🔸 با نزدیک شدن خطر جنگی بزرگ، برخی مسلمانان به این نتیجه رسیدند که وعدهٔ خدا و رسولش فریب بوده است:
و هنگامی که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است میگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهای ندادند.» (آیهٔ ۱۲)
گویا آنان گمان میکردند خدا وعدۀ یاری بی قید و شرط و پیروزی حتمی به آنها داده است. مبنای این باور، اعتقاد به نوعی برتری غیر عقلانی یک «فرقه» به نام مسلمانان است؛ این باور که صرف ورود به این فرقه یاری حتمی خدا را به همراه میآورد. قرآن باوری مشابه را به یهودیان و مسیحیان زمان پیامبر(ص) نسبت داده و آن را رد کرده است:
و یهودان و ترسایان گفتند: «ما پسران خدا و دوستان او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را به گناهانتان عذاب میکند؟ بلکه شما بشرید از جمله کسانی که آفریده است. هر که را بخواهد مورد مغفرت قرار میدهد، و هر که را بخواهد عذاب میکند، و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو میباشد از آن خداست، و بازگشت [همه] به سوی اوست.» (سورهٔ مائده، ۱۸)
عذاب به واسطه گناهان، دیدن نتیجه نامطلوب گناه، چه در دنیا و چه در آخرت است. مسلمانان نیز اگر دست به گناه بگشایند، اگر در راه حق و عدالت کوشش نکنند، اگر اموال را به دست گروهی خاص بسپارند و مستمندان را به حال خود رها کنند، اگر بین زن و مرد و این نژاد و آن نژاد تبعیض قائل شوند، طعم عذاب خدا را در این دنیا و آن دنیا خواهند چشید، به این معنا که از مطلوب خود باز خواهند ماند. خدا با کسی «قوم و خویشی» ندارد، و وعدهٔ بی قید و شرطی به کسی نداده است.
🔸در زمانهٔ ما، اما، اعتقاد به این و عدهٔ بی قید و شرط، چندان رواجی ندارد. آنچه رایج است، بیاعتقادی به وجود وعدهای از جانب خدا است. حتی معتقدان به خدا نیز از جایگاه خدا و کاری که میتواند برای ما بکند مطمئن نیستند. به نظرمیرسد که نتایج عمدتاً بر اثر تلاشهای ما حاصل میشوند؛ باید کار کرد، درس خواند، گروه تشکیل داد، برنامهریزی کرد و … تا تأثیراتی عینی به دست آیند. در این دیدگاه، معمولاً تأثیرات عمل نیز در تناسب منطقی با اندازه تلاش انسان در نظر گرفته میشود. انتظارات بزرگ، مثل گسترش عدالت در یک جامعه، از این دیدگاه مشکوک هستند، چون متناسب با توان یک انسان نیستند. تاریخ سالیان اخیر ما نیز باعث بدبینی بیشتر صاحبان این دیدگاه میشود؛ میگویند: «دیدیم که کسانی که وعدههای بزرگ میدادند و آن وعدهها را به خدا منسوب میکردند، چه بر سرمان آوردند!»
🔸 اگر در جنگ احزاب مسلمانان شکست میخوردند، و پیامبر(ص) و یاران نزدیکش کشته میشدند، آن کسانی که میگفتند «خدا و رسولش با ما وعدهٔ فریبآلود دادند» به چه نتیجهای میرسیدند؟ «و چون از حوالی آن [شهر] بر ایشان وارد شوند، سپس از ایشان اقرار به شرک طلب کنند، آن را انجام دهند و سپس در آنجا جز اندکی درنگ نخواهند کرد» (آیهٔ ۱۴). و پس از آن به زندگی خود ادامه میدادند؛ در آن روزگار شاید تجارتی میکردند، شاید ثروتی به هم میزدند، شاید هم به نیت کسب «حال خوب» یا حتی برای به دست آوردن رضای خدایشان، از ثروتشان به دیگران میبخشیدند! اما آن «شهر» و وعدهٔ آن دیگر از دست رفته بود.
و محمد جز پیامبری نیست که پیش از او هم پیامبرانی بودهاند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود [از پیروی او و عقیده خود] باز میگردید؟ و هرکس که [از عقیده خود] بازگردد [بداند که] هرگز به خداوند زیانی نمیرساند، و زودا که خداوند شکرگزاران را جزا دهد. (آلعمران، ۱۴۴)
این «بازگشت به عقب»، به روزگاری است که هنوز ندیده بودیم و باور نداشتیم درهای آسمان میتواند گشوده شود، نصرت خدا میتواند نزدیک شود، و در زمین بهشتی میتواند بر پا شود. این «مشاهده» شکر خود را طلب میکند، و وعدهٔ قطعی خدا است که «زودا که خداوند شکرگزاران را جزا دهد».
🔸 همنشینی با قرآن، اگر اثری جز زنده شدن «آرزو» در زمانهٔ سلطهٔ عقل افسرده نداشته باشد، گرانقدر است. قرآن به یادمان میآورد که خدا چگونه وعدهٔ خود را در تاریخ زندگی جهادگران و صابران بر حق و شکرگزاران راست آورده است، و پیش از همهٔ اینها، به یادمان میآورد که اصلاً آن وعده چیست. به یادمان میآورد که در چه راهی هستیم رو به سوی چه مقصد و چه کسی داریم.
از همین روست که مؤمن بلند پرواز است. اگر ماجرای «شهر» پیامبر یک بار رخ داده، اگر پیروزی بنی اسرائیل بر فرعون یک بار رخ داده، چرا واقعهای مشابه دوباره رخ ندهد؟ خداوندِ قادر، بر پیش آوردن «معجزه» بخیل نیست. بلکه این ماییم که باید بنگریم که نیتهای راست و مقصدهای پاک، چگونه میتواند بینمان گسترش یابد، و چگونه باید این صدق نیت خود را در عمل راست بیاورد (آیهٔ ۸)، و چگونه این صدق باید پس از رسیدن به مقصود باقی بماند:
[بنیاسرائیل به موسی] گفتند: «پیش از آنکه نزد ما بیایی و پس از آنکه نزد ما آمدی همچنان آزار و اذیت دیدهایم.» [موسی] گفت: «چه بسا پروردگارتان دشمنتان را نابود کند و شما را در این سرزمین جانشین گرداند، و بنگرد تا چه میکنید.» (اعراف، ۱۲۹)