«کیست یاور من به سوی خدا؟» (نگاهی به آیۀ 52 سورۀ آل‌عمران)

🔸 آیات صفحۀ 56 به ذکر ماجراهایی از دوران رسالت عیسی(ع) می‌پردازد. برای درک بهتر این آیات، باید به یاد بیاوریم که این ماجراها در چه زمینه‌ای نقل شده است. برای این منظور مروری بر بعضی آیات پیشین سوره خواهیم داشت.

از ابتدای سوره، در آیۀ 3، خداوند از نازل کردن تورات و انجیل(1)در اینکه این انجیل مورد نظر قرآن کدام کتاب است بحث‌هایی وجود دارد. به نظر می‌رسد آنچه در دست مسیحیان زمان پیامبر(ص) بوده، چهار انجیل بوده، که همگی توسط افرادی مشخص، و مدتی پس از پایان زندگی زمینی عیسی(ع) نوشته شده‌اند. از این رو گویی که خداوند در مورد کتاب دیگری سخن می‌گوید. سخن می‌گوید و خود را صاحب این کتاب‌ها، و در نتیجه صاحب شریعت موسی و عیسی می‌داند.  خداوندی «که هیچ خدایی جز او نیست، او که زنده است، و پاینده است»(2)آیۀ 2، صاحب این شریعت‌هاست و در طول سوره «اهل کتاب»، یعنی پیروان آیین‌های موسی(ع) و عیسی(ع)، را مخاطب قرار خواهد داد.

🔸 در آیۀ 18، خداوندی که همواره به قسط و عدل قیام دارد، و ملائکه و اهل علم به یگانگی خداوند شهادت می‌دهند، و گفته می‌شود که دین در نزد خدا «اسلام» است. از اینجا به طور مستقیم سخن با «اهل کتاب» آغاز می‌شود.

«اسلام»، تنها دینی خوانده شده که نزد خدا معتبر است. «اسلام» به معنی تسلیم بودن روبه‌روی حقیقت، و روبه‌روی خداوندی است که همان حق است. «اسلام» در این آیه، یک نام و یک کلیشۀ دیگر، همچون «یهودیت» یا «مسیحیت» نیست. «اسلام» همان است که در آیۀ 20 چنین توصیف می‌شود:

پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو: من با تمام وجود تسلیم خدا هستم، و کسانی که مرا پیروی کرده‌اند نیز این گونه‌اند. و به اهل کتاب و به مشرکان که از کتاب آسمانی بی‌بهره‌اند بگو: آیا شما تسلیم خدا شده‌اید؟ پس اگر تسلیم شوند هدایت یافته‌اند، و اگر روی برتابند بر تو فقط ابلاغ پیام است و خداوند به حال و کار بندگان بیناست.

بنا به این آیه، بسی واضح است که قرآن حتماً مسلمانان را نیز مخاطب قرار می‌دهد و آن‌ها را به «اسلام»، یعنی تسلیم بودن با تمامی وجود روبه‌روی خداوند فرا می‌خواند.

🔸 احتجاج خداوند در این آیات با «اهل کتاب» است، کسانی که خود را پیرو کتاب‌های خداوند می‌دانند. چنان‌که می‌بینیم خداوندِ صاحب کتاب‌ها، روبه‌روی اهل کتاب به دعوت و انذار بر می‌خیزد (آیات 21 تا 25 را ببینید).

اهل کتاب، گروهی از مردم بودند که دین خدا و کتاب او را از پسِ قرن‌ها به ارث برده بودند. ایشان به خود می‌بالیدند که در میان جامعۀ اعراب بدوی، که فرهنگ جاهلی بر آنان حکم‌روا بود، به قوانین و فرهنگی برگرفته از آیات الهی دسترسی دارند.

و اکنون خداوند خود ظاهر شده است، و در حالی‌که تفاوتی بین ایشان و آن اعراب بدوی نمی‌گذارد(3)قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین… همگی را به «تسلیم» شدن روبه‌روی حقیقت و روبه‌روی خود فرا می‌خواند؛ گویی که ایشان نیز، همچون مشرکین، سال‌هاست از این «تسلیم» بودن فاصله گرفته‌اند.
خدا سپس در سخنی سخت انذار‌آمیز، بلافاصله بعد از این دعوت، ماجرای قتل انبیاء بنی‌اسرائیل را یادآوری می‌کند. گویی که او کسانی که اکنون از پذیرش حقیقت سر باز می‌زنند را شبیه به کشندگان انبیاء، و کشندگان آن کسانی که به عدالت فرامی‌خوانند قلمداد می‌کند:

انَّ الَّذينَ يَكفُرونَ بِآياتِ اللَّهِ وَيَقتُلونَ النَّبِيّينَ بِغَيرِ حَقٍّ وَيَقتُلونَ الَّذينَ يَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَليمٍ
کسانی که به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را بی هیچ حقی می‌کشند و از میان مردم کسانی را که به عدل و داد فرمان می‌دهند به قتل می‌رسانند، آنان را به عذابی دردناک نوید ده.

🔸 در زمانۀ ما، مسلمانانی که کتاب قرآن به ایشان به میراث رسیده نیز، به یک بیان «اهل کتاب» محسوب می‌شوند، یعنی کسانی که «کتاب» به ایشان داده شده است. اکنون این ندای خداوند به ماست: «به آنان که بِدیشان کتاب داده شده بگو: آیا تسلیم هستید؟» و این احمقانه است که در جواب بگوییم: «بله، ما تسلیم هستیم، چون اسم‌مان مسلمان است!»

تسلیم شدن روبه‌روی خداوند نشانه‌های عینی و مشخصی در دل و در عمل دارد؛ نشانه‌هایی که بدون آنها به هیچ روی نمی‌توان ادعای «مسلمانی» کرد. کسی نمی‌تواند بگوید «مسلمان» هستم، در حالی‌که حق و حقیقت هیچ اهمیتی برایش ندارد. کسی نمی‌تواند بگوید «مسلمان» هستم، در حالی‌که امر «طاغوت» – کوچک یا بزرگ – را از دل و جان می‌پذیرد. کسی نمی‌تواند بگوید «مسلمان» هستم در حالی که هوای نفسش بر او چیره است و برآوردن امیال نفسش او را به خود مشغول کرده است.
و کسی نمی‌تواند بگوید «مسلمان» است در حالی‌که «کتاب» هیچ نقشی در زندگی‌اش ندارد.

🔸 خداوند از آیۀ 33 ذکر ماجراهایی که به زندگی عیسی(ع) می‌رسد را آغاز می‌کند؛ آن کسی که خداوند به او «کتاب و حکمت و تورات و انجیل را آموخت، و رسولی به سوی بنی‌اسرائیل قرار داد» (آیات 48 و 49). و عیسی، که رسول خدا و تصدیق‌کنندۀ تورات است، با مخالفت «اهل کتاب» خود روبه‌رو می‌شود: «فلمّا احسّ عیسی منهم الکفر…»(4)آیۀ 52.

این موقعیت شبیه موقعیت کنونی پیامبر خدا(ص)، و انذاری است برای «اهل کتاب» که مبادا مانند بنی‌اسرائیل روبه‌روی عیسی(ع) «کفر» بورزند و حق را بپوشانند(5)این انذار برای مسیحیان که قائل به مصلوب شدن عیسی(ع) توسط یهودیان بودند پژواکی ویژه دارد: مبادا این بار خود مصلوب‌کنندگان رسول پروردگارتان باشید!.

🔸 خداوند در آیه 52 عکس‌العمل عیسی(ع) را، زمانی که با این‌ «کفر» روبه‌رو شد، نقل می‌کند:

فَلَمّا أَحَسَّ عيسىٰ مِنهُمُ الكُفرَ قالَ مَن أَنصاري إِلَى اللَّهِ ۖ قالَ الحَوارِيّونَ نَحنُ أَنصارُ اللَّهِ آمَنّا بِاللَّهِ وَاشهَد بِأَنّا مُسلِمونَ
پس هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر نمود، گفت: چه کسانی مرا در مسیرم به سوی خدا یاری می‌دهند؟ حواریون گفتند: ماییم یاران خدا که تو را کمک خواهیم کرد. به خدا ایمان آورده‌ایم، و گواه باش که ما تسلیم هستیم.

زمانی که آن کسانی که خود را اهل دین و کتاب می‌انگاشتند، یاریِ عیسی را فرو گذاشتند و به حقیقتی که با خود آورده بود کفر ورزیدند، عیسی در میان مردم ندا در داد: «یاوران من به سوی خدا چه کسانی‌اند؟»
و کسانی گرد او جمع آمدند؛ کسانی که شاید در نظر دین‌داران آن زمان افرادی حقیر و بی‌ارزش بودند، اما چون ایمان حقیقی به خداوند را در دل داشتند و در برابر او تسلیم بودند، دعوت عیسی(ع) را پاسخ گفتند، و «یاوران خدا» شدند.

🔸 ذکر این واقعه می‌تواند برای رسول خدا(ص) یک راهنمایی باشد. انتظار چنین بوده که اهل کتاب، کسانی که ظاهراً ایمان به خدا و عمل به آنچه خدا خواسته را مهم می‌انگاشتند، پیش از هر کسی دعوت رسول خدا(ص) را پاسخ گویند. اما خدا به رسولش می‌گوید اگر چنین نشد، تو با همین مردم «امّی» و «ناآگاه» از خداوند سخن بگو، و به دنبال آن یاوران حقیقی در مسیر به سوی خدا باش.

و چنین شد که کسانی که دیده‌ها ایشان را خوار و حقیر می‌شمردند، کسانی همچون عمّار یاسر و بلال حبشی، دعوت رسول(ص) را پاسخ گفتند و در زمرۀ «یاوران خداوند» به برپایی دین او کمک کردند.

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 در اینکه این انجیل مورد نظر قرآن کدام کتاب است بحث‌هایی وجود دارد. به نظر می‌رسد آنچه در دست مسیحیان زمان پیامبر(ص) بوده، چهار انجیل بوده، که همگی توسط افرادی مشخص، و مدتی پس از پایان زندگی زمینی عیسی(ع) نوشته شده‌اند. از این رو گویی که خداوند در مورد کتاب دیگری سخن می‌گوید.
2 آیۀ 2
3 قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین…
4 آیۀ 52
5 این انذار برای مسیحیان که قائل به مصلوب شدن عیسی(ع) توسط یهودیان بودند پژواکی ویژه دارد: مبادا این بار خود مصلوب‌کنندگان رسول پروردگارتان باشید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *