🔸 آیۀ 177: با توجه به متن آیات و تفسیر المیزان، به نظر میرسد مقصود از جملۀ «نیکی آن نیست که روی خود را به مشرق و مغرب کنید»، پاسخ به بحثی دربارۀ جهت قبله باشد.
خداوند در این آیه پاسخی محکم و عقلانی به کسانی از یهود و مشرکین میدهد؛ آنان که با پرستیدن ظواهر عبادات و به فراموشی سپردن حکمت آنان، به مسلمانان به خاطر قبلهای که خدا برایشان اختیار کرده بود ایراد میگرفتند.
ارجاع به «بِرّ» – خیر و نیکی – ارجاعی مهم است؛ خداوند بر این تأکید میکند که هر عبادتی باید از جنس «برّ» باشد. و بر این تأکید میکند که رو کردن به هیچ جهتی به خودیِ خود «برّ» تلقی نمیشود.
پیش از ادامه، خوب است این پرسش را در مورد همۀ انواع عباداتی که انجام میدهیم مطرح کنیم: کدامیک از عبادات من (نمازهای واجب و مستحب، روزههای واجب و مستحب، دعا و مناجات، یا حتی انفاق من) مصداق «برّ» است؟ و کدامیک مصداق «برّ» نیست؟ و آن عباداتی که مصداق «برّ» نیست را به چه دلیلی انجام میدهم؟
🔸 در این آیه، ابتدا چنین گفته شده که نیکی چه چیز نیست، ولی در مقابل، به جای توصیف نیکی، به توصیف شخصِ نیکوکار پرداخته شده است.
این چرخش ظریف، به تعبیر المیزان، تأکیدی بر این است که پرداختن به مفاهیم، بیآنکه تحققی در یک شخص داشته باشد، هیچ اثر و فضیلتی ندارد.
قرآن در بسیاری موقعیتها ذکر مردمان نیک و نیز مردمانی که شرّ را برگزیدهاند را میآورد – قصههای بسیاری از زندگی واقعی مردم. قرآن میتوانست به جای این «قصهگویی» از زندگیهای زیستهشده، به توصیف مفاهیم اکتفا کند. اما روش قرآن این است که به جای اینکه مثلاً به تعریف صبر اکتفا کند، ماجرای صبر یعقوب(ع) و صبر یوسف(ع) را برای ما میگوید، یا به جای تعریف دقیق ستم، ستمهای فرعون یا مخالفان انبیاء را برای ما نقل میکند.
🔸 از رسول خدا(ص) دربارۀ آیۀ 177 نقل شده است: هر کس به این آیه عمل کند ایمان خود را به کمال رسانده است.
🔸 آیه 178: «قصاص» از ريشه «قصّ» به معناى پيگيرى است. لذا به داستان دنبالهدار و پى در پى «قصّه» مىگويند، و پيگيرى قتل را «قصاص» گويند.
این طور به نظر میرسد که این آیه تنها در منطق تقابل قبیلهای صدر اسلام قابل فهم و کاربرد است. در سنت قبیلهای، شخص خطاکار در پیوند با قبیله دیده میشد، و قبیلۀ شخص مقتول تنها به دنبال قصاص شخص قاتل نبود.
در تفسیر مجمعالبیان در مورد شأن نزول آیه این ماجرا ذکر شده است:
يكى از قبيله هاى حجاز دربرابر قبيله ديگر، براى خود امتياز برمى شمرد و خود را برتر مىپنداشت؛ از اين رو، به خود حق مى داد كه زنان و دختران قبيله ديگر را بدون مقرّر داشتن مهريه، به ازدواج افراد خويش درآورد و سوگند ياد مى كرد كه اگر برده اى از ما به دست افراد آنان كشته شود، دربرابر آن، فرد آزادى را خواهيم كشت؛ و درمقابل كشته شدن زنى از قبيله ما، مردى از آنان را خواهيم كشت؛ و در ازاى يك نفر، دو نفر را ازپا درخواهيم آورد؛ و ديه و خونبهاى افراد خويش را دو برابر قبيله ديگر مى پنداشت. و در اين شرايط بود كه […] اين آيه شريفه فرود آمد و برابرى در مقابل قانون را اعلام كرد.
بنا به این ماجرا، آنچه که در آیه بیان میشود برابری کلی دو قبیله است. به نظر میرسد خارج از منطق قبیلهای و در روزگار کنونی، نمیتوان از بخش ابتدایی این آیه نتیجهای جز برابری کلی افراد و گروهها در مقابل قانون خداوند گرفت.
برای مثال نمیتوان از این آیه این برداشت را داشت که اگر مردی زنی را به قتل رساند، اولیاء زن نمیتوانند مرد را قصاص کنند. همینطور نمیتوان این برداشت را از آیه داشت که اولیاء زن تنها در صورتی میتوانند مرد را قصاص کنند که نصف دیۀ مرد را به مرد بپردازند.
آیهای که به وضوح در زمانۀ ما کاربرد دارد، آیۀ 45 سورۀ مائده است که قصاص قتل «نفس» را «نفس» میداند. «نفس» کلمهای کاملاً عمومی است و به نوع انسان اشاره میکند.