نکاتی دربارۀ آیات 74 و 75 سورۀ بقره

🔸 آیه ٧۴: اینجا مقصود از قساوت قلب، شبیه شدن قلب به سنگ، این است که قلب قادر به مهم‌ترین درک‌ها و احساسات روبه‌روی پروردگارش نیست.
مثلاً طبیعی این است که با دیدن احسان پروردگار، به او مشتاق شویم. یا طبیعی این است که اگر درکی از زیبایی و عظمت او به دست اوردیم، قلب پر از ستایش شود. یا اینکه رو به روی عظمت او خشوع داشته باشیم. قساوت قلب به معنی از میان رفتن امکان درک احسان، یا زیبایی یا عظمت است، و از بین رفتن احساساتی که از چنین درک‌هایی به دست می‌آید.

در روایت‌هایی چنین گفته شده که قساوت قلب یکی از بدترین اتفاق‌هایی است که ممکن است برای ما بیفتد. در همین آیه تصویری واضح در این باره ارائه شده است: سنگ‌ها از کسی که صاحب قلبی قسی است برتر هستند. از میان سنگ‌ها ممکن است آبی پاکیزه و زنده‌کننده خارج شود، یا سنگ‌ها ممکن است از خشیت خداوند فرو بریزند.

🔸 آیاتی شبیه به این آیه تصویرگر عالمی تماماً زنده هستند؛ موجوداتی که روبه‌روی پروردگارشان به نحوی صاحب شعور هستند و افعالی که انجام می‌دهند بر اساس این شعور است. باران، باد، خورشید، ماه، ابر، درختان و … همه زنده و صاحب درک و مطیع پروردگارشان هستند. خوب است که دعای امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه به هنگام دیدن ماه نو را ببینید. امام در این دعا با ماه درست مانند یک موجود زنده صحبت می‌کنند.
قلب ما می‌تواند درکی بسیار والا داشته باشد. نشانه‌های پروردگار را دریابد، محبت او را تجربه کند، و بر اساس این محبت کار کند. در عین حال همین قلب می‌تواند خشک و سخت شود، و حتی درکی در اندازۀ درک سنگ‌ها نداشته باشد.

🔸 در این آیه قساوت این افراد از بنی‌اسرائیل، درست بعد از ماجرای زنده شدن یک مرده بیان می‌شود. این موضوع یادآور یک ماجرای کوتاه است. مضمون کلی این ماجرا است که پس از اینکه حضرت عیسی(ع) با ارادۀ خدا مرده‌ای را زنده کرد، بیشتر مردم از این اتفاق را نشانه قدرت عیسی می‌دیدند و از او می‌خواستند بیماران‌شان را شفا دهد. در این میان دو نفر به یکدیگر گفتند: چه می‌شود اگر از وی بخواهیم که ما را زنده کند؟
درک این دو نفر از کار عیسی(ع) چیز دیگری بود. آنها به دنبال یافتن «حیات» برای خود بودند؛ فکر می‌کردند شیوۀ فعلی زندگی‌شان نوعی «مرده‌زیستی» است.

باید به این فکر کنیم که درک بنی‌اسرائیل از آن چیزهایی که همراه موسی تجربه می‌کردند (شکافتن دریا، نزول منّ و سلوی، بر آمدن چشمه‌ها، برافراشته شدن کوه طور، زنده شدن این مرده، و …) چه بوده است؟ درک آنها فقط همین بوده که موسی و خدایش قدرتی شگفت‌انگیز دارند؟ اگر این طور بوده، این درک چه فرقی با درک فرعون و اطرافیانش دارد؟

به نظر می‌رسد به خصوص درک این موضوع که پروردگارم قصد پروردن من و به مقصد رساندنم را دارد، قصد «زنده کردنم» را دارد، درک خیلی مهمی است. خوب است آیات 36 به بعد سورۀ طه را ببینید. در این آیات خداوند به موسی می‌گوید که در زندگی چگونه قدم به قدم او را پرورده، تا جایی که در آیۀ 41 می‌فرماید: «تو را برای خود پروردم.» 

خدا می‌خواهد که همان‌گونه که موسی را برای خود پرورد، بنی‌اسرائیل را نیز برای خود بپرورَد. درک نکردن این قصد خداوند شاید یکی از مهم‌ترین خطاهای بنی‌اسرائیل باشد.

🔸 آیه 75: طبق عادت ممکن است این آیه را تنها خطاب به بنی‌اسرائیل ببینیم. اما این آیه خطاب به هر کسی است که کلام خدا را بشنود، آن را با عقل خود بپسندد ولی آن را «تحریف» کند.

تحریف دو صورت دارد. یک شکل تحریف این است که کلمات را عوض کنند یا چیزی به متن اضافه یا بخشی از آن را حذف کنند. اما حالت معمول‌تر این است که ظاهر کلام را نگه می‌دارند، ولی معنی دیگری از آن برداشت می‌کنند. در مورد قرآن تحریف از نوع اول وجود ندارد، ولی تحریف نوع دوم در تاریخ زیاد وجود داشته و همین امروز هم وجود دارد.

بنابراین این آیه انذاری برای تک تک ماست. و مهم‌ترین تحریف‌ها زمانی رخ می‌دهد که چیزی از قرآن را می‌فهمیم، ولی تلاش می‌کنیم آن را طبق هوای نفس خود ندیده بگیریم یا جور دیگری تعبیر کنیم.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *