به جستجوی حیات جاودان (نگاهی به آیات 243 تا 245 سورۀ بقره)

🔸 مرگ، آن چالش بی‌درمان زندگی است که وقتی فرا برسد همه چیز را زیر و رو می‌کند. در یک لحظه به وضوح روشن می‌شود که هیچ یک از چیزهایی که عادت کرده‌ایم مایۀ ایمنی‌مان کنیم، مثلاً قدرت بر دیگران، امکانات مالی، روابط حمایت‌گرانه و …، کاملاً بی‌فایده هستند.

آیۀ 243 داستان گروهی بزرگ از مردم است که از این مرگ می‌گریختند(1)در روایتی این مرگ را ناشی از یک بیماری همه‌گیر می‌داند.، ولی مرگ آنان را دریافت. آیه به نحوی دقیق‌تر، نمی‌گوید که مرگ آن‌ها را دریافت و از مرگ گریزی نیست، بلکه می‌گوید: «خداوند به آنان گفت: بمیرید.» خدای قرآن مالک مرگ است، هر مرگی به دست او رخ می‌دهد. و او ربّ است، حیات دنیوی و مرگ، هر دو بازی‌هایی هستند برای اینکه پرورش خود را به کمال برساند.

و این خدا، گاه در واقعه‌هایی ویژه، برای هر بیننده‌ای آشکار می‌کند که مالک حیات هم خود اوست. زنده شدن این هزاران نفر نمونه‌ای از این واقعه‌هاست. قرآن در ادامه، این را فضل و زیاده‌بخشی‌ای برای همۀ مردم می‌داند؛ گویی که همۀ ما باید پی ببریم که مرگ نه انتهای راه، نه باطل‌کنندۀ همۀ تلاش‌ها، نه پایان حیات، بلکه برنامه‌ای «ربوبی» و پرورش‌دهنده از جانب پروردگار ما است، برای پرورده شدن جان ما و رسیدن به آنجا که باید.

این امکان حیات‌بخشی خدواند، فضلی است که «شکر» می‌خواهد، «ولی بیشتر مردم شکر نمی‌گزارند.» شکر، استفاده از نعمت‌ها برای رسیدن به منعم است. قرار بوده طوری زندگی کنیم تا پروردگارمان ما را برای خود زنده کند. آیات بعد، مصداق بسیار مهمی از چنین شکری و چنین زندگی‌ای را بیان می‌کند.

🔸 آیۀ 244 با این عبارت شروع می‌شود «و نبرد کنید در راه خدا…». این عبارت برای ما خیلی عادی شده است، مثلاً تصور می‌کنیم که نبرد کسی که برای هدف خوبی می‌جنگد، یا کسی که در حق او ظلمی شده و از حقش دفاع می‌کند، نبرد در راه خداست. در حالی‌که معنای روشن این عبارت این است: کسی به راه خدا می‌رود، و در این راه جایی که لازم است وارد جنگ می‌شود.

به عبارتی، مشخصاً ایمان به خداوند (با ویژگی‌های نیک متعددش) دل این شخص را به خود مشغول کرده است. او هر جا که کارهایی می‌کند، مثلاً روابطی تشکیل می‌دهد، دانشی می‌آموزد، هجرت می‌کند، یا هر کار دیگر، همین دل‌مشغولی با اوست و سهم مهمی در کارها ایفا می‌کند. ورود به نبرد هم یکی از این کارها است.

🔸 زمانی که درست بعد از توصیف «فضل» حیات‌بخشی پروردگار در آیۀ 243، آیۀ 244 با این شروع می‌شود که «و نبرد کنید در راه خدا…»، تداعی می‌کنیم که حیات‌بخشی پروردگارمان در چنین نبردی رخ می‌دهد. ما، یعنی آنانی که حذر داریم از مرگ، وقتی به این جنگ نگاه می‌کنیم مرگ و سختی را می‌بینیم و میل‌ داریم از آن بگریزیم و به حیات رو آوریم(2)آیه 216 را به یاد آورید: بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‌داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.. خدا اما، در جنگی که در راه او باشد حیات می‌بیند.

دقت کنید که خداوند نزدیک، که اجابت‌کنندۀ خواسته‌های بندگانش است آنگاه که او را بخوانند(3)بقره، 186، حتماً این حیات را نصیب جهادکنندۀ در راه خود می‌کند. آن کس که در این راه صبر کند، پیروزی را هرگز از دست نمی‌دهد(4)مضمون سخنی از امام علی(ع) ، هر چند که در نظر مردمان این دنیا شکست بخورد.

این حیات تازه که با دادن جان به دست می‌آید، مصداقی است از «چند برابر شدنِ قرض به خداوند» که در آیۀ 245 از آن سخن می‌رود.

🔸 در آیۀ 245 «قرض حَسَن» که قرضی است «نیکو»، قرضی است که با اخلاص و پاکی، با محبت به خدا و آنچه نزد اوست، به او داده شده، هر چند در ظاهر اندک باشد. خداوند این اندک را می‌پذیرد و می‌پرورد(5)این پرورش چیزی نیست که حاصل آن صرفاً در آخرت آشکار شود. از همین دنیا شخص نتیجۀ دریافت «اضعافاً کثیرة» را می‌بیند؛ چیزی که به خصوص در تثبیت آگاهی و افزون شدن یقین و شدت یافتن محبت به خداوند حق و دوستان خدا خودش را نشان می‌دهد..

🔸 گفته شده است که یک مصداق از این «قرض به خداوند» هزینه‌هایی بوده که مؤمنان برای نبرد در راه خدا – در آن زمان، دفاع از مدینه – پرداخت می‌کردند. مال پیوند محکمی با روان ما دارد؛ به ما احساس قدرت و کنترل می‌دهد. به همین خاطر، یکی از مهم‌ترین منابع امنیت ماست.

عادت کردن به این منبع امنیت، باعث می‌شود از امنیت خداوندی که زندگی و مرگ، و «قبض و بسط» هر چیزی به دست اوست محروم بمانیم. خروج از بندگی مال قدمی مهم در دست یافتن به امنیتی حقیقی از جانب خداوندِ حق است؛ یعنی پا گذاشتن به وادیِ امنی که در آن هیچ چیز نمی‌تواند آدمی را از محبوبش محروم کند و همه چیز به نحوی شگفت در خدمت همین هدف در می‌آید. و خروج از بندگی مال، لاجرم مستلزم خرج کردن مفصل مال است در راهی که مورد رضایت خداست.

ابوذر غفاری می‌گوید: پیامبر(ص) در سایه‌ی کعبه نشسته بود که به نزد او رفتم. تا مرا دید که به سوی او می‌روم، فرمود: «آنان، به پروردگار کعبه سوگند، زیانکارترینند! آنان به پروردگار کعبه سوگند، زیانکارترینند!» پس مرا اندوهی فرا گرفت و به نفس نفس افتادم و با خود گفتم شاید از من کار بدی سر زده است. گفتم: «پدر و مادرم به فدایت، آنان کیانند؟» فرمود: «بیشترین مردم، مگر اینکه اموال را در میان بندگان خدا همین طور و همین طور، و با این دست و آن دست پخش کنند و اندکند این کسان.»

🔸 یک مصداق مهم دیگر «قرض نیکو» بنا به آن چیزی که در دو آیۀ قبل گفته شده، جانی است که مؤمنان به پروردگارشان می‌دهند. انتخاب اینکه جان خود را به پیشگاه پروردگارت ببری، حاصل آگاهی به پروردگار است و آن چیزی که برای ما خواسته است. البته بسیاری از مؤمنان مطمئناً تردیدهایی در دل داشته‌اند، یا مطمئناً نگرانی‌هایی نسبت به آیندۀ خانواده‌شان داشته‌اند. از این رو قدم نهادن در راه جهاد برای آن‌ها بی‌دشواری نبوده است.

از بین رفتن این تردیدها خود مستلزم جهاد است. نمی‌شود کسی با کار کردن روی ذهن خود، و بدون درگیر شدن عملی در جهاد، بدون اینکه جانش را عملاً برای اهدا به پروردگارش آماده کند به تمام تردیدهایش غلبه کند. از این رو هر چند پا گذاشتن در جهاد حاصل قدری آگاهی است، اما مهم‌ترین نتیجۀ جهاد هم آگاهی است. چشم تازه اینجاست که باز و روشن می‌شود، معبود خود را به جا می‌آورد، و بشارت حیات پاکیزۀ جاوید را دریافت می‌کند(6)سورۀ آل‌عمران، 169 و 170: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند.. خودِ این آگاهی و بصیرت تازه، مصداقی از دهش چندین برابر خداوند است.

بخل ورزیدن نسبت به جان، نشانۀ ناآگاهی است. هم ناآگاهی نسبت به پروردگار، و هم نسبت به ذات عالم، مثلاً فراموش کردن اینکه این جان را نمی‌توان نگه داشت: «هر كجا باشيد، شما را مرگ درمى‌يابد؛ هر چند در بُرجهاى استوار باشيد.»(7)نساء، 78.

و این مرگ مربوط به یک زمان خاص در آینده نیست؛ در همان «برج‌های استواری» که برای خودمان ساخته‌ایم، در خانه‌هایمان، با یخچال‌های پر آذوقه، در میان خانواده‌مان، در حالی که متکی هستیم به حساب‌های بانکی‌مان، هر روز مرگی را در وجود خود درک می‌کنیم. نجات تنها از آنِ کسانی است که با همۀ دارایی خود، با مال و آگاهی و جسم، و نهایتاً با جان خود، در راه محبوب خود جهاد می‌کنند. اینان کسانی هستند که عهد خود با پروردگار خود را حفظ کرده‌اند، و خدا نیز پیمان خود را وفا می‌کند و همراهی و هدایت خود، و فضل و حیات‌بخشی خود را در دنیا و آخرت نصیب‌شان می‌کند.

بگو: «اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده‌ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى‌داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‌داشتنى‌تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به میان] آورد.» و خداوند گروه فاسقان(8)آنان که از عهد خویش خارج می‌شوند را هدایت نمى‌كند(9)سورۀ توبه، 24.

 

پی‌نوشت

پی‌نوشت
1 در روایتی این مرگ را ناشی از یک بیماری همه‌گیر می‌داند.
2 آیه 216 را به یاد آورید: بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‌داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.
3 بقره، 186
4 مضمون سخنی از امام علی(ع)
5 این پرورش چیزی نیست که حاصل آن صرفاً در آخرت آشکار شود. از همین دنیا شخص نتیجۀ دریافت «اضعافاً کثیرة» را می‌بیند؛ چیزی که به خصوص در تثبیت آگاهی و افزون شدن یقین و شدت یافتن محبت به خداوند حق و دوستان خدا خودش را نشان می‌دهد.
6 سورۀ آل‌عمران، 169 و 170: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند.
7 نساء، 78
8 آنان که از عهد خویش خارج می‌شوند
9 سورۀ توبه، 24

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *