ع) در نهجالبلاغه است: «همانا جهاد دری است از درهای بهشت که خدا به روی بندگان گزیدهٔ خود گشوده است …» (نهجالبلاغه، خطبه ۲۷).
پینوشت
↑1 | سورهٔ آلعمران، ۱۳۵ |
---|