نکته 1: برای رسیدن به عدالت، ابتدا باید ستم را شناخت
این موضوع خیلی روشن به نظر میرسد، اما در عمل زیاد از آن غافل میمانیم. سوال این است: اصلاً چه ستمهایی وجود دارد، تا به دنبال عدالت برویم؟
بد نیست خودتان این امتحان را انجام دهید: حدود نیم ساعت در خیابان قدم بزنید، و هر مصداق ستمی را که میبینید بنویسید. یا یک بار به محیط تحصیل یا کارتان به این چشم نگاه کنید که ستمها را تشخیص دهید.
به نظر من، یک درس این امتحان، این است که ما صرفاً به خاطر بیتوجهی، بسیاری از ستمها را نمیبینیم. (دلایل بیتوجهی ما چیست؟ این سوال خیلی خوبی است، باید به آن فکر کنیم.)
اما مسئله فراتر از بیتوجهی است. اغلب پای بیدانشی نیز در میان است. مثلاً شما میبینید که یک دانشآموز محروم در یادگیری کند است، در این صحنه بیعدالتیای وجود دارد؟ نه، بعضیها استعداد بیشتری دارند و بعضیها استعداد کمتری، امری طبیعی که در تمام تاریخ و اعصار مشاهده میشده!
اما صرف اینکه امری در تمام تاریخ و اعصار مشاهده میشده، نشان از عادلانه بودن آن نیست. سوال این است که «استعداد» چیست؟ مثلاً الان میدانیم که تواناییهای ذهنی یک کودک، به تغذیه مادر در دوران بارداری مربوط است. آیا مادر این دانشآموز تغذیه مناسب داشته؟ و اگر نه، چرا؟ یا «استعداد» به شدت به تجربیات دوران خردسالی مربوط است، آیا این دانشآموز در خردسالی تجربیات غنی داشته؟ و اگر نه، چرا؟
ندیدن ستم، گاهی نتیجه جهل است، و جهل ما انتخاب خود ماست؛ ما میتوانستیم بدانیم.
نکته 2: وضعیت عادلانه، از دل یک فرآیند متولد میشود
اغلب، عدالت را همچون یک «وضعیت» تصور میکنیم که یا هست و یا نیست، مثلاً وضعیت عادلانه را این میدانیم که دیگر کسی در گوشهی خیابانها نخوابد، و متاسفانه بیخانمان ها در شهر ما زیادند؛ یا عدالت این است که هیچ زنی مورد ستم شوهرش قرار نگیرد و اگر هم گرفت نهادهای اجتماعی از او حمایت کنند، ولی متأسفانه این طور نیست.
اما بهتر است عدالت را همچون یک فرآیند ببینیم، فرآیندی تا هرجا لازم است باید آن را ادامه داد. مثلاً وقتی کسانی گوشهی خیابانها میخوابند، فرآیند عدالت احتمالاً این است که ابتدا به آنها اجازهی سخن گفتن از روزگار و احساسات و فکرهایشان بدهیم، و گوشهایی شنوا، دلهایی همراه، و در عین حال دستانی یاریگر داشته باشیم. در فرآیند عدالت ابتدا باید «بشنویم»، سپس دست به عمل بزنیم، و باز هم بشنویم.
یا رساندن صدای این افراد به گوش نهادهای مسئول، و طلب همکاری از این نهادها، بخشی از فرآیند عدالت است.
بسیاری اوقات، راه رسیدن به وضعیت عادلانه دقیقاً روشن نیست. گاهی حتی مشخص نیست که وضعیت عادلانه دقیقاً چیست؟ اما همیشه میتوان به فرآیندهایی فکر کرد و قدم در راه گذاشت. باید در راه وارد شویم، و با روشنبینی طی مسیر کنیم، تا مقصدها، و همینطور مسائل و راههای تازه نمودار شوند.
نکته 3: عدالت وضعیتی خواستنی برای همه است، حتی ستمگر
عدالت را اغلب برای ستمدیده جستجو میکنند، اما ستمگر هم نیاز به عدالت دارد.
یک مثال ساده: کارفرمایی را در نظر بگیرید که حق و حقوق کارگرانش را درست نمیپردازد. این فرد، در نظر اول به دنبال منفعت خودش است. اما این منفعت، منفعتی است که با کوتهبینی به دست آمده. در واقع این کارفرما خودش را از کارگرانی که با رغبت کار کنند و کارشان را دوست داشته باشند، از جلب کارگران تازه و خلاق به محیط کار، از همراهی و دوستی کارگران، از بهره بردن از تجربههای کارگران در زندگی، از داشتن یک زندگی دوستداشتنی و انگیزهبخش، و از بسیاری چیزهای دیگر محروم کرده است.
اینکه بدانیم ستمگرِ امروز، از عدالت بهره خواهد برد، اهمیت زیادی دارد. این دانش به ما کمک خواهد کرد تا دشمنان را به دوست تبدیل کنیم. البته قطعاً ستمگرانی خواهند بود که حاضر به تغییر موقعیتشان نیستند؛ اما دعوت درست ما، میتواند موجب تحول عدهای را فراهم کند تا زندگی جدیدی برای خود تدارک ببینند. این افراد دوستانی گرانقدر خواهند بود.
نکته 4: خواست عدالت، ثمرهی محبت به انسانهاست
نکتهای کوچک، ولی بسیار مهم: طلب عدالت، حاصل محبت به آدمیان است. این قضیه ممکن است در بعضی از بحثهای مربوط به عدالت، به خصوص وقتی که بحث پیچیده میشود، فراموش شود.
اگر چیزی اسم عدالت را یدک میکشد، ولی عملاً نفرت آدمیان از یکدیگر، یا زیان آدمیان را در پی داشته باشد، باید از آن گذر کرد و در پی عدالت حقیقی رفت.
نکته 5: «جهانی فکر کن، منطقهای عمل کن»: انتخابهای ما میتوانند اهمیت داشته باشند
عدالت جهانی، امری است که دور از دسترس به نظر میرسد. دوری این هدف، ممکن است ناامیدی و سستی را در پی داشته باشد.
اما باید بدانیم که انتخابهای درست ما بیش از چیزی که تصوری میکنیم بر زندگی دیگران تأثیر دارند. یک مثال میزنم: زمانی چند نفر از دوستان من که در یک شرکت بزرگ کار میکردند، به فرآیند ناعادلانهی محاسبهی پاداش کارمندان اعتراض کردند. حاصل اعتراض و پیگیری آنان این شد که مسئولین شرکت و عدهی زیادی از کارمندان در یک جلسه جمع شدند، و راجع به مسئله بحث کردند، و روش تازهای برای محاسبهی پاداش برگزیدند.
نکتهی این ماجرا این بود که بعضی از معترضان ابتدایی، کسانی بودند که خودشان پاداش زیادی دریافت میکردند. به نظر من، اعتراض این افراد، پیام روشنی برای دیگر کارمندان، و همینطور مسئولین شرکت دارد. چنین پیامهایی به سرعت دریافت میشود، و در جامعه فشار و تأثیر زیادی ایجاد میکنند.
بله، با وجود این فشارها، افرادی راه خود را ادامه میدهند. اما من دیدهام که چطور یک انتخاب درست، موجب تغییر جهت دیگران در زندگی میشود؛ یا بهتر از آن، چطور این انتخاب، دوست، و سپس دوستانی را دور هم جمع میکند، جمع شدنی حول محور عدالت و محبت. از چنین جمع شدنهایی امید خیر و تغییر میرود.
همیشهی تاریخ، گوشهای زیادی برای شنیدن در مورد عدالت وجود داشته است. آنچه کمتر یافت میشده، زبانهایی بوده که روشن و رسا، در این باب سخن بگویند. باید بیاموزیم که در هر موقعیتی، ستم را بازشناسیم و از عدالت حرف بزنیم. این سخن گفتن، چیزهای بسیاری را دگرگون میکند، بیش از چیزی که تصور میکنیم.
روشنبینی نسبت به وضعیت جامعهی خودمان و جهان، میتواند ما را به انتخابهای درستتری بکشاند. ستمهای بسیاری در اطراف ما در جریانند، با کدام یک مبارزه خواهید کرد؟ باید آن ستمهایی را برگزید که مادر دیگر ستمها هستند. مثلاً نگه داشتن مردم در جهالت، یا راضی کردن مردم با بهرههای مادی کوچک و غافل نگه داشتنشان از دیگر مواهب زندگی.