خدای سبحان روزی تهیدستان را در اموال توانگران واجب کرده است. پس هیچ فقیری گرسنه نماند مگر به خاطر آن که توانگری حق او را نداد و از آن خود را به نوایی رساند. خداوند متعال، توانگران را از این کار بازخواست کند. (نهجالبلاغه، حکمت ۳۲۸)(1)این سخن برگرفته از مجموعهٔ «صلای بیداری» است. این مجموعه را از این آدرس دریافت و مطالعه کنید.
🔸 در جامعهٔ ما و بسیاری جوامع دیگر، کسانی که در ابتداییترین حوائج زندگی درماندهاند، بسیارند. در مورد اینکه چه شده که عدهای چنین در فقر و محرومیت غرق شدهاند، یک دیدگاه و یک نظر وجود ندارد.
طیف گستردهای از صاحبنظران، به صورتهای مختلف، عملکرد شخصی خود فقرا را سبب اصلی این سرنوشت میدانند. در این طیف، عدهای بر این باورند که تنبلی فقرا و پرهیز از کارهای دشوار، یا پرهیز از تحصیل دانشهای لازم برای داشتن مشاغل پردرآمد باعث میشود که آنها بیکار بمانند یا به کارهای کمدرآمد رضا بدهند.
در همین طیف عدهای دیگر میگویند که خود فقرا مسبب این وضعیت هستند، ولی در این مورد کاملاً مقصر نیستند. آگاهی اندک و وضعیت فرهنگی خاصی که در آن پرورش یافتهاند، باعث شده که آنان از کسب مقدمات رشد در دورهای حساس باز بمانند.
کسانی هم میگویند که باید روانشناسی انسان را در نظر گرفت، و از این منظر به وضعیت کسی که در فقر دست و پا میزند نگاه کرد. مثلاً، نباید به کسی که مدت مدیدی در فقر مانده به راحتی صفت «تنبل» را نسبت داد، چرا که اغلب قریب به اتفاق انسانها اگر در وضعیتی قرار گیرند که لازم باشد تعداد مسائلی بیش از ظرفیت فکریشان را حل و فصل کنند، عملاً قفل میشوند.
🔸 میتوان به دیدگاههای دیگری نیز در این طیف اشاره کرده. نکتهٔ مهم این است که در هیچ یک از این دیدگاهها، ممکن است کوچکترین اشارهای به نقش «ستم» در به وجود آمدن این وضعیت وجود نداشته باشد. دیدگاه امام علی(ع) آشکارا خارج از این طیف است. او به صراحت و با جرأت بر این تأکید میکند که ناتوان ماندن تهیدستان، از این رو است که حق آنان از جانب توانگران باز داشته شده است.
🔸 طبیعتاً پذیرش چنین ایدهای باعث میشود نگاه ما به فقرا، و همینطور تصورمان نسبت به یاری مورد نیاز از جانب خودمان تغییری اساسی کند. مثلاً در چنین دیدگاهی، تهیدست دیگر شخصی بیکاره و تنبل نیست، بلکه ستمدیدهای است که از حق خود باز داشته شده است، و حتی در توضیح انفعالی از خود نشان میدهد نیز باید به تأثیرات ستم توجه کرد(2)در مورد انفعال ستمدیدگان در نظام ایجاد شده توسط ستمگران، مثلاً میتوانید به اندیشههای «پائولو فریره» رجوع کنید. متن معرفی کوتاهی در مورد اندیشههای فریره را در این آدرس ببینید..
انگیزه و نیت یاری ما نیز متحول میشود. مثلاً انگیزهٔ دهش دیگر نمیتواند رهایی از عذاب وجدانِ حاصل از برخورداری از نعمت در عین فقر دیگران باشد. بلکه اکنون هدف رساندن «حق» مردم به ایشان است. امانتی که نزد توانگر بوده به صاحبش باز میگردد.
روش یاری رساندن نیز تغییر میکند؛ مثلاً به سادگی نمیتوان به رساندن مایحتاج ضروری به تهیدستان خرسند بود، بلکه باید کوشید که ستم و شرایط سلطه از میان برود.
🔸 خوب است به بعضی مضامین مطرح شده در سخن بالا بیشتر دقت کنیم. از خود سخن روشن است که از نظر امام وقتی «خدا روزی تهیدستان را در اموال توانگران واجب کرده»، آن روزی «حق» تهیدستان میشود. خداوندِ اسلام خداوندِ حق و حقیقت است؛ او به خلاف حق سخنی نمیگوید و آنچه که واجب میکند یک امر دلبخواه نیست. خدا روزی تهیدستان را در اموال توانگران واجب میکند، چون حقیقت همین است که در آن اموال حقی برای تهیدستان وجود دارد، هر چند توانگران ممکن است از این موضوع غافل باشند یا آن را انکار کنند. بسیاری از توانگران این حق را باز میدارند و از آن برای افزودن به ثروت و توانشان بهره میگیرند؛ یا به تعبیری که در این سخن آمده «از آن خود را به نوایی میرسانند.»
🔸 نکتهٔ دیگر اینکه آنچه که باید به تهیدست برسد حق خود اوست. بنابراین هیچ منتی از جانب آنکه دهش میکند بر تهیدست نیست. او درواقع دارد چیزی که خداوندش واجب کرده، و درواقع اصلاً حق او نیست را از مال خود خارج میکند. توانگر خودش را با خداوند خود، و خداوند برادر تهیدستش روبهرو میبیند، و برای اینکه پاسخی در خور روبهروی خدا – و در پیشگاه حقیقت – داشته باشد در ادای حق نعمت میکوشد.
🔸 چه کسی توانگر محسوب میشود؟ اگر توانگران را تنها کسانی که ثروت وافر دارند در نظر بگیریم، مسئولیت از دوش عدهٔ کثیری از مردم برداشته میشود. حقیقت اما این است که توانگر بودن مفهومی نسبی است. هر فرد به نسبت فردی ضعیفتر از خود توانگر محسوب میشود. به علاوه، این توانگری را میتوان حاصل عوامل مختلفی دانست؛ توان حاصل از مال – که در این سخن مستقیماً به آن اشاره شده – یکی از انواع توانگری است، اما باید توانگری حاصل از آگاهی، موقعیت، یا سرمایهٔ اجتماعی را نیز در نظر گرفت.
این گونه است که هر یک از ما میتوانیم همان توانگری باشیم که امام از او سخن میگوید. در آنچه که داریم، مال باشد یا آگاهی یا موقعیت اجتماعی، «حقی» برای ضعیفان جامعه وجود دارد. همین که میتوانیم بخوانیم، میدانیم چطور به منابع آگاهی دسترسی یابیم، یا توان سخن گفتن را داریم باعث میشود نسبت به خیل عظیمی از جامعه توانگر محسوب شویم.
🔸 از یک نظرگاه، میتوان گفت نعمتهای در دست ما از سرمایههای مشترک که به عموم مردم متعلق است به دست آمده، در آن نعمتها حقی برای آن «شریکان» است که باید به ایشان بازگردد. از نظرگاه قرآن، این نعمتها «مایملک» ما نیستند، بلکه «امانت» خدا در نزد ما هستند و باید به همان مصرفی که خواسته (که مبتنی بر حق و حقیقت است) برسد.
🔸 هر آنچه گفته شد هرگز به این معنی نیست که نبرد با «سیرخواری ستمگر» (3)امام علی(ع): خداوند از آگاهان پیمان گرفته که در برابر سیرخواری ستمگر و گرسنگی ستمدیده ساکت نمانند. کماهمیت است. اصلاً، شاید حقی از تهیدستان که نزد من وجود دارد، نه حقی در مال من، بلکه در آگاهی و توانایی من برای مبارزه همراه با ایشان در دفع ستم باشد. و میدانیم که بسیار پیش میآید که جبن یا بخل یا عافیتطلبی، ما را وامیدارد تا صدقهای اندک بدهیم و آن مبارزهای که خدا از ما چشم دارد را واگذاریم. این چنین است که از برادریای که او برایمان خواسته، و از تحقق آن خویشتنی که برایمان پسندیده وامیمانیم.
پینوشت
↑1 | این سخن برگرفته از مجموعهٔ «صلای بیداری» است. این مجموعه را از این آدرس دریافت و مطالعه کنید. |
---|---|
↑2 | در مورد انفعال ستمدیدگان در نظام ایجاد شده توسط ستمگران، مثلاً میتوانید به اندیشههای «پائولو فریره» رجوع کنید. متن معرفی کوتاهی در مورد اندیشههای فریره را در این آدرس ببینید. |
↑3 | امام علی(ع): خداوند از آگاهان پیمان گرفته که در برابر سیرخواری ستمگر و گرسنگی ستمدیده ساکت نمانند. |