🔸 آیۀ 154 را باید در ادامۀ آیه 153 خواند. از آیۀ 153 «صبر» به عنوان یک مفهوم مهم خود را آشکار میکند. خداوند مؤمنین را به این فرامیخواند که از «صبر» و «نماز» یاری بجویند. (و باید بپرسیم یاری جستن برای چه کاری؟)
در انتهای آیۀ 153 خدا این حقیقت را یادآوری میکند که خداوند با صابران است. یاری جستن از صبر و نماز، در واقع این است که من از جملۀ صابران میشوم، و خدا را با خود همراه میکنم، و از یاری خدا بهره میبرم.
🔸 در قرآن، «صبر» معادل تحمل کردن مصیبتها و سختیها نیست. چنین نیست که هر کس که در مقابل سختیها دم نزند از جملۀ صابران شمرده شود.
صبر قرآن، استقامت در راه حق است. به عنوان مثال، اگر جهادگران در راه خدا در جهاد خود پایمردی کنند و میدان را خالی نکنند، صابر خوانده میشوند (آیات 65 و 66 سورۀ انفال را ببینید).
بنابراین هر وقت که سخن از صبر است، باید به این توجه کنیم که مسیرهایی وجود دارد که لاجرم یکی از آنها را انتخاب میکنیم، و «صبر» یعنی تلاش برای قرار گرفتن در مسیر حق و استقامت در طی آن مسیر.
بنا به این تعریف صبر، میتوانیم همراهی خداوند در آیۀ آخر سورۀ عنکبوت را نیز همان همراهی خداوند با صابران بدانیم: «و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنماييم و در حقيقت، خدا با نیکوکاران (محسنین) است.»
🔸 یکی از موقعیتهایی که مسلمانان صدر اسلام با آن روبهرو بودند، کشته شدن دوستانشان به دست کسانی بود که نمیخواستند این دین تازه و این شیوۀ زندگی پاک، پا بگیرد. از همان دوران مکه عدهای از مسلمانان به دست بزرگان مکه کشته شدند، و در مدینه و در دل جهادها نیز این موقعیت فراوان تکرار شد.
هدف بزرگان مکه از اعمال قدرت و کشتن این مردم، ترساندن مسلمانان و وادار کردن آنان به ترک این آیین بود. بنابراین صبر بر طریق، در این موقعیت اهمیت بسیاری داشت.
بسیاری از اوقات استقامت بر یک مسیر، از سر تعصب یا تکبر یا طمع است. مثلاً ممکن است کسی برای دستیابی به چیزی از دنیا، رنج بسیاری را تحمل کند؛ یا در دوران جاهلیت افرادی بودند که در راه خونخواهی کسی از قبیلهشان (که سالها قبل کشته شده بود) حاضر بودند تمام تلاش خود را به کار گیرند و سختیها بکشند.
چنین استقامتهایی حاصلی جز تباهی خود ندارد. استقامت را آنگاه میتوان صبر بر حق دانست که بر اساس شناختی حق و حقیقت، و در راه رسیدن به حقیقت باشد.
🔸 در آیۀ 154 خداوند حقیقتی مهم را بیان میکند که میتواند ریشۀ صبر قرار گیرد: «آن کس که در راه خداوند کشته میشود، نمرده است و زنده است.» خداوندِ حق، آن زندۀ زندهکننده، که همۀ زندگی در هر لحظه به مدد اوست که در جهان و وجودمان جاری است، بر آن نیست که زندگی را از کسی که جانش را در راه او گذاشته دریغ کند.
تلاش برای درک این حقیقت و زیستن با «یقین» به آن ریشۀ صبر ما میشود. تنها این چنین است که ترسهای عبثی که در مورد خود و دوستان و عزیزانمان داریم از میان میرود.
🔸 آیه 155 چنین شروع میشود: «و قطعاً شما را خواهیم آزمود…». نتیجهای که گرفته میشود این است که هر شکلی از سختی که با آن روبهرو میشویم، کار خودِ خداوند و ابتلای شخصِ اوست. به یک معنا، درست است اگر بگوییم هیچ کس دیگر را نباید برای چنین مصائبی متهم کرد(1)به این ترتیب البته شاید پرسشی به وجود آید: گرسنگی مردمان نتیجۀ بیعدالتی عدهای دیگر است؛ اگر آن را ابتلای خدا بدانیم آیا مسئولیت خود و مسئولیت مرتکبان آن بیعدالتی را کم نکردهایم؟ نه لزوماً. قرآن نسبتاً مفصل به این موضوع پرداخته، و شاید زمانی دربارۀ این موضوع بیشتر صحبت کردیم..
خداوند شکلهای کلی این مصیبتها را چنین برشمرده: ناامنی، گرسنگی، از بین رفتن اموال، از دست دادن کسان، از بین رفتن ثمرههای زندگی.
از بین همۀ رفتارهایی که در مقابل مصیبت میتوان داشت، خدا رفتار «صابران» را شایستۀ بشارت دانسته است. «بشارت» به این معنا است که رخدادی نیک در انتظار این افراد است.
🔸 آیه 156 این صابران را توصیف کرده: «کسانی که میگویند: ما از آنِ خداییم، و به سوی او بازگردندهایم.»
راه حقی که اینجا وجود دارد، راه به سوی پروردگار حق است. حقیقتی که صابران یادآوری میکنند، این است که متعلق به چه کسی هستند، و روندۀ راه چه کسی. اینکه پیوسته با چه کسی هستند. این دوستدار چه کسی هستند. اینکه پاس چه کسی را باید بدارند، پروای چه کسی را باید داشته باشند در هر موقعیت، و هر مصیبت.
خدای مصیبت، که مصیبت را – مثل هر رخداد دیگر عالم – تنها به هوای «ربوبیت» و رساندن بندگان به خودش پیش آورده، به آن بندگانی که خدایشان را در مصیبتها یاد میکنند بشارت میدهد. اینان هستند که شکر مصیبت را به جا آوردهاند، و از آن برای نزدیکتر شدن به مقصد و محبوبشان بهره بردهاند.
در این فضا آیۀ 152 جلوهای تازه پیدا میکند: «فَاذكُروني أَذكُركُم وَاشكُروا لي وَلا تَكفُرونِ» «پس مرا ياد كنيد، [تا] شما را ياد كنم؛ و شكرانهام را به جاى آريد؛ و با من ناسپاسى نكنيد.»
پینوشت
↑1 | به این ترتیب البته شاید پرسشی به وجود آید: گرسنگی مردمان نتیجۀ بیعدالتی عدهای دیگر است؛ اگر آن را ابتلای خدا بدانیم آیا مسئولیت خود و مسئولیت مرتکبان آن بیعدالتی را کم نکردهایم؟ نه لزوماً. قرآن نسبتاً مفصل به این موضوع پرداخته، و شاید زمانی دربارۀ این موضوع بیشتر صحبت کردیم. |
---|