سورهٔ مریم(س)، ۴۸: وَأَعْتَزِلُكُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُو رَبِّي عَسَىٰ أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا
🔸 کناره جستن ابراهیم(ع) از مردم و از آنچه میپرستیدند، ابتدا در دل آغاز شد؛ همان زمانی که فکر کرد نمیتواند آنچه که پدر و قومش میپرستیدند را بپذیرد. او این کنارهگیری را را اظهار کرد: «هنگامی که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را خدایان [خود] میگیری؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری میبینم»(1)انعام، ۷۴. ابراهیم(ع) در این موقع پروردگار خود را نمیشناخت، اما در این شکی نداشت که پرستش «آنچه که نمیشنود و نمیبیند و فایدهای نمیرساند» (آیهٔ ۴۲) به بیراهه رفتن است.
🔸 وقتی که ابراهیم(ع) با پدرش سخن میگفت، شاید قصد ترک او را نداشت. او تنها آیین پدرش را ترک کرده بود. اما از قضا، برخورد پدر چنان بود که چارهای برای ترک باقی نمیگذاشت (آیهٔ ۴۶). پدر ابراهیم(ع) به این ترتیب میخواست به او نشان دهد که واگذاشتن خدایان چه عواقب سنگینی میتواند داشته باشد! از این نظر او شبیه به فرعون بود، زمانی که به ساحران گفت:
آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟ […] پس بیشک دستهای شما و پاهایتان را یکی از راست و یکی از چپ قطع میکنم و شما را بر تنههای درخت خرما به دار میآویزم، تا خوب بدانید عذاب کدام یک از ما سختتر و پایدارتر است.(2)سورهٔ طه، ۷۱
شاید پدر ابراهیم(ع) تصور میکرد آن خدایان، بر خلاف تصور ابراهیم، به او نفع میرسانند؛ گویی میگفت: «به مدد پرستش آن خدایان است که من با ایمنی در میان مردم زندگی میکنم. و اکنون توی نافرمان میفهمی که وقتی حمایت این خدایان نباشد در بیکسی و در به دری چه خواهی کشید!»
🔸 در این سناریو، آنچه پدر ابراهیم(ع) به آن پشتگرم بود نه آن خدایان، بلکه رسم و رسوم ساختهٔ مردم بود. ابراهیم(ع) اما نمیتوانست به یک امنیت ساده و شکننده دل خوش کند. او به جد به دنبال پروردگاری بینا و شنوا بود که مهمترین دغدغههای او را برآورده کند. بنابراین وقتی که کار به ترک پدر و قوم هم رسید، خطر کرد و این مسیر را برگزید.
🔸 در این خطر کردن او به پروردگار حقیقی – هر چند هنوز کاملاً شناخته نشدهٔ – خود تکیه کرده بود، و نتیجهٔ این حرکت به سوی پروردگار حقیقی، پاسخی حقیقی شد، از آن جنس پاسخهایی که ابراهیم(ع) به دنبالش بود:
پس هنگامی که از آنان و از آنچه به جای خدا میپرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم.
و از رحمت خود به آنان بخشیدیم و برایشان در میان مردم ستایشی راستین و والا قرار دادیم. (آیات ۴۹ و ۵۰)
این «ستایش راستین و والا» از جانب مردم، به خاطر خیر راستینی است که به دست ابراهیم(ع) و فرزندانش برای آنان جاری شد. ابراهیم(ع) با این «کناره گرفتن» خود، پدر پیامبران، و هدایت کنندهٔ خیل کثیری از آیندگان خود شد.
این کجا، و داشتن زندگیای (به ظاهر) آرام و بیدردسر (و کوتاه) در گوشهای پرت از دنیا کجا.
🔸 اگر جستجویی ابراهیمی داشته باشیم، باید چنین پروردگاری را نیز بیابیم. اگر نیافتیم، چه بسا که به اسم خدا، به غیر خدا (مثلاً به رسم و رسوم دینی موجود) تکیه کرده باشیم و به امنیت و نعمتی کوچک قانع شده باشیم.