🔸 گروهی اندک، که سالها زیردست فرعون و بزرگان اقوام دیگر بودهاند، کودکانشان به دست ایشان کشته میشد و زنانشان به کنیزی گرفته میشدند، به مدد ایمانی که به پروردگار موسی(ع) آوردهاند از جا برخاستهاند و روبهروی سلطه قد علم کردهاند.
فرعون، آن که سرکشی را به نهایت رسانده بود و در ستمکاری حد و مرزی نمیشناخت (آیهٔ ۸۳)، قطعاً کار را بر آنان سخت میگرفت و به فشار و کشتار آنان میافزود.
🔸 در چنین شرایطی، موسی(ع) چه چارهای برای گذراندن این قوم ضعیف از تنگنا دارد؟
او میگوید: اگر (اجمالاً) به خدا ایمان آوردهاید، سزاوار این است که «تسلیم» این حقیقت باشید؛ یعنی، این ایمان در زندگیتان خودش را آشکار کند، و زندگیتان زندگی کسی باشد که به حق بودن خداوند ایمان آورده است.
و اگر بخواهید که جداُ بر اساس ایمان زندگی کنید، باید که بر خدا توکل کنید.
🔸 تسلیم و توکل، هیچ یک اموری مربوط به ذهن نیستند. کسی که گوشهای نشسته و کاری نمیکند، قطعاً نه تسلیم دارد و نه توکل.
خداوند جهان، فعالانه در جهان در کار است. «مسلم» آن کسی است که این قواعد را بشناسد، و زندگی خود را بر اساس این قواعد آرایش دهد. در همین فضا توکل به خدا نیز معنی پیدا میکند؛ متوکل کسی است که بر اساس این قواعد عمل میکند و امیدی معقول به پاسخ و عمل خداوند دارد.
🔸 یک راه «توکل کردن» در آیهٔ ۸۷ از جانب خدا به بنیاسرائیل توصیه شده است: از پراکندگی خارج شوید، نزدیک هم سکنی بگزینید و خانههایتان را روبهروی هم قرار دهید و نماز (یاد گروهیِ پروردگار به حقتان) را بین خویشتن بر پا دارید.
این کنش بنیاسرائیل، یعنی پناه بردن گروهی به خداوند و تقویت برادری در راه خدا بین یکدیگر، چیزی است که از جانب خدا پاسخ میگیرد.
🔸 این شکل از توکل به خدا، چیزی است که امام علی(ع) در خطبهٔ قاصعه (خطبهٔ ۱۹۲) به آن فرا میخوانند:
«خود را از عذابهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّتهاى گذشته فرود آمده محفوظ داريد. حالات پيشينيان را در خوبىها و بدىها به ياد آريد، و از اينكه همچون آنان شويد بپرهيزيد.
و آنگاه كه دراحوال پيشينيان مىانديشيد، كارى را برگزينيد [و سيرۀ خود سازيد] كه مايۀ عزّت و سربلندى آنان شد، و دشمنان را از سر راهشان كنار زد، و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم آورد، و نعمت در اختيارشان نهاد، و پيوند كرامت آنان را استوار و از تفرقه بركنارشان ساخت. اينها به سبب آن است كه آنان از تفرقه دورى نمودند، و بر همدلى با يكديگر پايدارى كردند، و يكديگر را به آن فراخواندند و سفارش نمودند.
و بپرهيزيد از هر چيزى كه ستون فقراتشان را در هم شكست، و نيرويشان را تحليل برد از: كينۀ يكديگر در دل داشتن، و بذر نفاق و دشمنى در سينه كاشتن، و از هم بريدن، و دست از يارى يكديگر كشيدن.»
🔸 رسیدن گشایش، رها شدن از سلطه، بر پا شدن حکومتی حق، حاصل توکل درست به خداوند حق و صبر کردن بر ناملایمات در راه اوست:
«هنگامى كه خداوند ديد كه آنان چگونه در برابر آن همه آزار با جدّيّت در راه محبّت او صبر و پايدارى مىكنند، و ناملايمات را به خاطر بيم از خداوند تحمّل مىنمايند، گشايشى در كارشان پديد آورد و تنگناهاى بلا را بر طرف ساخت، خوارى آنان را به سرفرازى بدل كرد، و امنيّت را جايگزين ترس و بيم نمود. از آن پس آنان پادشاهان حكمران، و رهبران راهنما شدند، و كرامت خداوند در حق ايشان بدان پايه رسيد كه تصوّرش هم دربارۀ آنان نمىرفت.
شما بنگريد كه اين مردم هنگامى كه با يكديگر متّحد بودند، خواستههايشان يكى، دل و ديدهگانشان به يك سو نظارهگر، و تصميمهايشان يكى بود، آيا وقتى چنين بودند در زمين سرورى و آقايى نداشتند، و بر جهانيان حكومت نمىكردند؟ و نيز بنگريد به سرانجام كارشان كه به چه حالى افتادند وقتى كه ميان آنان تفرقه حاكم شد، و همدلىِ آنان به پراكندگى، و وحدت كلمه به اختلاف و جدايى دلها بدل گشت، و گروه گروه شدند، و به نبرد با هم پرداختند. در اين هنگام خداوند جامۀ كرامت را از اندامشان بيرون آورد، و نعمت فراوانش را از آنان گرفت، و داستانهاى زندگى آنان در ميان شما باقى ماند تا مايۀ عبرت عبرت گيرندگان باشد. » (خطبهٔ ۱۹۲ نهجالبلاغه)